🔰❣️🔰❣️🔰❣️
#پوکه_های_طلایی
#قسمت_بیستونهم
نویسنده: خانم طیبه دلقندی
مدتی که از فوت امـام گذشت . فشار ها را چند برابر کردند . همۀ بچه هاي فعال را شناسایی و به ملحق منتقل کردند . هر روز با کابل و باتون کتکمان می زدند. فقط بیست و پنج دقیقه می توانستیم بیرون برویم و بقیۀ شبانه روز حبس بودیم . زندانهاي پانزده روزه هم خیلی باب شده بود . دوره مذاکرات ایران و عراق براي تبادل اسرا ، خیلی طولانی شده بـود و ایـن مسأله روحیۀ خیلی ها را خراب کرده بود . منافقین با یک برنامه ریزي حمایت شده همۀ بچه هایی را که می خواستند پناهندگی بگیرند، جمع کردند و به اردوگاه دیگری منتقل کردند. آنها می خواستند تعداد این افراد ثابت بماند و کم نشوند .
🍃🍃🍃
کم آبی یکی از مشکلات دا یمی ما بود. تانکرها اغلب خالی بود . آب پیدا نمی کردیم ؛ چه براي طهارت و چه براي حمام . شب که می شد تانکرهای پشت بام پر آب می شد ولی این مقدار هیچگاه کفاف آنهمه اسیر را نمی داد .
آنروز انگار خبرهایی بود . تانکرها را پر آب کردند و همه را به کار گرفتند. توالتها تخلیه شد و سر تا پاي آسایشگاه را شستیم . در طـول سال کثافت از سر و روي اردوگاه بالا می رفت . دستشویی ها همیشه پر بود و روزهای متمادي طول می کشید تا بیایند و خالی کنند .
عجلۀ عراقی ها در شستشو و نظافت اردوگاه به علّت بازدید نمایندگان صلیب سرخ بود . آنها هم پیش بینیهای لازم را کرده بودند . در ساعت بازدید همۀ اسرا را داخل آسایشگاه ها چپاندند و اجازه هواخوري هم به ما ندادند . با اینهمه، خیلی از واقعیات را منتقل کردیم .
وقتی صلیب سرخی ها از کنار پنجره ها رد شدند ، بچه هایی که به انگلیسی مسلّط بودند، آن ها را صدا زدند و با آن ها گفتگو کردند . نگهبان ها ، اغلب مکالمات انگلیسی را نمی فهمیدند. کلافه بودند چون فکر اینجاي قضیه را نکرده بودند .
درد دل هاي ما منتقل شد . از کمبودها، شکنجه ها و بیماري ها، تا دوستانی که از ما جدا شده بودند و نمی دانستیم چه بلایی سرشان آورده اند .
گفتیم که سه سال از اسارت ما می گذرد ولی ثبت نام نشده ایم و از خانواده هایمان هیچ اطلاعی نداریم .
گرچه آنروز از این موفقیت خوشحال بودیم ولی اتفاق خاصی نیفتاد .
این اولین و آخرین بازدیدی بود که یک نهاد بین المللی از ما کرد .
#پیگیر_باشید
#حماسه_جنوب_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🔰❣️🔰❣️🔰❣️🔰
❣ گمنام ترين و سربلند ترين قهرمانان جبهه های دفاع مقدس
در زیارت امام حسین(ع) می خوانیم: "گواهی می دهم که حضرتت نماز را به پا داشتی و زکات گذاردی و امر به معروف و نهی از منکر فرمودی."
جانبازان کسانی هستند که نماز سرخ عشق را به وضوی خون اقامه کرده اند و زکات جسم خویش را به معشوق تقدیم داشته اند و به بهترین شکل، امر به معروف و نهی از منکر کرده اند و از بدی ها بازداشته اند. آنان در حقیقت با ا ین کار به مولای خود سالار شهیدان(ع) و شهیدانی چون قمر بنی هاشم(ع) اقتدا کرده اند.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
نیست بوی آشنا را
تاب غربت بیش ازین
از #نسیم_صبح
بوی یار می باید کشید...
#روزتون_بخیر_وشهدایی
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ شهید مدافع حرم حسین جمالی، اول مهر سال ۱۳۶۵ در روستای خورنگان شهرستان فسا دیده به جهان گشود.
قلب سلیم و عشق عمیق به انقلاب، ولایت و شهادت، پای او را به سپاه باز کرد و او نیز از همان ابتدای جوانی لباس سبز پاسداری از انقلاب را بر تن کرد. پس از گذراندن دورههای تخصصی رزمی، به یگانهای تقابل با گروهکهای تروریستی در شمال غربی کشور پیوست و در یکی از این نبردها از ناحیه پا به مقام جانبازی رسید، اما تا مدتها اطرافیانش از این موضوع خبر نداشتند.
توحش تکفیریها در عراق و سوریه و شوق شهادت در وی باعث شد تا به اهل بیت، لبیک بگوید و راهی میدان دفاع از حرم بشود.
حسین جمالی سرانجام در صبح تاسوعای حسینی ۱۴۳۷ هجری قمری (هشتم آبان ۱۳۹۴ هجری شمسی) با سربند یا فاطمهالزهرا (س) در جنوب حومه شهر حلب با اصابت تیر در پهلو به آرزوی خود دست یافت و شهد شیرین شهادت را نوشید.
● فرازهایی از وصیتنامه شهید حسین جمالی آمده است: «من از خدا میخواهم که در زمان حال به من شهادت عنایت کند و از خداوند میخواهم زمانی که امام زمان ظهور کرد دوباره ما را زنده کند و از خاک بلند کند تا در رکاب امام زمان (عج) دوباره بجنگیم و به شهادت برسیم تا دیگر واقعه عاشورا اتفاق نیافتد.»
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣