❣بعد از مقابله به مثل موشكي توسط رزمندگان اسلام، عراق ابتدا اصابت موشكها را تكذيب كرده بود و اين انفجارها را ناشي از بمبگذاري اعلام مي كرد. اين تكذيبهاي اوليه بعد از استمرار پرتابها عراق را مجبور به اعتراف کرد. بنابراين تا پايان جنگ بچه ها توانستند با تقويت توان رزمي خود، روز به روز بر تجربياتشان در پرتابها و حتي در بهينه سازي بعضي از تجهيزات بيفزايند و تا پايان جنگ با قدرت در مقابل حملات عراق به مناطق مسكوني به جد و جهد پاسخ دهند.
گویا تا زمان پایان جنگ نیز ما به توفیقات خوبی در زمینه توسعه سامانه های موشکی دست یافتیم که همگی زیر نظر تلاشهای شهید طهرانی مقدم انجام گرفت. مثلاً همزمان با انجام عملياتهاي مقابله به مثل موشكي و با پيگيري هايي كه خود سردار مقدم داشتند، در اواخر جنگ به يك سامانه موشكي و راكت ساخت داخل دست پيدا كرديم به نام راكت نازعات، كه بردش بين 80 تا 120 كيلومتر است و با تلاشهايي كه دوستان انجام داده بودند به 150 رسيده بود. هر چه به پايان جنگ نزديك مي شديم فعاليت موشكي سردار مقدم، هم در بخش عملياتي و هم در بحث تحقيقاتي و ساخت، بيشتر مي شد. از همان ابتدا كار تحقيقاتي و صنعتي براي ساخت و توليد موشك در داخل انجام شده بود.
(راوی: سردار محمدرضا نامي)
@defae_moghadas2
❣
❣هم صورتش زیبا بود هم سیرتش
آنقدر که یار پسندید و نفس مطمئنهاش را در جنت و مأوای خودش جای داد.
شهید: محمود راجی
محل شهادت: هورالهویزه
نام عملیات: خیبر
محل دفن: گلزار شهدای بهبهان
@defae_moghadas2
❣
❣حسین موتور میراند و من پشت سرش نشسته بودم.
ناگهان وسط «تپههای ذلیجان» ایستاد.
پرسیدم: چی شد؟ چرا ایستادی؟
از موتور پیاده شد و گفت: تو بنشین جلو و رانندگی کن.
گفتم: چرا؟
گفت: احساس میکنم دچار غرور شدهام.
تعجب کردم، وسط دشت و تپههای ذلیجان، جایی که کسی ما را نمیدید، چگونه چنین احساسی پیدا کرده بود؟
وقتی متوجه تعجب من شد، در حالی که به تپه کوچک پشت سرمان اشاره میکرد، گفت: وقتی به آن تپه رسیدم کمی گاز دادم و از موتورسواری خودم لذت بردم. معلوم میشه دچار هوای نفس شدم؛ در حالی که به خاطر خدا سوار موتور شدهایم.
تا مدتها سوار موتور نمیشد ...
#شهید_غلامحسین_خزاعی
@defae_moghadas2
❣
❣ ابلاغیه شهید مهدی باکری به فرماندهان زیر دستش
🌷اول سربازاتون غذا بخورن بعد خودتون، دقیقا غذاتون همنوع اونا باشه
@defae_moghadas2
❣
❣حدود دو سال بعد از راه اندازی توپخانه، این ضرورت احساس شد که باید واحد موشکی سپاه هم راه اندازی شود. اینجا هم حاج حسن آقا شدند مسئول واحد موشکی که باز هم مثل روزهای اول تأسیس توپخانه، اینجا هم سپاه بدون موشک بود! آن زمان حاج حسن به چندین کشور سفر کرد و یک مقدار موشک خریداری کرد و از تجربیات آنان استفاده برد. کم کم تولید موشک در سپاه راه اندازی شد. زماني هم که موشکهای عراق شهرهای ایران را به خاک و خون می کشید، این جوانان توانستند پاسخ دندان شکنی به دشمن بدهند.
یکی از ویژگی های شهید طهرانی مقدم نیز این بود که با آموزش جوانان، یک مجموعه تحت فرماندهی اش را حرکت می داد و همزمان نیز مجموعه های دیگری را راه اندازی می کرد. در آن برهه نیز در واقع دوستان دیگرش مسئولیت توپخانه را به عهده گرفتند و خودش به یگان موشکی سپاه رفت. ایشان باز هم در این موقعیت تازه، موفق شد از موشک هایی که در یکی از عملیاتهای ارتش بعثی عراق علیه ما استفاده شده و عمل نکرده بود استفاده کند. همچنین از بعضی از کشورهای دوست نیز در این مسیر کمک می گرفت.
آن زمان ارتش بعثی فکر می کرد که در پاسخ به موشک هایی که علیه مردم و شهرهای ما استفاده می کند، کشور ما چیزی ندارد. اما حاج حسن آقا موفق شد پاسخ دندان شکنی به دشمن بعثی بدهد. آن موقع در حالی که آنها تصورش را هم نمی کردند، ایران موفق شد خط تولید موشک های اسکاد را راه اندازی کند. این پاسخ مؤثر، عامل بسیار بازدارند های برای ارتش عراق شد. ما حتی نوآوری هایی داشتیم که توانستیم سوخت جامد را در عرصه موشکی تولید کنیم. شهید عزیزمان نه تنها این سوخت را در کشور تولید کرد، بلکه به برخی کشورهای دوست نیز در این مسیر کمک کرد. حاج حسن حتی به لبنان هم رفت و یگان موشکی حزب الله را در آنجا ایجاد کرد.
(راوی: سردار دکتر محمد طهرانی مقدم)
@defae_moghadas2
❣
❣سال 1363 یک مسافرت سه ماهه به سوریه داشت، برای یادگیری آموزش های موشکی که آن هم شرایطش خیلی سخت بود. از نامههایی که همسرم مینوشتند، مشخص بود شرایط خیلی سختی را میگذرانند و چون سفر، سه ماه و خردهای طول کشید و من ایشان را ندیده بودم، محمد آقا برادرشان احساس کردند که بهتر است حالا که انتهای سفرشان نزدیك است، مرا هم به سوریه بفرستند. خلاصه شرایط سفر فراهم شد و مرا به اتفاق حاجیه خانم در سال 1363 به سوریه فرستادند. سفر سختی بود. این، در نوشته های حاج آقا هم مشخص بود. گاهی از روي عکسهایی که میدادند کاملاً محسوس بود. بعدها هم که من از خود ایشان شنیدم، دريافتم یکی از سخت ترین مراحل زندگی شان بوده ولی چون نظام واقعاً به یک چنين تخصصي احتیاج داشت، این چند نفر تمام توان شان را گذاشته بودند تا به نتیجه مطلوب برسند. به حدی توانشان را گذاشته بودند که افسر سوری تعجب کرده بود.
راوی: خانم الهام حیدری، همسر شهید طهرانی مقدم
@defae_moghadas2
❣
❣شهید نظر میکند به وجه الله، سه شهید، سه همرزم، باهم آمدند، باهم هم عروج کردند.
از راست شهیدان:
حیدر زحمتیان
نظرعلی کشتکاران
کریم آرمیون
شهدای گروهان ابوالفضل از گردان فجر بهبهان
شهادت: عملیات کربلای پنج
نحوه شهادت: بمباران شیمیایی
محل دفن: گلزار شهدای بهبهان
@defae_moghadas2
❣
❣حاج حسن آقا فرمانده موشکی بود. اصلاً موشک، عشقش بود؛ هر جا موشک بود، ایشان را میتوانستی پیدا کنی. همیشه به من میگفت باید بدني قوی داشته باشیم. چون اشتغال به موشک با همه کارهای دیگر فرق میکند. وقتی میخواهید یک کابل موشک را بالا بکشید، اگر توان نداشته باشید، مهرهها بلافاصله جابجا میشوند. چه بسا که خیلی ها هم مهرههایشان جا به جا شد و خیلیها زانودرد گرفتند. بنابراین چون این کار، سنگین است، افراد باید اینقدر توان داشته باشند و توان رزمیشان بالا باشد که بتوانند به راحتی اینها را حمل کنند و کارهایشان را انجام دهند، راحت بتوانند کار تعمیرات را انجام دهند. میدیدم که فراهم آوردن همه امکانات ورزشی برای آمادگی جسمانی جوانها لازم است و ما باید امکانات رشته مورد علاقه کارکنان را مهیا کنیم و همه اینها از طریق خود سردار مقدم انجام شد.
راوی: سردار ناصر شهسواری، از دوستان شهید
@defae_moghadas2
❣
❣آقاي قاليباف تعریف کرد: سال ۱۳۶۳ – ۱۳۶۴ در قرارگاه بوديم كه حاج حسن آقا موشكي ساخته بود با برد ۵۰- ۶۰ كيلومتر و میگفت به ما آدرسي بدهيد كه آن را بر سر عراقيها فرود بياوریم. منظورش این بود که موشك را به وسیله شلیکی درست و دقیق امتحان كنيم و همين طوري در ميدان تير نزنيم؛ حساب شده باشد .همه بچه ها را در جزيره مجنون جمع كرديم و خبر دادیم آن موشك را بياورند.
بچه هاي اطلاعات عمليات هم تحقیق کردند و گفتند فلان نقطه، مقر خودروهاي عراقي هاست که حدود 30 - 40 كيلومتر جلو تر آن را پيدا كرديم. بعد هم بچه های ما تصمیم گرفتند به آنجا شليك كنند. عاقبت وقتی يكي دو ساعت تلاش كردند اتفاق غیر منتظره ای افتاد و موشك در خود سكو منفجر شد و سكو و اطرافش به هوا رفت و دو سه تن از بچه ها هم جراحت كمي برداشتند. همان سالها ما هر وقت ياد آقاي مقدم مي کرديم، یاد آقاي قاليباف می افتادیم که مي گفت آقاي مقدم! نمي خواهد به سمت عراق شليك كنيد! البته به طنز مي گفت. مي گفت هر وقت اسم آقای مقدم مي آید به ياد آن صحنه مي افتم.
راوی: سرهنگ بازنشسته پاسدار مجيد حسيني
@defae_moghadas2
❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣بچه های که از پشت میلههای مهدکودک همراه با رزمندگان شعار جنگ جنگ تا پیروزی سر میدهند.
⭕️ چه زیبا گفت امام خمینی (ره) که در سال ۱۳۴۲ و پس از قیام ۱۵ خرداد و بازداشت خود خطاب به مامور ساواک فرمود: «سربازان من در گهوارهها هستند» و گهواره نشینهای آن زمان امروز چه زیبا در پشت مرزهای بیتالمقدس پا بر زمین میکوبند و عنوان شهید مدافع حرم را به خود اختصاص دادهاند!
🔰#شهید_آوینی
@defae_moghadas2
❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ویژه رحلت
امام خمینی
📹 | کار کارستان امام
🔺حاج قاسم سلیمانی: امام کاری کرد کارستان. هیچ عالمی در تاریخ شیعه، هیچ مرجعی در تاریخ شیعه، نه دیروز و نه امروز، قادر نبود کاری که امام انجام داد، را انجام بدهد.
روحخدا به خدا پیوست
🏴 به مناسبت ایام سالگرد ارتحال امام راحل
@defae_moghadas2
❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣سید مرتضی دوربین را برداشت و به میان مردم رفت!
⭕️ روایت بغض آلود شهید آوینی از لحظه عروج ملکوتی امام خمینی (ره) در خیابانهای تهران
▪️عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز، مهدی صاحب زمان، صاحب عزا است امروز
@defae_moghadas2
❣
❣بعد از اینکه عراق موشک باران را شروع کرد، دستیابی به فناوری موشک سازی در دستور کار جمهوری اسلامی قرار گرفت. آن زمان حاج محسن رفیق دوست، وزیر سپاه بود و با ارتباطی که قبل از انقلاب با کشورهایی مثل سوریه و لیبی داشت، توانست با رایزنی، از آن ها موشک اسکاد بي بگیرد که حاج حسن آقا نيز انتخاب و تعیین شد تا برای آموزش ساخت موشک و راه اندازی یگان موشکی سپاه جمهوری اسلامی ایران به این کشورها برود. بنابراین ایشان کم کم از توپخانه جدا شد و به لیبی و جاهای دیگر رفت و پس از مدتی هم یگان موشکی سپاه را فعال کرد. درحقیقت پیش از اینکه این شهید عزیز از کشور بیرون برود، کسانی مثل شهید شفیع زاده و سردار حاجی زاده کنار حاج حسن آقا بودند و اداره توپخانه را برعهده گرفتند.
راوی: محمدحسن محققی، همرزم شهید
@defae_moghadas2
❣
❣بسياري از فرماندهان دفاع مقدس در سالهای بعد از جنگ در رده هاي مديريتي و فرماندهي ستادي كار می كردند و كمي از ميدان عمل رزمي فاصله گرفتند. یعنی فرمانده تيپ، نيرو و لشكر یا جانشين شدند و معاونتهاي ستادي را به عهده گرفتند اما شهيد طهراني مقدم همين كار تحقيقاتي و پژوهشي خود را در حوزه موشك ادامه داد. حتي در مرحله اي هم كه حاج حسن آقا به عنوان جانشين نيروي هوايي سپاه منصوب شد - به گمانم در زمان فرماندهي شهيد احمد كاظمي بود - ايشان به درخواست خودش از این مسئوليت كناره گيري كرد. یعنی با اینکه به مقام مهم جانشينی فرماندهي نيرو برگزیده شده بود ولی داوطلبانه تقاضا كرد كه از اين مسئوليت كنار برود تا بهتر بتواند به پروژه هايي كه در زمينه موشكي داشت مي كرد برسد. در حقیقت روي اين داستان متمركز شده بود كه در واقع فداكاري بزرگي بود، چون كاري را كه ايشان دنبال مي كرد، چندان اسم و رسمي در بر نداشت. در اصل، شهید طهرانی مقدم در كار تحقيقاتي بود و به صورت غيررسانه اي آن را دنبال مي كرد.
راوی: دکتر محمد جعفری
@defae_moghadas2
❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣چه میجویی؟ عشق، همین جاست، چه میجویی؟ انسان، همین جاست، همه تاریخ اینجاست....
@defae_moghadas2
❣
❣ طلبه شهید غواصی که شفایش را از امام رضا(ع) گرفت
🌱 دوران #جنگ_تحمیلی
اینجا بیت شهداست☝️☝️
@defae_moghadas2
❣
❣ طلبه شهید غواصی که شفایش را از امام رضا(ع) گرفت
دکترها به علی سیفی گفته بودند به علت مجروحیت پایش، باید آن را قطع کند. او نگران بود و مردد تا اینکه در عالم رویا امام زمان به او فرمود: بیا مشهد!
شهید علی سیفی از آن دسته روحانیون رزمی تبلیغی دفاع مقدس است که درس مکتب جهاد را از حوزه به میدانهای رزم کشاند. او از بس طلبهها و روحانیون را به حضور در جبهه تشویق میکرد که حوزه خالی از طلبه میشد؛ به همین خاطر مجبور شد که محل تحصیلش را بارها تغییر دهد.
اما عاملی که باعث شهرت این روحانی غواص شهید شد، بیارتباط با امام رضا (ع) نیست. ماجرایی که به قبل از معمم شدن او مرتبط است.
اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در حالی که ۱۵ سال بیشتر نداشت، عازم جبهه شد. در آخر این ماه در عملیات بیت المقدس در آستانه آزادسازی خرمشهر دچار مجروحیت شدید پا شد. این مجروحیت خیلی او را آزرده ساخته بود و پزشکان علاجش را تنها در قطع شدن میدیدند.
در عالم رویا، امام زمان خطاب به او فرمود: بیا مشهد! در آن شرایط سخت جسمی راهی مشهدالرضا شد و شفایش را از امام رضا گرفت. مردم هم وقتی فهمیدند شفا یافته به نیت تبرک لباسهایش را تکه تکه کردند.
بعد از این معجزه رضوی، او حضور همزمان در سنگر حوزه و جبهه را برگزید و اواخر تابستان سال ۱۳۶۱ به حوزه علمیه چیذر رفت و سال بعد هم برای ادامه تحصیل به مدرسه رسول اکرم قم رفت.
در این مدت هم از مراحل سلوک و عرفان غافل نماند. به گونهای که استاد حسین انصاریان او را سوار بر قطار عرفان و دیگران را پیاده معرفی کرد. بارها قبل از انجام هر عملیاتی اسامی رزمندههای شهید، مجروحان و آنهایی که سالم میماندند را بیان میکرد
🌴 شهید حجت الاسلام علی سیفی از شهدای روحانی غواص است که در سال ۱۳۴۴ در شهر مراغه آذربایجان غربی به دنیا آمد. او در ۲۵ بهمن ماه سال ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ در اروندرود به فیض شهادت نائل آمد. مزار مطهرش در گلزار شهدای مراغه است.
@defae_moghadas2
❣
_صوت_شهید_علی_سیفی_ماجرای_شفا_و_دیدار_خود_شهید_با_امامزمان (2).mp3
46.85M
❣ #صوت | ماجرای شفا گرفتن شهید علی سیفی در مشهد و دیدار با امامزمان (عج)
از زبان خود شهید
(او این ماجرا را به زبان آذری تعریف می کند🎤)
(خلاصهای از فایل صوتی در کتاب #بیامشهد آورده شده ....)
🔹#انتشاربرایاولینبار 🌼
📢 کیفیت #صوت پایین است
@defae_moghadas2
❣
❣رزمنده ای که امام بر پیشانی اش بوسه زد
▫️بعد از پیروزی عملیات والفجر ۲ (عملیات منطقه در حاج عمران) به محضر امام رسیدیم. تعدادی از رزمندگان اسلام که در عملیات شرکت داشتند، افتخار دیدار با امام را در حسینیۀ جماران پیدا کردند. رزمندگان دسته دسته وارد حسینیه می شدند و هر بار لحظاتی مداحی می شد سپس بچه ها بعد از دیدار با امام جایشان را به دیگران می دادند. ما بین این دیدارها یکی از رزمندگان پاک و مخلص بسیجی به نام #مرتضی_جاویدی که بعدها در زمرۀ پاسداران کادر رسمی قرار گرفت از طرف فرماندهی محترم کل سپاه و اینجانب به عنوان اسوه رزمندگان به محضر امام معرفی شد. این چهرۀ دلاور که از خطۀ فارس (روستایی نزدیک فسا) بود در این عملیات در سمت فرماندهی یکی از گردان های تیپ ۳۳ المهدی حماسه آفرین بود و حدود یک هفته در حالی که در محاصرۀ تنگ دشمن بود راه حاج عمران به تنگ دربند را قطع کرده و زمینۀ پیروزی رزمندگان اسلام را فراهم کرده بود. بعد از معرفی جاویدی (که بعدها به فیض شهادت رسید) سر و صورت و پیشانی و دست امام را بوسید و آرام در کنار فرمانده اش قرار گرفت. در این لحظه صحنۀ جالبی رخ داد و آن این بود که امام بزرگوار با آن قامت بلند و مبارکشان خم شده و به پیشانی آن بسیجی دلاور بوسه زدند. اینجانب از دیدن این منظره عشق و علاقه عمیق امام را به فرزندان بسیجی خود دریافتم.
(راوی: شهید علی صیاد شیرازی)
@defae_moghadas2
❣
❣یا شهید
😔سالروز شهادت
🌷 مرتضی را پا برهنه دیدم. نمیدانم چطور روی آن خاک تفدیده با پای برهنه راه می رفت. گفتم: کو کفشت؟
با لبخندی نجیبانه گفت: گم کردم!
گفتم: مگه گم کردنیه!
گفت: سر نماز بردن!
آقای ولی پور مسئول تدارکات بود و به من محبت داشت. رفتم گفتم یکی بچه های گل شازده قاسم هست که خیلی نور بالا میزنه، یه پوتین تاف 6 بده که ای جوآن اصل شهیده
و باز هم مرتضی را با پای برهنه دیدم و باز هم کفش گرفتم. شد دفعه چهارم. گفتم : من پدر شو در میارم که تو پا پتی اینو اون ور بری!
دستم رو گرفت و قسم داد علی آبرو ریزی نکن، خودم دیدم کی برداشت، نمی خواهم آبرو ش بره، حتما لازم داره ...
گفتم اتفاقا منم توش علامت زدم تا پیداش نکنم ولش نمی کنم. قرمز شد. طرف رو پیدا کردم و گفتم پوتین رو در آر و کشوندمش که .... یه دفعه مرتضی مچ دستم رو گرفت گفت: علی!
نگاهم کرد از نگاهش این دفعه من خجالت کشیدم و اون فرد رو رها کردم
رفتم پیش آقای ولی پور، گفت باز شفیع کفش اون دوست شهیدت شدی...
یه کفش کتونی گرفتم و روی زبونه ها درشت اسم شو نوشتم و دادم بهش!
🌷 خط زبیدات بودیم. تو سنگر نشسته بودیم. مرتضی گفت: دلم هوای امام رضا کرده، من می خواهم برم مشهد!
ازخطی که بودیم، رفت مقرتاکتیکی. از فرمانده اطلاعات 10روز مرخصی گرفت و رفت.
روز بعد دیدم مرتضی برگشت. گفتم: تو مگه دیروز نمی خواستی بری مشهد؟
گفت چرا، دیروز دیروز بود امروز هم امروز! رفتم تاکتیکی مرخصی هم گرفتم تا دزفول و اندیمشک هم رفتم، اما انگار دلم گفت برگردم!
همان شب مرتضی شهید شد!
هدیه به شهید مرتضی اقلیدی نژاد صلوات- شهدای فارس
@defae_moghadas2
❣