❣
#شهید_رسول_خلیلی
می گفت:
اگه یه روز فرشته ها بگن چی میخوای از خدا ،
دستهامو باز میکنم و
میگم با خواهش و دعا ،
شهادت ، شهادت همه آرزومه
شهادت ، شهادت رویای ناتمومه
خدایا عاقبت مارا با شهادت ختم بخیر بگردان
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
شهیدی که در جبهه لقب «آهنگران کردستان» گرفت❣
یه روز بهم گفت:
مادرم، من اولین شهید المشیر خواهم بود، زمانی که خبر شهادتم را به شما دادند نماز شکر بهجا آورید، برایم سیاه نپوشید، گریه نکنید"،
و در آخرین مراسم دعای کمیلی که اجرا کرد از اهالی روستا هم حلالیت طلبید و زمانی که آخرین بار به جبهه میرفت حتی از جاده محل ، خداحافظی کرد و گفته بود "اکنون با این ماشین میروم، برگشتن با آمبولانس مرا میآورند".
از صدای خوبی برخوردار بود ، همرزمانش در جبهه به او لقب آهنگران کردستان داده بودند . همچنین در زمانهایی که مرخصی بود با صدای دلنشین و زیبای خود در مسجد جامع ساری و مسجد و تکیه المشیر و حسینیه شاهزاده حسین(ع) ساری دعای کمیل و دعای توسل و نوحهسرایی میکردند و شور و حالی به مراسم و شرکت کنندگان در مراسم میدادند.
نظرعلی در وصیت نامه اش نوشت:
"چقدرشهادت در راه خدا زیبا و مانند گل رز خوشبوست، ما آگاهانه به جبههها میرویم و آگاهانه در راه هدفی که آن هدف الله باشد کشته میشویم، ای کسانی که رسالت زینبی دارید، پیام ما و تمامی شهیدان را به جهانیان برسانید.
#شهیدنظرعلی_بهرامی
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣ شهرهایمان را به نام شهیدان مزین کنیم
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣
آنان ڪہ نماز عشق بستند همہ
زنجير ز دست و پا گسستند همہ
بر رسم ڪبوتران در حال قنوت
مهمان خدا شدند و رستند همہ
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تذکر_مهم
شوراهای شهر در شهرهای مختلف بدانند که با اسم چه کسانی این شهر مفتخر می شود...
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
*« مزد اشک »*
با اینکه سن و سال کمی داشت ولی با صورت زیبا و مداحی و صدای روحانی و با صفایش توی غربت جزیره مجنون، دلهای بچه ها را تسخیر کرده بود.
صدای محزون و دلنشین اش به قلبها آرامش میداد.
او را قبل از عملیات کربلای 4 توی گلزار شهدای اهواز دیدم که به مزار شهدا خیره شده بود و گریه می کرد.
چند دقیقه ای کنارش نشستم. او با اشاره به مزار شهداء گفت: بین دوستان و همرزمانم، فقط این جوانها انتخاب شدند و ما ... ماندیم ...
صدایش گرفته بود و قطرات اشک از گوشه چشمانش جاری بود.
هر زمان به اهواز می آمد سری به مزار شهداء می زد و با آنها درد دل می کرد...
تا اینکه از بچه ها شنیدم علی گازرپور مزد اشک و ناله هایش را از خدا گرفته و به شهداء پیوسته و مزارش هم جایی قرار گرفت که همیشه به آن خیره می شد.
#شهید_علی_گازرپور
راوی : حزبا زاده
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
#یا_ربیع_الانام♥️
نمی دانم کجایی یا که ،
ای،
آنقدر می دانم
که می آیی
که بگشایی گره از بندهای ما
بفرمایید فردا
زودتر فردا شود، امروز
همین حالا بیاید
وعده ی آینده های ما
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
#قمرفاطمیون❣
#وصیت_شهدا
می روم تا انتقام سیلی مادر را بگیرم.
همسرعزیزم خودت میدانی که چقدر دوستت دارم وبهترین و شیرین ترین لحظات را درکنارهم سپری کرده ایم وجدایی بسیار سخت است اما عشقی فراتر از هرعشق دیگری،در قلب هردوی ما وجود دارد که آن، عشق به بانوی دوعالم بی بی زینب سلام الله علیها است و باید برای این عشق فراتر،از وابستگی ها و عشق های دیگر،گذشت.میدانی که چقدردوست دارم که عاقبت باشهادت از این دنیا بروم.و من جز شهادت،از خداند مرگ دیگری را نمیخواهم.اما نمیگویم که دعاکنید بروم وشهید شوم..آرزویم شهادت است اماهدفم از رفتن،فقط و فقط دفاع ازحرم عمه جان حضرت زینب سلام الله علیها است.
#شهیدمدافع_حرم_حسین_هریری🕊
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
#مجنون_الحسین
می دونستید شهید حسین هریری ۲۷ سال داشت و جمعاً ۲۵ بار کربلا رفت ؟
اولین سفرش را در ۲۰ سالگی رفت .
در مناسبتهای مختلف بهصورت مستقل جدای از سازمان حج و زیارت به کربلا میرفت .
اغلب با ماشین دوستهایش میرفت .
وقتی هم خانمش را عقد کرد، او را به کربلا برد .
عاشق کربلا بود .
حتی اگر چند روز مرخصی داشت، آن چند روز را به کربلا میرفت .
یک بار، یک کربلای سه روزه رفت . میخواست شب جمعه را کربلا باشد .
وقتی عراقیها گذرنامهاش را دیده بودند،به او گفته بودند:
«أنتَ مجنون»
#شهید_حسین_هریری
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
شهیدی که ...
برای شروع عملیات کربلای ۴ به آبادان منتقل شدیم و به عنوان غواصان خط شکن به خط دشمن زدیم؛به هر ترتیبی بود خط دشمن را شکستیم و پاکسازی کردیم، وقتی برای آوردن مجروحان و شهدا وارد معبر شدیم ، دیدیم که شهید سعید حمیدی اصل هر دو پایش قطع شده و پیکر مطهرش در گوشه ای از معبر افتاده است.
اما آنچه که ما را به تعجب وا داشت این بود که دهان شهید پر از گل شده بود، بعدها متوجه شدیم که وقتی به پاهای سعید ترکش خورده و قطع شدند، برای اینکه صدای ناله اش بلند نشود و باعث لو رفتن معبر نشود ، دهان خود را پر از گل کرده بود.
از کتاب : خاطرات دردناک
ناصر کاوه
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
نه فقط من به تو دلتنگ
که در باغچه هم
لالـه از داغ تو
"دنـدان به جگـر" می گیرد
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1