eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
27 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 💠💢 شهیده حبیبه بیت لفته 👌تاریخ تولد : 1346 👌تاریخ شهادت :1360/7/1 👌محل شهادت : سوسنگرد 👌نحوه شهادت : بمباران و موشک دشت آزادگان 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 انسانهائی که در پیش روی خود جائی برای رسیدن نداشته باشند به هیچ مقصدی نمی رسند . قله ای که از ان بالا روند ، جاده ای طولانی که پیموده شود این اندیشه ای است که انسان را به عظمت منتهی می کند . شهادت انتهای مسیری است که کمال نام دارد. درست چهار روز قبل از انکه اولین عملیات بزرگ رزمندگان اسلام تحت عنوان ثامن الائمه در شمال ابادان با موفقیت و با شکستن حصر آبادان به انجام برسد حبیبه بیت لفته که در حسرت از دست دادن زادگاهش ، سوسنگرد می سوخت و انتظار لحظه های را می کشید که رزمندگان اسلام ان را ازاد سازند ، به نهایت کمال انسانی خویش رسیده بود ، کمالی که نه سن خاصی را می طلبید و نه عنوانی مشهور بلکه کمال میتواند به دختر 14ساله اختصاص یابد وقتی که خاضعانه به پروردگارش باریتعالی راه می یابد در حالی که عنوان شهید را به همراه می برد. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁩🍃🔴🍃🔴🍃🔴🍃🔴 "از خواب تا واقعیت" شهید علیرضا سالمی در روزهای سرد آذرماه، در تپه های شرهانی مستقر شده بودیم. آتش شدید دشمن هر روز یکی را بر سفره کرامت الهی می نشاند و ما را به داغ او مبتلا می کرد. علیرضا هم از دوستان من بود و با او خو گرفته بودم. حیا و کم حرفی، از او انسانی دوست داشتنی ساخته بود. آن روز برای ماموریتی ما را صدا زدند تا به اتفاق چند نفر دیگر برای شناسایی به خطوط دشمن نزدیک شویم. به سراغ علیرضا رفته و او را از خواب بیدار کردم تا راهی شویم. برای لحظاتی مات و مبهوت نشست و چیزی نگفت. از چهره او معلوم بود که چیزی برای گفتن دارد و نمی گوید. آماده شد و برای انجام ماموریت، به راه افتادیم. در بین راه از او سوال کردم چرا اینقدر در خودت هستی و حرفی نمی زنی؟ نگاهی بمن کرد و گفت هم اینکه بیدارم کردی داشتم خواب می دیدم که شهید می شوم. فکر می کردم یعنی چه کار خوبی از من سرزده که لایق این مقام شده باشم! به او گفتم همین که همه از تو راضی هستند و دوستت دارند از هر چیز دیگری بالاتر است. دقایقی گذشت تا به نزدیک دشمن رسیدیم. شناسایی خود را انجام داده بودیم که دشمن متوجه ما شد. درگیری مختصری با آنها داشتیم که در این بین علیرضا مجروح گردید و او را کشان کشان به سمت مقر خود آوردیم. از شدت خونریزی قبل از رسیدن، خوابش تعبیر شد و پیکر بی جان او را به داخل کانال بردیم و در حلقه دوستان و برادرانش قرار دادیم............. و سال هاست ذهنم با حکمت الهی و خواب صادقانه او و لحظات آخر با او بودن درگیر است. مهدی کرباسی گردان کربلا کانال حماسه جنوب، شهدا https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
یادش بخیر روزهایی که بسیجی می‌شدیم شمع شب‌های دوعیجی می‌شدیم شهدا و رزمندگان گردان جعفرطیار https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1