🍃🌺🍂
شهید جبار دریساوی
اخبار سوریه را دنبال می کرد و خیلی حرص می خورد می گفت: این داعش را باید در نطفه خفه کرد. اینها اگر از سوریه بگذرند به ایران می رسند هدفشان کشورماست. هدفشان نابودی اسلام است. گفت: می خواهم بروم سوریه گفتم: جنگ است خطر دارد گفت: من برای آموزش می روم. فرید کارشناس زرهی بود. فاطمه هم مخالفت کرد گفت: با زور من دخترم راضی کردم بیست ماه سوریه بودند یک ماه ایران. ولی آن یک ماهی هم که ایران بود تمام فکر و ذکرش سوریه بود. می گفت: پیرزنها و پیرمردهای سوری التماس می کنند که بمانیم و برنگردیم ایران. کاش شما راضی می شدید همین یک ماه هم نمی آمدم.گفتم نگران ما نیستی گفت: من خیالم از بابت شما راحت است تا دین اسلام استوار باشد شما در امانید. جهاد ما برای خداست و من شما را به خدا سپرده ام. سخنرانی های حضرت آقا را دنبال می کرد. عاشق دیدار با ایشان بود. می گفت: من پاسدارم. پاسدارحضرت آقا، پاسدار مرزهای اسلام. و هرجا اسلام است مزر ما آنجاست.
دو سالی می شد که می رفت سوریه و بر می گشت. بعد از دو ماه ماندن در سوریه برگشته بود. و قرار بود یک ماه بماند بعد دوباره برود سوریه هنوز ده روز نگذشته بود که تماس گرفتند و گفتند جبار اوضاع خوب نیست و دوباره برگرد سوریه من و دخترم اصرار کردیم که نرود دخترم دستش را گرفت و گریه می کرد عصبانی شد ساکش را انداخت زمین و گفت من نمی روم ولی جواب حضرت زینب با تو و دخترت. گفتم: فاطمه ما را با حضرت زینب روبه رو کرد چیزی نگو. وقتی رسید فرودگاه تماس گرفت گفتیم خیالت راحت ما راضی شدیم برو انشا ا…مثل دفعات قبل سالم برگردی. اما ته دلم احساس می کرد این بار آخر است. خودش هم به دوستانش گفته بود این رفتن بازگشتی ندارد. سه روز مانده بود که دو ماهش کامل شود و برگردد ایران.
شنبه ۱۹مهر ماه سال ۹۳ بود. محمد را آماده کرده بودم برود مدرسه که همسر یکی از همکاران فرید زنگ زد احوالم را پرسید بعد خواهرم تماس گرفت گفت: محمد را نفرست مدرسه. نگران شدم گفتند: فرید زخمی شده باورم نمی شد ۱۶ مهر گفتم شما را به خدا قسم راستش را بگویید بالاخره فهمیدم چهارشنبه یعنی هفته قبل ایشان شهید شده اند که یکشنبه خبر قطعی شهادت ایشان را به ما گفتند.
تمام دغدغه فرید اسراییل بود. می گفت: مااین رژیم منحوس رادر جبهه نظامی شکست داده ایم. ولی متاسفانه در جبهه فرهنگی در حال پیشرفت است ماهواره و موبایل ها، خانه های ما را گرفته است. خانواده های ما باید خیلی مراقب باشند.
از فرید دو فرزند برای من به یادگار مانده است فاطمه ۱۶ساله و محمد که ۱۰ساله است. من و محمد خیلی برای فرید گریه کردیم اما تا الان که هشت ماه از شهادت ایشان می گذرد هنوز فاطمه گریه نکرده است می گوید شهادت گریه ندارد پدرم خودش دنبال شهادت بود که به این مقام هم رسید خودم هم با احساس فرید زندگی می کنم سعی می کنم جای خالی پدرشان را حس نکنند ما مملکت خوبی داریم. جوانان خوبی داریم. امیدوارم همگی با پیروی از فرمان رهبر عزیز قدر این آرامش را که شهدا برایمان رقم زده اند بدانیم.
پایان
حماسه جنوب - شهدا
@defae_moghadas2
🍃🌺🍂
🔹🌸🍃 🍃🌸🔹
✍ #خاطرات
اخلاقش بسیار خوب بود و بسیار غیرتی بود، همیشه برای حفظ چادر به من تذکر میداد، قبل از رفتن به جبهه کمی بد خلقی میکرد، اما در 40 روزی که تصمیم به جبهه رفتن گرفته بود، بسیار متحول شده بود و اخلاق، رفتار، گفتار و همه چیزش با همیشه فرق داشت، زمانی که تصمیم به سوریه رفتن گرفت، درست مصادف با ایام ماه محرم و صفر بود، خودش همیشه به هیأت میرفت و نوحه میخواند، مداحی را آموزش دیده بود و ذکر امام حسین(ع) را همیشه بر لب داشت، قبل از آن نوحه نمیخواند اما در آن روزها قرآن میخواند، شب زندهدار بود و نماز شب میخواند.
🌹 #شهید_مجتبی_واعظی
🌹 #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
بـه هواے حرمت میگـذرد ایامـم
ڪوه دردم ڪہ ڪند
نام حسیـڹ ع ❤️ آرامـم
ابـر و باد ومہ وخورشید وفلڪ یڪ شعر است
هـرنسیـم حرم ڪرب و بلا را عشـق ❤️ اسـت
❤️ #ســلامــ_ارباب ❤️
صلی الله علیک یا اباعبدالله ع ❤️
🍃📿
شهید شاندیز در رشته دوچرخه سواری هم دارای مقام بود و یه کورسی داشت که خیلی بش میرسید ومواظبش بود. من و شاندیز دوم راهنمایی همکلاس بودیم، شاید بخاطر جدیت، صراحت لحجه، پاکی وصداقت وهمچنین قد بلند و هیکل ورزشی اونو مبصر کلاس گذاشته بودن، زنگهای ورزش کلاسهارو از پایگاه شهید اسکندری مسجد امام حسین ع یه کلاش میبردم تا آموزش اسلحه بدم که تو این امر و کارهای دیگه مدرسه با هم همکاری داشتیم. نکتهٔ مهم درمورد شهید اینه که هرگز از کنار خطای افراد بی تفاوت نمیگذشت و طبق موازین امربه معروف و نهی از منکر مینمود. مثلا در مورد تقلبی، بددهنی،و...همکلاسیهارو تذکر میداد. ولی از آخرای سال۶۲ که به جبهه رفتم دیگه همدیگرو کمتر میدیدیم تا اینکه فهمیدم تو عملیات بدر شهید شد. بعداز شهادتش تا همین سالها خانوادش براش مراسم میگرفتن، حتی تصویر نقش بستشو روی کاشی سرامیک بیرون خونهٔ قدیمشون سر خ ۶ بیست متری قرار دادند تا همیشه یادش زنده باشه. روحش شاد و راهش پر رهرو.
راوی : سلطان حسنپور
حماسه جنوب - شهدا
@defae_moghadas2
🍃📿
سلام شہدا....✋
گوئے سماوات
از شوق وصــلتان
بہ سجده اى مےافتاد،
از جنس سجود ملائڪةاللہ
ڪہ شما بہ حق،
"خلیفةاللہ" بودید...
#روزتون_شهدایی
هـر ڪس
خدا را گم ڪرده
آدرس شلمچہ را بہ او بدهید
شلمچہ دلها را ڪربلایی میکند
و ڪربلا ڪوتاهترین راه ،
تا خداست
#ڪربلای_ایران
#غروب_شلمچه