eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.4هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
842 ویدیو
20 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
مرغ دل در این دنیا جزبہ سوے وادے پر نمےزند؛ واگر دیوانہ جز درحریم پرواز نکند چہ کند؟ شفاے جز باعطر مشفاء نمےیابد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 عروس بهشتی؛ خاطره ای از فرمانده شهید ابوالقاسم دهدارپور یک هفته قبل از شهادتش بود که برای مرخصی به بهبهان آمد. صبح زود بود که به خانه رسید و از من خواست تا بروم دنبال نامزدش و او را به خانه بیاورم. گفتم : داداش، این اول صبحی خوبیت نداره برم در خونشون. راضی نمی شد. با اصرار او دنبال نامزدش رفتم و او را به خانه آوردم. با هم دیگه رفتن توی اتاق. دقایقی نگذشته بود که خانمش از اتاق بیرون زد. ناراحت بود. گفتم: چی شده؟ چرا ناراحتی؟ گفت: می دونی ابوالقاسم بهم چی میگه؟! میگه این آخرین باریه که منو می بینی، این بار که به جبهه برم شهید می شم. اگه می خوای عقدمون رو بهم بزنیم تا تو آزاد باشی، اگر هم قصد جدا شدن از منو نداری و می خوای پام بمونی می شی عروس بهشتی ام. به هر حال تصمیم با خودته. می خوام حقی گردنم نباشه. من می رم جبهه و چهل روز دیگه بر می گردم. ابوالقاسم رفت جبهه و در 19 دیماه 1365 در عملیـات کربلای پنج توی جاده ی شهید صــفوی شیمیایی شد. او را برای درمان به تهران اعزام کردند و چند روز بعد، در 26 دیماه در بیمارستان نجیمه تهران بر اثر جراحات ناشی از مواد شیمیایی به شهادت رسید. از رفتنش به جبهه چهل روز می گذشت و درست روز چهلم بود که پیکر مطهرش به شهر آمد و روی دستان مردم تشییع و به خاک سپرده شد. خانمش هم که حاضر به جدایی از او نشده بود، ماند؛ به امید اینکه بشود عـروس بهشـتی ابوالقاسم. دو سال بعد از شهـادت ابوالقاسم بود که او نیز دار فانی را وداع گفت و به شوهر شهیدش پیوست. درست یک هفته قبل از مرگش، خواب ابوالقاسم را دیده بود که با یک چادر رنگی آمده بود دنبالش و به او گفته بود: «این چادر را سرت کن که می خواهم تو را ببرم پیش خودم.» راوی:خواهر شهید پاسدار شهید ابوالقاسم دهدارپـور فرمانده گروهان علی اکبر (گردان فجر) تولد: 25 آذر 1343 بهبهان شهادت: 26 دی 1365 بیمارستان نجیمه تهران @defae_moghadas2 🍂
🔹🌸🍃 🍃🌸🔹 ✍ : باشهدا بودن سخت نیست باشهدا ماندن سخته مثل شهدا بودن سخت نیست مثل شهدا ماندن سخته راه ‌شهدا یعنی... نگه داشتن ‌آتش در دستانت 🌷
Karimi-EidGhadir1396[01].mp3
10.99M
🎉ها علیٌ بَشَرٌ کَيْفَ بَشَر 🎊رَبُّهُ فِيهِ تَجَلّی وَ ظَهَر 🎉مانده عالم همه در حیرتِ تو 🎊که بشر می‌شود اینگونه مگر؟ 🎉قمرت را فلک مشتری است 🎊نجفت خانه ی مادری است 🎉تو سراپا وجودت ز #رسول 🎊و محمد، خودش #حیدری است 🌙 #غدیر 🌙 #عید_غدیر مبارکباد 🌙 #فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است 🎤 #حاج_محمود_کریمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹💠 #زندگینامه 👌شهید مجید جعفری در سال 1330در شهر ارومیه دیده به جهان گشود. پدرش حمداله و مادرش خانم منصوره حق ویردی است. این خانواده مذهبی باعث شد تا مجید در بستر ایمان و قرآن رشد كند. به طوری كه قرائت قرآن را در 7 سالگی در پیش پدرش آغاز كرد. به مسائل مذهبی اهمیت می داد و سعی در پیاده كردن آن در زندگی روزمره داشت. روزی به اتفاق برای گردش به باغی رفته بودیم در راه به علت تشنگی از آب همسایه نوشید وقتی خواست سرش را بلند كند سرش به درخت خورد و زخمی شد. بارها به من می گفت : شكستن سر من به خاطر بی اجازه آب خوردن من بود. ادامه در پست بعدی حماسه جنوب - شهدا @defae_moghadas2 🔹💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹💠 2 👌مجید دوران دبستان را تا دبیرستان به سر می رساند و ایمانش هر آن قوی تر می شد. در رشته ریاضی ادامه تحصیل داد و سال های آخر دبیرستان فعالیت های مذهبی و سیاسی اش شدت یافت. در منزل جلساتی را با دوستان می گذاشتند و به پیامهای امام خمینی (ره) گوش می دادند و اعلامیه های آقا را پخش می نمودند. سال 1350 را پشت كنكور می ماند و در سال 1351 در رشته فیزیك دانشگاه اهواز قبول می شود. مجید همچنان به مبارزات خود بر علیه رژیم طاغوت ادامه داد و مرتب در بین شهر های كرمانشاه و تبریز و تهران و اهواز در رفت و آمد بود. ادامه دارد پیگیر باشید حماسه جنوب - شهدا @defae_moghadas2 🔹💠