🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#خاطره
حاج هادی ظهراب زاده
داماد شهید مدافع حرم
#سردار_حاج_حمید_مختاربند
با ماشین حاجی داشتیم میرفتیم شوشتر. تقریباً ظهر شده بود. به دو راهی رسیده بودیم که حاجی سرعتش را کم کرد. فکر کردم فراموش کرده از کدام مسیر باید برود. گفتم: «از راست باید بروی» بدون اینکه چیزی بگوید آرام کنار جاده توقف کرد. دکمه رادیو را فشار داد. نغمهی اذان ظهر در فضا پیچید. حاجی گفت: «پیاده شویم و نماز ظهرمان را بخوانیم.»
کمی بعد در روستایی در همان نزدیکی که حدوداً صد متر با محل توقفمان فاصله داشت بودیم. دَربِ اولین خانهای که به آن رسیدیم را زد و از اهالی اجازه خواست وضو بگیرد. در همان روستا پشت سر حاجی نماز ظهر و عصر را خواندم.
فقط در این سفر نبود که چنین اتفاقی میافتاد. بلکه در سفرهای متعدد حاجی به شوشتر یا بهجاهای دیگر با خانواده یا بدون خانواده، تا وقت نماز میرسید حاجی توقف کرده و نمازش را در اول وقت میخواند. خانوادهاش هم به او اقتدا میکرد.
حماسه جنوب شهدا
@defae_moghadas2
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🍂🌸🍃🍂🌸🕊🌸🍂🍃🌸🍂🍃
#خواستگاری
یازده سالی هست که با ایشان ازدواج کردهام.
آشنایی ما از طریق همسرخواهرم بود.
ایشان همراه با دامادمان در یک شرکت پیمانکاری کار میکرد و کارگر بود.
به دامادمان گفته بود برای ازدواج به دنبال دختری مومن و با حجاب است.
اول همسر خواهرم با من و خانوادهام موضوع را در میان گذاشت که ناصر پسر بسیار خوبی است، مرد بزرگی است.
اهل زندگی و رزق حلال است.
و من هم قبول کردم که برای آشنایی به منزل ما بیایند تا برنامه ها، معیارها و توقعات ایشان را بدانم.
در نهایت قرار ملاقاتی با هم گذاشتیم.
همدیگر را دیدیم و با هم صحبت کردیم.
ناصر ساده بود و مهربان، همان دیدار اول، کافی بود تا من ازدواج با او را برای خود افتخاری بدانم.
@defae_moghadas2
🍃🍂🌸🍃🍂🌸🕊🌸🍂🍃
🍃🍂🌸🍃🍂🌸🕊🌸🍂🍃
#شرطی_لذتبخش_برای_ازدواج
آقا ناصر به منزل ما آمد، با هم حرف زدیم و به تفاهم رسیدیم. من برای ازدواج با او شرایط خاصی نداشتم. اما او رعایت حجاب و خواندن نماز به ویژه نماز صبح را شرط ازدواج قرار داد و از من پرسید میتوانی شرایط را قبول کنی؟ نکند به مرور زمان زیر قول و حرفت بزنی. حقیقتش را بخواهید ابتدا شرط نماز صبح برایم سخت بود و به او گفتم شاید نتوانم. گفت یک هفته امتحان کن تا ببینی چقدر لذت بخش است. من امتحان کردم و واقعا خواندن نماز صبح برایم لذت خاصی داشت. اصلا نماز صبح به آدم آرامش خاصی میبخشد.
@defae_moghadas2
🍃🍂🌸🍃🍂🌸🕊🌸🍂🍃
🍃🍂🌸🍃🍂🌸🕊🌸🍂🍃
#عاشقش_شدم
هر چه خانواده مخالفت کردند من نپذیرفتم.
علت مخالفت خانوادهام برمیگردد به زمانی که من مدیر آموزشگاه پیش دبستانی بودم و ناصر تحصیلات بالایی نداشت و فقط یک کارگر بود.
خانواده ناصر چهار برادر و چهار خواهر بودند.
ما کمی از لحاظ خانوادگی با هم تفاوت داشتیم اما من عاشق او شده بودم. ایمان، اخلاق و همت والایش در کسب نان حلال، من را شیفته او کرده بود. وقتی من با ناصر آشنا شدم، ایشان یک نیروی داوطلب بسیجی بود.
هر دو 21 سال داشتیم و با ازدواج با هم، زندگی سختی را آغاز کردیم.
مدتی بعد از ازدواج ناصر بیکار شد و من هم نخستین فرزندمان علیرضا را باردار بودم.
میدانستم زندگی با او برایم سخت خواهد بود اما همه مسائل را از همان ابتدا قبول کردم.
صحبتهای روز اولش همیشه در گوشم طنینانداز میشود.
تنها خواسته ناصر از من، حفظ حجاب، نماز و ایمانی بود که در بودنها و نبودنهایش باید رعایت میکردم و به آن پایبند بودم.
به جرات میتوانم بگویم اگر آن زمان من ایمانم 50درصد بود با دیدار و همراهی با ناصر به بالاترین حد خود رسید و با ناصر بود که از خواب غفلت بیدار شدم.
ما 11 سال در کنار هم در نهایت عشق، دلدادگی و سادگی یک زندگی بسیار موفق داشتیم.
در سختترین شرایط حضورش، حرفهایش به من دلگرمی میداد.
چهار فرزند از شهید به یادگار مانده است؛
علیرضا متولد 26اردیبهشت 1383 است.
بیتا و همتا دو قلوهای شهید هستند که در 28 آبان ماه 1386به دنیا آمدند
و فرزند آخرمان بنیامین است.
@defae_moghadas2
🍃🍂🌸🍃🍂🌸🕊🌸🍂🍃