eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.4هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
850 ویدیو
20 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
این شهید بخاطر حیا و حجاب خون داد...☝️☝️ خــواهـرم !!!!!!! اگر تیر تفنگ دشمن جسم شھدا را سوراخ کرد تیر بی حجابی تو قــلــب شهدا را میدرد (ره) https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
📌 سردار شهیدی که لباس سپاه را وضو به تن می کرد 🔹️ سرداریوسف فروتن اولین سخنگو وعضو شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و از فرماندهان خوشنام وتوانمند سپاه پاسداران استان لرستان در اوایل انقلاب در معرفی سردار شهید نعمت الله سعیدی از شهدای محبوب و دوست داشتنی خرم آباد می گوید : ◇ از جمله چیزهائی که باید گفت، من از او به یادگار دارم و سعی کرده‌ام که حتماً خودم بیش‌تر انجام بدهم، این بود که این‌ جوان، همیشه باوضو بود. ◇ در مواقع استراحت بعد از بیدار شدن و هنگام طهارت که می‌رفت، گرفتن وضو اولین کار ایشان بود ، میدانید با داشتن پوتین و لباس نظامی تجدید وضو کار سختی است. ◇ یک بار من ندیدم موقع نماز باشد یا با هم بخواهیم نماز بخوانیم، یا در جمع یا به صورت انفرادی، او برود مجدداً وضو بگیرد. میدانستیم که همیشه وضو دارد. ◇ شهید نعمت الله سعیدی همیشه از صبح که لباس سپاهی را می‌پوشید، با نیّت خالصانه و مخلصانه وضو می‌گرفت و تلاش می‌کرد همواره در این لباس طاهر و پاک و مطهّر باشد. ◇ سردار شهیدحاج نعمت اله سعیدی متولد۱۳۳۰ در خرم آباد و در ۲۱ اسفند ماه ۱۳۶۳ در عملیات بدر آسمانی شد و در گلزار شهدای خرم آباد به خاک سپرده شد.
اگر علیهاالسلام نبود؛ امام خامنه‌ای: «خدیجه‌ی کبری علیها‌ الصلاة والسلام اول مؤمن به اسلام بود و همه‌ی ثروت خود را در راه دعوت و ترویج اسلام خرج کرد که اگر کمکهای خدیجه علیهاالسلام نبود شاید در و یک اختلال و وقفه‌ی عمده‌ای به وجود می‌آمد.» ۱۳۶۵/۰۳/۰۲
دوازده فروردین، سالروز استقرار نظام جمهورى اسلامى و تجلى اراده ملت ایران، مبارک باد💐
سرلشکر سلامی: شهید متوسلیان اولین شهید ایرانی فتح قدس است 🔹فرمانده سپاه پاسداران در دیدار نوروزی با خانواده متوسلیان: شهید جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان اولین شهید ایرانی در راه فتح قدس است و فتح‌های امروز جبهه مقاومت محصول راهی است که او برای آزادی قدس شریف و رهایی مردم مظلوم فلسطین از یوغ سلطه و ستم اشغالگران صهیونیست و حامیان آن‌ها باز کرد. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
7.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کُلُّنا عباسُکِ یا زینب(س)  وداع پیکر مدافع حرم، پاسدارِ شهید «میلاد حیدری» در حرم حضرت زینب (س)
بدحجابی ممنوع نادر قبل از انقلاب، سال اول دبیرستان را در مرکز شهر اهواز می گذراند. صبح یکی از روزها زنگ خانه به صدا درآمد. در حیاط را باز کردم، دیدم یکی از همکلاسی‌های نادر است. بدون مقدمه گفت: ساواک نادر را گرفت. نمی دانم چرا او به جای کلانتری گفت: ساواک؟! موضوع را که پرسیدم گفت: زنگ تفریح بود و ما در محوطه مدرسه در حال قدم زدن بودیم که نادر متوجه حضور خانمی بدحجاب و بدون روسری و مینوژوپ پوش در دفتر مدرسه شد. چهره اش برافروخته شد و گفت: چرا این خانم با این وضع به مدرسه آمده است آن هم جلوی پسران بالغ گفتیم: حتماً مادر یکی از دانش آموزان است. نادر طاقت نیاورد و به دفتر مدیر مدرسه مراجعه کرد و خطاب به او گفت: چرا ایشان با این وضع به محیط فرهنگی قدم گذاشته است؟ باید برود. نباید خانم‌ها با این وضع به مدرسه بیایند. در این هنگام یکی از دبیران حاضر نادر را مورد خطاب قرار داد و گفت: این مسائل به تو ربطی ندارد بچه، و او را هل داد و با او دست به یقه شد. نادر هیچ گونه بی احترامی به دبیر یاد شده نکرد، اما تلفن مدرسه را محکم روی میز کوبید. سر و صدا بالا گرفت. به کلانتری زنگ زدند و دو مأمور آمدند و نادر را بردند. می‌دانستم حق با نادر است. او دشمن بدحجابی بود. از همان کودکی خداوند متعال نور هدایت را در وجودش قرار داده بود. حرف‌های دوست نادر که تمام شد، مطمئن شدم حتما او را به کلانتری برده اند نه ساواک!!! چادرم را سر کردم و سراسیمه راهی کلانتری شدم. اولین بار بود قدم به کلانتری می گذاشتم. نفسم به تندی می‌زد. ترس سراسر وجودم را فرا گرفته بود. به کلانتری خیابان ۲۴ متری رسیدیم. یکی از افسران که مافوق آنان بود و طوق زرد رنگی به گردن داشت، وقتی آشفتگی مرا دید گفت: "حتما" مادری و برای پسرت آمدی؟ گفتم: بله. گفت: امان از دل مادر! سپس دستور داد برایم آب بیاورند. بعد فهرست بازداشتی ها را نگاه کرد و گفت: اینجا نیست، حتما کلانتری دیگری است. با کلانتری خیابان ۳۰ متری تماس گرفت. گفتند آنجاست. راهی آنجا شدم به محض ورودم دیدم وضع به گونه دیگری است و نادر نشسته است و گل می گوید و گل می خندد. نفس راحتی کشیدم. گویا بعد از بازجویی، نادر را ساعتی در بازداشتگاه نگه داشته بودند، اما وقتی فرمانده پاسگاه که آدم متعهد و باغیرتی بود پرونده را خوانده بود، سریع دستور آزادی او را صادر کرده و او را کنار خود نشانده بود. فرمانده پاسگاه وقتی مرا دید با احترام برخورد کرد. گفتم: آمده ام پسرم را ببرم. خندید گفت: نه ایشان باید بماند تا او را به تک تک خانه هایمان ببریم به خانم‌ها درس حجاب بدهد و برایشان حدیث بگوید. دوم اینکه باید مدیر مدرسه بیاید و از دانش آموز خود عذرخواهی کند. حرف حق گفتنی است. با مدیر مدرسه تماس گرفتند و مدیر همراه با ناظم و یکی از دبیران آمدند و دقایقی با فرمانده پاسگاه جلسه گرفت. بعد از جلسه دیدم مدیر مدرسه نادر را در آغوش گرفت و بوسید و گفت: فردا بیا مدرسه! نادر گفت: می آیم اما به این شرط که در مدرسه اعلام کنید و ورود خانم‌های بدحجاب را به مدرسه ممنوع کنید. ساعتی بعد به خانه بازگشتیم. روز بعد نادر که از مدرسه برگشت، دیدم خوشحال تر از همیشه است. گفتم: چه شده؟ گفت: آقای مدیر در صبحگاه اعلام کرد: از این تاریخ ورود خانم‌های بدحجاب به مدرسه ممنوع است. تازه در تابلو اعلانات مدرسه هم نوشتند. # راوی: زنده یاد مادر شهید سرکار حاجیه خانم فاطمه چوبکی **** برشی از کتاب ردپای پرواز / سیری در زندگی سردار شهید نادر یزدانیان از فرماندهان گردان‌های خوزستان نوشته سرهنگ پاسدار عیسی خلیلی @defae_moghadas2
✍اینگونہ حواسشاݩ بہ دشمݩ بود ڪہ سرباز خمینی شدند.. ما اگر حواســـمان بہ دشمن نباشد...بجای سرباز، سربار خامنہ ای خواهیم شد! https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1