❣ بدون شک این تصویر باید کل دنیا رو تکون می داد اما خب کودکان فلسطینی چشم آبی، موبور و اروپایی نیستند!
لعنت به حقوق بشر تون!
🔸 محمد نصوحی
@defae_moghadas2
❣
❣ اگر میخواهید امشب یه کار خیری کرده باشید که اون دنیا به دردتون بخوره اینه که امشب و فردا که سالروز شهادت شهید نوید صفری هست تا جایی که میتونید این شهید عزیز رو به دوستان و آشنایان و کانال هاتون معرفی کنید
مطمئن باشید شهید کم نمیذاره😍
زنده نگه داشتن یاد#شهدا کمتر از شهادت نیست!
@defae_moghadas2
❣
❣ هویت دو شهید استان فارسی شناسایی شد/ تعداد یاران شهید حسین علم الهدی از استان فارس به چهارنفر رسید
🔹فرمانده کمیته جستجوی مفقودین از شناسایی پیکرهای مطهر ۵ شهید از ۸ شهید گمنام مدفون در یادمان شهدای هویزه خبر داد و بر این اساس تعداد شهدای استان فارس که در زمره یاران شهید حسین علم الهدی بودند، به چهارنفر رسید.
منبع: خبرگزاری فارس
@defae_moghadas2
❣
❣ ۱۵ سال بعد از عملیات والفجر مقدماتی از دل فکه پیکر یک شهید پیدا شد.
اعداد و حروف نقش بسته روی پلاکش زنگ زده بود. توی جیب لباسش یک برگه پیدا کردیم ...
نوشته هاش به سختی قابل خواندن بود ...
*بسمه تعالی*
جنگ بالا گرفته است مجالی برای هیچ وصیت نیست ...
جز همین که وطن ، شرف و ناموس خود را تنها نگذارید..!!
تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم حدیثی از امام پنجم می نویسم:
به تو خیانت می کنند تو مکن ..
تو را می ستایند فریب نخور..
تو را نکوهش می کنند شکوه مکن .. مردم شهر از تو بد می گویند اندوهگین مشو..
همه ی مردم تو را نیک می خوانند مسرور نباش ..
آنگاه از ما خواهی بود.. !
تحف العقول ص ۲۸۴
دیگر نایی در بدن ندارم ... !
خداحافظ دنیا ...!
✨یا زهرا(س)
#حجاب #شهدا #امام_زمان(عج)
@defae_moghadas2
❣
❣️«برگی از زندگی شهید مهدی باعثی»
هیچگاه حاضر نبود از مال بیتالمال استفاده شخصی کند!
مسئول امور مالی سپاه بود.
گفتند:
چند موتور سیکلت از تهران برای سپاه فرستادند یکی از آنها مال شماست. بیا تحویل بگیر!
گفت:
من از دوچرخه استفاده میکنم. نیازی به موتور ندارم!
گفتند:
ماشین برای آمدنت به سپاه دنبالت میفرستیم!
گفت:
مگر من کی هستم که ماشین دنبالم بفرستید؟
گفت:
اگر نارحتین که با دوچرخه میآیم دوان دوان میآیم که ورزش هم کرده باشم. اما نه موتور میخواهم و نه ماشین!
حسن تقیزاده بهبهانی
@defae_moghadas2
❣️
❣نکتهای از خاطرات همسر سردار شهید حاج اسماعیل دقایقی فرمانده لشکر ۹ بدر
«صبح شهادت»
گفتم:
کاش دستی، پایی میدادی تا پیشم میماندی!
لبخندی زد و گفت:
اگر سر بدهم چه؟
ما فقط سر بدهیم تا از پای بنشینیم!
و رفت.....
حسن تقیزاده بهبهانی
@defae_moghadas2
❣
❣«روایت مادر شهید»
چهار پنج ماهه باردار بودم؛
روزی درکوچه یک سید جلیل القدری از کنار من رد شد. یک لحظه متوجه من شد. رو به من کرد و گفت:
«خانم شما پسری در راه داری، او را حبیبالله نامگذاری کن و قدرش را بدان. او در این جهان زیاد نمیماند و زود از دنیا میرود. اما در همین عمر کوتاه انسان بزرگ و والا مقامی میشود.»
از تعجب زبانم بند آمدهبود. دلم لرزید. نگاهی به آسمان کردم و گفتم خدایا بچهام را به تو میسپارم. ۱۵ شهریور سال ۱۳۴۱ حبیبالله به دنیا آمد.
اما مدام حرفهای آن سید جلوی نظرم میآمد و قلبم را میلرزاند. همیشه میترسیدم اتفاقی برایش بیافتد!
یکبار با سر از بالای پشت بام خانه سقوط کرد، اما با دست تقدیر خدا او از مرگ حتمی نجات یافت؛
چندبار دیگر هم اتفاقاتی برایش افتاد که نزدیک بود جانش را از دست بدهد؛ اما همیشه دستی از غیب میآمد و او را از مرگ نجات میداد!
در روز ۲۳ مرداد سال ۱۳۵۷ که حبیبالله به شهادت رسید، متوجه حرفهای آن روز سید شدم. تعبیری که هیچوقت نمیتوانستم حدس بزنم!!
حبیبالله در ۱۶ سالگی لباس شهادت پوشید و اولین شهید شهر شد و من اولین مادر شهید شهر شدم و تا ابد به داشتن این مدال افتخار میکنم.
🔹 «خاطره مادر شهید حبیبالله جوانمردی»
«هدیه به روح پاک شهیدان صلوات»
@defae_moghadas2
❣
❣«شهادت»
گفتند:
اگر به دنبال شهادتی، شرط شهید شدن شهید بودن است!
گفت:
تمام تلاشم را کردهام تا یار پسندد!!!
«حسن تقیزاده بهبهانی»
@defae_moghadas2
❣
❣ وصيتنامه اش دو خط هم نمیشود! نوشته:
"ولا تكونوا كالذين نسوا الله فانسيهم انفسهم"...
مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند
و خدا هم خود آنان را از یاد خودشان برد
🔸 شهید علی بلورچی
@defae_moghadas2
❣
❣ «شهردار باغیرت»
وقتی شهید مهدی باکری شهردار ارومیه بود، یک شب باران شدیدی بارید و سیل آمد، ایشان پا به پای دیگران در میان گل و لای کوچه ها که تا زیر زانو می رسید به کمک مردم سیل زده شتافت. در این بین آقا مهدی متوجه پیرزنی شد که با شیون و فریاد از مردم کمک میخواست، تمام اسباب و اثاثیه پیرزن در داخل زیر زمین خانه آب گرفته بود. آقا مهدی بی درنگ به داخل زیرزمین رفت و مشغول کمک به او شد. پیرزن به مهدی که مرتب در حال فعالیت بود نزدیک شد و گفت: خدا عوضت بده مادر، خیر ببینی. نمیدانم این شهردار فلان فلان شده کجاست تا شما رو ببینه و یکم از غیرت و شرف شما یاد بگیره. آقا مهدی خنده ای کرد و گفت: راست میگی مادر، کاش یاد می گرفت!!
«برگی از زندگی سردار شهید مهدی باکری»
✍ناصر کاوه
@defae_moghadas2
❣
❣«پرنده نغمه خوان»
قبل از اینکه ابراهیم متولد شود آرزوی داشتن پسری را داشتم!
موضوع را با خانم سیدهای در میان گذاشتم!
آن خانم سیده داستان حضرت ابراهیم و قربانی کردن اسماعیل را برایم گفت!
من خوشحال شدم و با خدای خودم عهد بستم که اگر خداوند پسری به من عنایت کند او را همچون حضرت ابراهیم تربیت نمایم!!
خداوند پسری به من عنایت کرد و نامش را ابراهیم گذاشتم و او را همانطوری که با خدا عهد بسته بودم ابراهیمگونه تربیت کردم!
شبی که ابراهیم به شهادت رسید، نیمههای شب پرندهای پشت بام منزل ما نشسته بود و نغمهسرایی میکرد!
با دلهره و هراسان از خواب بیدار شدم و دست به دعا برداشتم که پروردگارا ابراهیم را سالم به من برگردان و گریه بسیار نمودم!
اما هرچه بیشتر التماس خدا میکردم نغمههای پرنده هم بیشتر میشد!
تا اینکه گفتم خدایا تو بزرگی و کریمی و رحیمی صلاح ابراهیم در دست توست و هرطور خودت صلاح میدانی من هم راضیم به رضای تو!
این جمله را که با اخلاص بیان نمودم پرنده نغمهخوان هم به پرواز درآمد و رفت و من هم تا صبح راحت خوابیدم!
□
فردای آن روز خبر شهادت ابراهیم را برایم آوردند و من هم خدای را شکر کردم و راضی شدم به رضای خدا!!!
🔹 «خاطره مادر شهید ابراهیم آبروشن از شهید نوجوانش»
این شهید ۱۵ ساله در سال ۱۳۴۶ متولد و در سال ۱۳۶۱ در عملیات بیتالمقدس به شهادت رسید.
✍حسن تقیزاده بهبهانی
@defae_moghadas2
❣
❣ بیتالمال
وقتی مهدی باکری به پشت تریبون رسید، قبل از هیچ اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی، را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند، را برداشت و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تایَش کرد و به «جای زیر پایش، بر روی تریبون نهاد» و آن گاه با لحنی آرام جملهای را گفت که هرگاه و در هر شرایطی به هر کسی نقل کردهام، هم «اشک از چشمان من سرازیر میشود و هم اشک مخاطبم»
او گفت:
خاک بر سرت مهدی، آدم شدهای که بیتالمال را به زیر پایت انداختهاند؟
برگی از زندگی سردار شهید مهدی باکری
✍ناصر کاوه
@defae_moghadas2
❣