eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.4هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
837 ویدیو
20 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
❣به قول شهید‌مرتضی‌آوینی __ما نه از رفتن آنها، که از ماندن خویش دلتنگیم....! شادی ارواح طیبه شهدا صلوات @defae_moghadas2
در آرزوی کفشی چرمی روایتی از شهید سید عبدالله عزیزی پدر بخاطر درآمد کمش توان خریدن کفش چرمی را برای فرزندان نداشت و بچه‌ها را با کفش لاستیکی روانه مدرسه می‌کرد. سید عبدالله بهانه کفش چرمی گرفته بود و مادر که می‌دانست در توان پدر نیست دیگ مسی خود را فروخت و کفشی چرمی برایش خرید تا با دلی شاد به درسش ادامه دهد. @defae_moghadas2
❣رهبر انقلاب: هر یک از شهدا به نحوی می‌توانند الگو باشند 🔹امام خامنه‌ای: هر یک از شهدا همچون شوشتری، باغانی، برونسی و شهید اخیرِ سبزوار، شهید «الداغی»، به نحوی می‌توانند الگو باشند، همان‌گونه که دیدیم شهادت «حمیدرضا الداغی» افکار عمومی کشور را چگونه بشدت تحت تاثیر قرار داد. @defae_moghadas2
یاد، سلوک و مجاهدت شهدا به نسل جوان منتقل شود رهبر انقلاب در دیدار ستاد مرکزی کنگره‌ ملی شهدای سبزوار و نیشابور: 🔹قدرت‌های استکباری امروز موافق نیستند که نام شهیدان ما، بر فرازِ پرچم‌های بلندِ افتخارِ این کشور دیده شود. شما دارید ضدّ این حرکت شیطنت‌آمیزِ خباثت‌آلود تلاش می‌کنید؛ این شد جهاد. 🔹کسانی که در راه حق تلاش می‌کنند، اوّلین دشمنشان کسانی هستند که در رأس باطل قرار گرفته‌اند؛ نمی‌خواهند بگذارند اینها موفّق شوند، نمی‌خواهند بگذارند از اینها یادی و نامی بماند. 🔹حفظ یاد شهیدپرور جهاد است. شهیدپرور کیست؟ پدر، مادر، معلّم، همسر، رفیق خوب... یاد آن کسانی که از این جهاد در طول دفاع مقدّس یا بعد از آن تا امروز پشتیبانی کردند، جهاد است؛ یاد آن بانویی که در دِه «صد خَرْو» یا هر جای دیگر در خانه‌اش ده تا تنور میزند که برای رزمندگان نان بپزد، جهاد است. 🔹باید با همت و تلاش و بکارگیری هنر و استفاده از شیوه‌های خلاقانه و جذاب، یاد و خاطره و سلوک و مجاهدت شهدا به نسل جوان و نسل‌های بعدی منتقل شود. @defae_moghadas2
اطاعت از امر ولایت 🌱روایتی از شهید سید عبدالله عزیزی سید قبل از عملیات کربلای چهار به من که پسرخاله و همرزمش بودم گفت: وصیت نامه‌ات را نوشته‌ای؟ گفتم: بله از قبل نوشته‌ام! سید به من تاکید کرد که دوباره بنویس و در آن شهادتین را ذکر کن و حتماً بنویس که ما برای اطاعت از امر ولایت و امام و ادای تکلیف عازم جبهه شده‌ایم، تا بعدها کسانی مدعی آن نشوند که اینها برای گرفتن پست و مقام به جنگ رفته‌اند و این مطلب اطاعت از ولایت به صورت یک سند باقی بماند. ✍رضا فردایی @defae_moghadas2
مزار خاکی روایتی از شهید سید عبدالله عزیزی چند روز قبل از شهادت به مرخصی آمده بود و به خانواده می‌گوید مزار ما دو برادر را در کنار هم و گِلی درست کنید. خانواده می‌پرسند: مگر سید حمدالله شهید شده؟ و او در جواب می‌گوید خیر این وصیت ما برای بعداز شهادت است، مزار ایشان طبق خواسته‌ای که داشتند ساده و گِلی ساخته شد تا همانند قبر حضرت فاطمه زهرا و ائمه بقیع ساده و خاکی باشد. @defae_moghadas2
مزار گِلی شهیدان: سید عبدالله و سید حمدالله عزیزی
کجایید ای شهیدان خدایی به زیارت تربت پاک شهیدان رفته بودم، رسم ادب بود سلامی عرض کنم، به درگاهشان ایستادم و دست بر سینه گذاشتم و خطابشان قرار دادم، السلام علیک یا اولیاء الله، السلام علیک یا انصار دین الله، السلام علیک ایهاالشهدا، خواستم فاتحه‌ای بخوانم، اما به خودم نهیب زدم فاتحه را بر اموات می‌خوانند، مگر قرآن نخوانده‌ای که شهدا را اموات می‌دانی؟ مگر خدایت نفرموده: وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﺒﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺮﺩﻩ‌ﺍﻧﺪ ، ﺑﻠﻜﻪ ﺯﻧﺪﻩ‌ﺍﻧﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﻭﺯﻱ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻰﺷﻮﻧﺪ . دیدم من به دیار مردگان نیامده‌ام و اینها نیازی به فاتحه ندارند، اینها همان‌هایی هستند که امام زادگان عشقشان می‌خوانند، آنها شهیدانند و نه تنها زنده‌اند بلکه در نزد خدایشان روزی می‌خورند، اما دست خالی خانه دوست رفتن هم خطا بود، لذا صلواتی فرستادم و حمد و سوره‌ای خواندم نه به عنوان فاتحه، بلکه به عنوان هدیه‌ای آسمانی برای آنها که در اوج آسمانند، وارد شدم و در میانشان سرگردان شدم، به چهره‌های پاک و مصومشان خیره می‌شدم و گاهی می‌خندیدم و گاهی اشک می‌ریختم، یاد خاطره‌هاشان افتاده بودم، صلوات می‌فرستادم و در میان قبورشان قدم می‌زدم، نمی‌دانستم در کنار کدامشان بنشینم، آنها فرقی باهم نداشتند، همین طور که قدم میزدم مزار گلی دو زاده زهرا زمین گیرم کرد، دو برادر، دو سید، سید حمدالله و سید عبدالله عزیزی، در کنارشان نشستم و درد دل کردم، گریه کردم، گاهی هم شکوه کردم، از اینکه به گمانم فراموشمان کرده‌اند، آخه ماهم دل داریم و دوست داریم گاهی آنها هم یادی از ما بکنند، متوجه گذر زمان نبودم، بودن در کنار آنها مایه آرامش روح و جانم بود، اشک ریختم و با خودم زمزمه کردم، کجایید ای شهیدان خدایی، بلاجویان دشت کربلایی،کجایید ای سبکبالان عاشق، پرنده‌تر زمرغان هوایی ✍حسن تقی زاده بهبهانی @defae_moghadas2
❣قسمتی از وصیت نامه شهید سید عبدالله عزیزی او درقسمتی از وصیت نامه اش نوشته بود که ای فرزندانم بدانید و آگاه باشید که برای نایل آمدن به سعادت دنیوی و اخروی باید پیرو ولایت فقیه باشید و پیرو روحانی راهنما و مبارز علیه ظلم و فساد باشید. وصیت می نمایم که از رهبری اطاعت نمایید و پشتیبانی عملی از ایشان داشته باشید و بدانید برای انجام تکلیف شرعی و الهی و به حسب نیاز اسلام به میدان نبرد رفتم تا ادای دین بکنم که شهادت نصیبم شود. @defae_moghadas2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣یادی از سردار شهید هاشم اعتمادی 🌷پدر خانم هاشم, معمار بود. برای سنگ قبر هاشم یک سنگ مرمر سنگین خریده بود, هیچ کس را پیدا نکردیم که بتواند این سنگ را بتراشد. تا اینکه پدر شهید شمس الدین غازی گفت بیارید پیش من. الحق که زیبا هم سنگ قبر هاشم را تراشید. سنگ قبر را بردیم کنار مزار هاشم, من بودم و پدرخانم هاشم و خواهرم. پدر خانم هاشم که پیر بود و توانی نداشت, من هم آن زمان یک دستم در جبهه آسیب دیده و توان نداشت, خواهر هم که توانی نداشت. مانده بودیم چه کنیم که بنده خدا گفت بیا حالا یه تلاشی بکنیم, شاید شد. یک سمتش را من گرفتم, یک سمتش را ایشان, بلند کردیم, دیدیم ان سنگ سنگین, انگار پر کاهی بلند شد و روی قبر آمد... بعد هم حاجی شروع کرد به سیمان کردن و محکم کردن آن. دیدم خواهرم دارد اشک می ریزد. گفتم چی شد؟ گفت چشمم رفت روی هم, دیدم هاشم با خنده آمد و گفت: دیدی سنگ قبر خودم را خودم روی قبرم گذاشتم! ⭐️ستارگان فارس⭐️ @defae_moghadas2
❣یادی از استاد شهید حاج علی کسائی 💐آن شب خیلی خسته بود، وقتی آمد، سرش روی بالشت نرفته خوابش برد. وقتی این خستگی اش را دیدم، تا ساعتش برای نمازشب زنگ خورد، دست گذاشتم وصدایش را قطع کردم تا آن شب بیشتر بخوابد. نیم ساعت بعد با صدای اذان صبح بیدار شد. مثل برق گرفته ها از خواب پرید. با ناراحتی گفت: چرا ساعتم زنگ نخورد؟ گفتم: زنگ خورد، خسته بودی، من قطعش کردم. در حالی که برای نماز صبح بلند می شد گفت: تو می دانی امشب چه ظلمی به من کردی، تو به جامعه اسلامی خیانت کردی! گفتم: علی نماز شب تو چه ربطی به جامعه اسلامی داره؟ گفت: من شبی که نماز شب نخوانم آن روز در هیچ کاری موفق نیستم، این یعنی امروز نمی توانم آن جور که باید به مردم و جامعه اسلامی خدمت کنم. مادرش می گفتم از پنجم ابتدایی مقید به اقامه نماز شب بود. @defae_moghadas2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلخانه و معراج شهدای آبادان در دوران دفاع مقدس 😭😭😭 @defae_moghadas2
❣ ترکشی به پهلویش اصابت کرد وقتی بر زمین افتاد از ما خواست که بلندش کنیم روی پاهایش که ایستاد.. رو به سمت کربلا دستش را روی سینه نهاد و آخرین کلمات را بر زبان جاری کرد گفت: السلام علیڪ یا اباعبدالله... موقع خاکسپاری با اینکه ۶روز از شهادتش گذشته بود ولی دستش هنوز به نشانه ادب بر سینه‌اش قرار داشت.. شهید 🌷 @defae_moghadas2
❣نمی‌دانم در محفل گرمتان چه گذشت که باهم همسفر کوی یار شدید.. از راست شهیدان: علیرضا مواساتی عبدالصمد چوبی خسرو ذره سید رحیم صباحی شهدای گروهان ابوالفضل از گردان فجر بهبهان @defae_moghadas2
❣چه زیباست در دشت شلمچه، خندیدن کودکی بر تانک سوخته دشمن، اما کاش می‌دانست که بابت این خنده چه جان‌ها فدا شده است. @defae_moghadas2
الهی هیچ مسافری از رفیقاش جا نمونه. دفتر حضور و غیاب گروهان ابوالفضل از گردان فجر، در دی ماه ۶۵ قبل از عملیات کربلای پنج: نفر اول و دوم جانباز نفرات ۳ تا ۷ در اثر بمباران شیمیایی به شهادت رسیدند. @defae_moghadas2
در زمان جنگ همه دنبال اين بودند كه بدانند چيزهای كوچك چيست مثل آرپي‌جی ۷ و... ايشان آن زمان در اوايل جنگ دنبال اين بود كه بداند خمپاره چيست؟ بعد هم زمانی كه ديگر اوج امكانات و دستيابی به تجهيزات پيشرفته به لحاظ آن روزها بود، وقتی ديد كه توپ به دستش رسيده، به دنبال تشكيل توپخانه رفت و در سال ۱۳۶۳ بحث موشكی را مطرح و اين مسير را در راستای كمی و كيفی ادامه داد. ايشان در طول مدتی كه ما در خدمت شان بوديم كارهاي خيلی بزرگی كرد. بحث سازماندهی توپخانه و راه اندازی توپخانه مديون ايشان و شهدای بزرگ ديگر بود. ايشان هر جا كه گير می كرد با زبان شيرين و اخلاق خوبی که داشت همه موانع را رفع می كرد. سردار اميرعلی حاجی زاده @defae_moghadas2
آغاز مهندسی معکوس ساخت موشک وقتی اولين سري موشكهايي را كه از خارج خريديم و وارد كرديم شهيد طهراني مقدم کندوکاو کردند تا بلکه از طریقه ساخت موشک و راه اندازی و توسعه صنعت موشک آگاهی پیدا کنند. همچنان كه آقاي محسن رفيق دوست که آن زمان وزير سپاه بود هم نقل كرده شهید عزیزمان از آقاي محسن رضايي خواهش كردند اجازه دهند كه يك فروند از موشكها را باز و آناليز كنند تا به اصطلاح ببينند كه چي به چي است. در آن زمان تهيه موشك كار خيلي سختي بود. از طریق بعضي از كشورها هم كه تهيه مي کردیم خيلي راحت نبود تا اجازه داده شود مهندسي معكوس صورت بگيرد. بنابراین اینکه يكي از موشكهایی كه به دشمن شليك مي شد مورد مطالعه قرار بگيرد اقدام قابل توجه و مهمي بود. لذا شهيد مقدم وارد اين عرصه شد. ✍دكتر محمد جعفري @defae_moghadas2
روایتی از فرماندهی سردار شهید مسعود پیشبهار یک روز صبح دیدم شهید حسن باقری به‌اتفاق یک فرد دیگری که او را نمی‌شناختم به محل سپاه سوسنگرد آمدند و حسن از من خواست که گزارشی از اقدامات صورت گرفته را ارائه دهم. تمامی کارها را توضیح دادم به غیر از شناسایی‌هایی که انجام داده بودیم. حسن باقری هم شوخ و هم بسیار با صراحت و تندی برخورد می‌کرد. وقتی من آن‌گونه گزارش دادم با حالت شوخی و جدی کلی حرف بار ما کرد و گفت: «تو این و نمی‌شناسی؟ این مسعود پیش بهاره، همشهریته، آره بهبهونیه، این و فرستادم دوره عالی اطلاعات عملیات، حالا برگشته به ما کمک می‌کنه، حالا ما را سر کار نزار تمام شناسایی‌ها و معبرها را توضیح بده.» ما شروع کردیم همه چی را توضیح دادن به‌گونه‌ای که در آخر شهید حسن گفت: «به خاطر همشهریت همه را خوب توضیح دادی.» بعد از ارائه گزارش به منطقه رفتیم تا از نزدیک آمادگی‌های ما را ببینند. وقتی به محل سپاه برگشتیم حسن به من گفت: «تمام نقشه‌ها و کالک‌ها را بردار با ما باید به اهواز بیایی.» من با تعجب گفتم: «اهواز!؟ اهواز کاری نداریم، در ضمن چون آقا عزیز نیست من باید اینجا باشم.» حسن با حالت خیلی جدی به مسعود نگاهی کرد و گفت: «طوری صحبت می‌کنه که اگر اینجا نباشه عراقی‌ها می‌آیند بهبهان را تصرف می‌کنند.» در این مدت کلاً شهید مسعود ساکت بود و فقط سکوت را اختیار کرده بود و من برای اولین بار او را دیده بودم. ✍سردار امین شریعتی @defae_moghadas2
روایتی از فرماندهی سردار شهید مسعود پیشبهار ادامه👇 به هر صورت ما وسایل را برداشتیم و به‌اتفاق شهیدان حسن باقری و «مسعود پیش بهار» به اهواز پادگان گلف آمدیم و به زیرزمین گلف رفتیم. در آنجا حسن گفت: «چند روز دیگر آقا محسن و صیاد شیرازی که جدیداً فرمانده نیروی زمینی ارتش شده به اینجا می‌آیند و ما باید طرح عملیات شما را ارائه دهیم، لذا تو همه کارها را به‌طور ریز و دقیق توضیح بده و مسعود همه را تبدیل به طرح عملیات می‌کنه و باید آماده بشه تا ارائه بدیم و تا تمام نشده حق خارج شدن از این زیرزمین را ندارید.» بعد از صحبت‌های حسن با ما دو نفر، خصوصی با حسن صحبت کردم و با توجه به اینکه مسعود را نمی‌شناختم نگران بودم که نتوانیم کار را درست تحویل دهیم و تأکید داشتم که در حضور خود حسن کار انجام شود. شهید حسن به من گفت: «مگه ما از روز اول برای این چیزها درست شده بودیم، برو به مسعود اعتماد کن و مطمئن هستم از او این کار برمیاد.» خلاصه آمدم و با مسعود شروع بکار کردیم ✍ سردار حاج امین شریعتی @defae_moghadas2
روایتی از فرماندهی سردار شهید مسعود پیشبهار ادامه👇 لحظه‌به‌لحظه که پیش می‌رفتیم و اعتمادبه‌نفس و خلاقیت مسعود را می‌دیدم واقعاً شگفت‌زده می‌شدم به‌گونه‌ای که ساعت‌ها بدون آب و غذا و خواب کار را انجام دادیم و حتی ایشان سؤالاتی را طرح کردند که باعث شد شناسایی‌ها را دوباره چک کنیم. بالاخره بعد از چند روز، مسعود پیش‌نویس طرح عملیات را به‌عنوان طریق‌القدس تهیه کرد و با تنظیم آن توسط فرماندهان عالی‌رتبه منطقه جنوب به آقا محسن و شهید صیاد ارائه شد و تصویب هم شد و بعد از مدتی عملیات طریق‌القدس با موفقیت انجام شد و دقیقاً شهید پیش‌بهار در تهیه طرح‌های عملیات‌های طریق‌القدس، فتح‌المبین و بیت‌المقدس نقش بسیار برجسته‌ای داشتند. ✍سردار حاج امین شریعتی @defae_moghadas2
روایتی از فرماندهی سردار شهید مسعود پیشبهار ادامه👇 در عملیات «بیت‌المقدس» من فرمانده تیپ عاشورا بودم و به دلیل پاتک‌های زیادی که به یگان ما و تیپ حضرت رسول (ص) قبل از آزادسازی خرمشهر می‌شد شهید مسعود از طرف «قرارگاه نصر» پیش ما آمد و قرار شد از طرف من و احمد متوسلیان به قرارگاه برود و اوضاع منطقه ما را گزارش دهد تا مسئولین فکری بکنند. من به فرمانده قرارگاه نصر شهید حسن باقری با بی‌سیم تماس گرفتم و گفتم: «مسعود آمد تا اوضاع ما را به شما گزارش دهد تا فکری برای ما بکنید.» خیلی وضعیت سختی بود. چندین بار حسن تماس گرفت و می‌گفت: «پس مسعود کجاست؟ چرا نرسیده؟» من نگران شدم و یکی از دوستان را فرستادم تا ببیند چرا مسعود نرسیده تا اینکه پس از نیم ساعت با بی‌سیم خبر دادند شهید مسعود پیش بهار در مسیر رفتن به قرارگاه به شهادت رسیده است. سردار شهید مسعود پیشبهار، این فرمانده جوان و ۱۹ ساله‌ای که می‌توانست آینده بسیار درخشانی داشته باشد و منشأ خدمات مهمی در جنگ باشد سرانجام بعد از ۱۸ ماه حضور فعالش در جبهه‌ها در مرحله سوم عملیات بیت المقدس، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۶۱ در دارخوین به درجه رفیع شهادت نائل آمد. ✍سردار حاج امین شریعتی @defae_moghadas2
رفتی واز رفتن تو قلب آئینه شکسته خنجری در سینه دارم بغض باران در نگاهم
❣بعد از فتح المبین این شهید بزرگوار، توپخانه سپاه را راه اندازی کرد. منظور اينكه یک جوانی نوزده بیست ساله، اول سال ۱۳۶۰ به جبهه آمده و اول سال ۱۳۶۱ توپخانه سپاه را راه اندازی کرده؛ شهید حسن طهرانی مقدم بنیانگذار توپخانه سپاه است. یکی از کارهای ظریف ایشان با تجهیزاتی که از عراقی ها گرفته شده بود، این بود که می دانست اين تجهیزات نیاز به تخصص دارد. خاطرم هست ايشان مقری در اهواز داشتند كه دبستان یا مرکز دیگری بود و به دليل اينکه مردم، شهر را ترک کرده بودند تعطیل شده بود. شهيد مقدم از آن فضا به عنوان مقر اولیه توپخانه سپاه يا یکی از مقرهای آموزشی توپخانه سپاه استفاده می كردند. حتی یادم است ایشان رفته بودند از بین اسرای عراقی كمك می‌گرفتند، چون بعضی از اسرا به زور و تهدید به ميدان جنگ آورده شده بودند. بعضی از اسرا هم عمدتاً مسلمان و از شیعيان علاقه مند به حضرت امام(ره) و انقلاب بودند. بعدها هم همين گروه، لشکر بدر را تأسیس کردند. یعنی عراقی هایی که به اسارت درآمده بودند، بعدا یک لشکر به نام بدر تشکیل دادند و خودشان با عراق شروع به جنگیدن کردند و در این راه شهیدانی هم دادند. یادم هست شهيد مقدم رفته بودند امکانات اینها را شناسایی کرده بودند. حالا ما چقدر بخواهیم وقت بگذاریم تا سردر بیاوریم كه كار با این تجهیزات چطوری است! شهید طهرانی مقدم از بعضی از اسرا که چنین زمینه هایی داشتند استفاده کرده و آنها را آنجا آورده بودند و به خود يها آموزش می دادند. یعنی ايشان یک مجموعه پراکنده و نامنظم بدون تشکیلات و امکانات و سلاح کم را شروع به سازماندهی کردند. راوی: سردار احمد حق طلب @defae_moghadas2