❣می دانستم که حسین شهید شده است. محمدرضا که تازه از اندیمشک به خانه آمده بود به من گفت: مادر، می خواهم شما را به معراج شهدا ببرم تا پیکر حسین را ببینید. با هم رفتیم. در آنجا به طوری که اشک در چشمانم حلقه زده بود، صورت حسین را بوسیدم.
●کنار قبری که حسین را به خاک سپردیم، قبر خالی بود. محمد رضا با دست به آن اشاره کرد و گفت: چند روز دیگر شهیدش می آید. در همان مراسم، از همه دوستان و آشنایان حلالیت طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا حلال می کنی؟ گفتم: تو به من بدی نکرده ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه، این طوری نمی شود، بگو از صمیم قلب حلالت می کنم. من هم گفتم:
حلال ِ حلال.
●چند روز بعد، شهید آن قبر را آوردند. خودش بود؛ محمد رضا را همانجا به خاک سپردیم.
✍روای: مادر شهید
📎پ ن :شهیدسیدمحمدرضا دستواره قائم مقام لشکر۲۷محمدرسول الله «ص»
@defae_moghadas2
❣
❣فرمانده دسته بود.
یکبار خیلی از بچهها کار کشید.
شب براش جشن پتو گرفتن.
حسابی کتکش زدن.
سعید هم نامردی نکرد، به تلافی اون جشن پتو، نیم ساعت قبل از وقت نماز صبح، اذان گفت.
همہ بیدار شدن نماز خوندن!!!
بعد از اذان فرمانده گروهان دید همه
بچهها خوابن. بیدارشون کرد و گفت:
اذان گفتن چرا خوابید؟
گفتن: ما نماز خوندیم!
گفت: الان اذان گفتن، چطور نماز خوندین؟
گفتند: سعید شاهدی اذان گفت!
سعید هم گفت: من برای
نماز شب اذان گفتم نه نماز صبح
#شهید_سعید_شاهدی🕊🌹
@defae_moghadas2
❣
❣با سینهای کاملا پاک و خالص به جبهه نبرد با کفر و باطل و ظلم می روم. و بدانید سرانجام پیروزی از آن اسلام است. اگر کسی فکر میکند که مسلمان باشد و در رفاه و راحتی باشد این فکر اشتباه و غلط است زیرا مسلمانان باید در حیطه آزمایش و سختی قرار گیرند تا رشد کنند و به کمال برسند. ما باید ابتدا بتهای درونی و نفس اماره خود را مهار کنیم و چنانچه این بتها از بین رفت، بتهای بیرونی سهل و آسان خواهد شد باید حب جاه و مقام و دنیا را از دلمان بیرون ببریم.
«قسمتی از وصیتنامه»
🌷شهید: ابراهیم نیک پور
تاریخ ولادت: ۱۳۳۹/۷/۱۹
تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۲
محل شهادت: هورالهویزه
نام عملیات: عملیات بدر
@defae_moghadas2
❣
❣اگر در دریاها غرق شوم یا زیر تانکها تکه تکه شوم برای من نگران نباشید. زیرا مُلک، مُلک خداست. مهم روح است که در عذاب باشد یا همسفر یاران اباعبدالله!؟
و نیز در ادامه برای دخترش که در زمان شهادت ایشان تنها ۴ ماه داشت نوشته بود: دخترم عشق حسین(ع)، پدرت را به جبهه کشاند و عشق به حسین(ع) به او جرأت بخشید که در میدان مبارزه قدم گذاشته و با دشمنان اسلام بجنگد.
«قسمتی از وصیتنامه»
🌷شهید: کریم نیکبیان
تاریخ ولادت : ۱۳۴۰
تاریخ شهادت : ۱۳۶۴/۱۱/۲۷
محل شهادت : فاو
نام عملیات: والفجر هشت
@defae_moghadas2
❣
❣یادی از سردار شهید سید عبدالرسول سجادیان
🌹بعد از شهادت پسر بزرگم، دلم طاقت دوری سید رسول را نداشت، می ترسیدم جبهه او را هم از من بگیرد. آن بار که برای گرفتن اجازه برای رفتن به جبهه آمد خیلی جدی گفتم: الهی قبل از اینکه بری جبهه، پات بشکنه!
خندید. دیگر چیزی نگفت. چایش را کنارم خورد، خداحافظی کرد و رفت. یک ساعت نگذشته بود که برادرش آمد و گفت: مادر دعایت مستجاب شد!
با تعجب گفتم: کدام دعا؟
گفت: مگه دعا نکرده بودی پای سید رسول بشکنه به جبهه نره، با موتور در سه راه دارالرحمه تصادف کرده پایش شکسته!
سریع به بیمارستان مسلمین رفتیم. توی اتاق عمل بود. چند پلاتین در استخوان پایش گذاشتند. وقتی دیدمش چشمم پر اشک شد. در آن حال پر دردش برایم خندید. گفت: مادر فکر می کنی این گچ و پلاتین ها من را زمین گیر می کنه، هیچ چیز نمی تواند جلوی من را بگیرد!
#شهید_سید_عبدالرسول_سجادیان
@defae_moghadas2
❣
❣بار آخری می رفت و بر می گشت و به من نگاه می کرد و برام دست تکون می داد. خیلی ناراحت شدم.
دلم شور کریم را می زد. سر به سجده گذاشتم و با گریه گفتم: یا حضرت زینب اگر اتفاقی برا کریم افتاده خودت صبرم بده!
تو سجده خوابم برد. دیدم کریم سراسیمه دوید تو اتاق و گفت: مادر یه ظرف بده!
یه ظرف بهش دادم. ظرف را پر از شربت کرد. خوردم.
گفت: مادر من برای این شربت خیلی زحمت کشیدم یه ذره اش را هم بده به خواهرم.
از خواب پریدم.
🌷نیم روز بود که خوابم برد. دیدم سر کوچه پرچم لاالله الا الله بر افراشتن. به خانه که رسیدم، دیدم پنج خانم سیاه پوش کنار در ایستاده و با گریه به آسمان نگاه می کنند. گفتم چه شده!
گفتند: شهید عبدالکریم زارع دارد در آسمان چراغ روشن می کند.
نگران از خواب پریدم.
یک ماهی گذشت که پسر همسایه خبر آورد کریم زخمی شده، باز هم 15 روز طول کشید که فهمیدم در همان روزی و ساعتی که خواب دیده بودم به شهادت رسیده است.
🌾🌷🌾
هدیه به شهید عبدالکریم زارعی صلوات-
↘️
تولد:15/10/1345- شیراز- ماه رمضان
شهادت:21/4/1364- قدس 3
@defae_moghadas2
❣
❣خدایا با شعورم و قلبم کلمه لااله الاالله و محمدرسول الله و علی ولی الله را شهادت میدهم. و براساس این فکر و عقیده زندگی کردم. به جبهه آمدنم برای عبادت و پرستش خدا بود و برای ثابت کردن بندگی خود جانم را در راه تو دادم و به امید آنکه از من راضی شوی.
«قسمتی از وصیتنامه»
🌷شهید: یونس ستونه
تاریخ ولادت: ۱۳۴۲/۳/۶
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۷
محل شهادت: فاو
نام عملیات: والفجر هشت
@defae_moghadas2
❣
❣انسان خواهی نخواهی از این دنیا میرود. پس چه بهتر که در راه خدا کشته شود. و روز محشر روسفید همراه با بزرگان محشور شود. بیایید آنقدر که در فکر آینده خود از نظر مادیات میباشید کمی از معنویت برای خود تدارک ببینید که پس از این دنیا کولهای از آن را همراه خود داشته باشید. از شما میخواهم اعمالتان همه در راه خدا باشد و در راه خدا انفاق کنید و از خود ایثار نشان دهید...
«قسمتی از وصیتنامه»
🌷شهید:علی اکبر برکت
تاریخ ولادت: ۱۳۳۷/۹/۲۸
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۷
محل شهادت:فاو
نام عملیات:والفجر هشت
@defae_moghadas2
❣
❣ شهید علی محمد صباغ زاده
خوب یادم هست که با موتور می رفتیم و علی از پشت موتور سرش را کرده بود توی گوشم و برایم حرف می زد. می گفت: دشمن همیشه بیداره،دنبال یه راه وروده تا انقلاب رو نابود کنه، وقتی دیدن نمی تونن کاری کنند کودتاها و ... بعد هم با صدام وارد شدن تا با ما بجنگن... ما نباید بذاریم دشمن به هدف خودش برسه... باید مراقب باشیم...
همیشه برام سوال بود که چرا علی آقا محاسنش بلنده، یه بار بهش گفتم:
علی آقا عجب ریش های قشنگی داری؟
عمیق شد و با تامل گفت: اینا ظاهر قضیه است ! ریش باید ریشه داشته باشه،
ریش اش رو هم باید در تقوا جست وجو کرد.نباید عوام فریبی کنیم.
✍ به نقل از همرزم شهید کتاب مزد اخلاص🌷🌷🌷
@defae_moghadas2
❣
❣شهید علی محمد صباغ زاده
از همسایه ها بود. می گفت: کنار خیابان بساطم را پهن کردم.اطراف را می پاییدم تا مشتری از راه برسه.چند دقیقه بعد
سروکله ی علی محمد پیدا شد.
گفت : سلام خسته نباشی.
من هم سلام کردم و گفتم: علی آقا، چیزی لازم داری بفرما...
نگاهش را انداخت روی بساطم.
منتظر بودم تا چیزی انتخاب کند.که سرش را بالا گرفت و گفت: این شانسی هایی که
می فروشی روش عکس زنای بی حجابه،
می دونی با این کار داری گناه رو پخش
می کنی؟...
تازه پولی هم که درمیاری حرومه.جمع کن چیزای دیگه ای بفروش.
علی محمد حرف می زد و من نگاهم روی قیافه ی یک نوجوان نُه ساله خشک شده بود!
✍ کتاب مزد اخلاص به نقل از مادر شهید🌷🌷🌷
@defae_moghadas2
❣
❣ گرچه خود را لایق شهادت نمیدانم ولی باتوجه به بخشندگی خداوند متعال امیدوارم که فیض عظیم شهادت را نصیبم گرداند. خدای متعال را سپاس و شکر میکنم که نعمت جهاد در راه خدا به من عنایت فرمود و ما را در این دوران از زمان قرار داد. از شما میخواهم که امام عزیز را تنها نگذارید و همراه او باشید و در مشکلات کشور او را یاری دهید تا همواره سرافراز از مشکلات بیرون آییم. اسلام را یاری نمایید و یار و یاور مردم مستضعف باشید...
«قسمتی از وصیتنامه»
🌷شهید: محمد علی قنادی
تاریخ ولادت: ۱۳۴۳/۱۲/۱۷
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۷
محل شهادت: فاو
نام عملیات: والفجر هشت
@defae_moghadas2
❣
❣از امام فاصله نگيريد. نه عقب بيفتيد و نه جلو برويد كه گمراه خواهيد شد. و به سخنان گهربار او با جان و دل عمل كنيد كه خير و صلاح همگی در آن است و از انقلاب فاصله نگيريد كه در آن دنيا جواب خون اين شهيدان گرانقدر را نداريد و خداوند از كسی كه در حفاظت از اين انقلاب كوتاهی كند نمی گذرد. وحدت را حفظ كنيد و با هم بر سر مسائل جزئی اختلاف برنداريد كه منشاء تمام اختلافات از شيطان است. به برادران نظامی سفارش دارم همانطور كه امام گفتهاند نيروهای مسلح حق ورود به حزب يا گروه را ندارند. اين را رعايت كنيد و وارد دستجات سیاسی نشويد كه اين به ضرر انقلاب است. امام میگويد اگر روزی وارد حزب شوید، بايد فاتحه آن ارتش را خواند. پس اگر كسی وارد حزب يا گروه شود مخالف حرف امام عمل كرده است و بعيد است از يك پاسدار يا ارتشی كه مخالف حرف امام عمل كند.
«قسمتی از وصیتنامه»
🌷شهید: محمدتقی مرتب
تاریخ ولادت: ۱۳۴۴/۱۱/۲۴
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۹
محل شهادت: فاو
نام عملیات: والفجر هشت
@defae_moghadas2
❣