eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
27 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ چندروزی از عملیات کربلای 5 می گذشت. هنوز سمت چپ کانال ماهی مشکلات باقی بود و عراقی ها مقاومت می کردند. یکی دو گردان ازلشکر در همان محور شب گذشته درگیرشده بودن. قرار شد از گردان امام مهدی (عج) گروهان ما جهت کمک و عمل در آن محور وارد شویم. از نفربرهای خشایارکه پیاده شدیم به مسؤل دسته ها گفتم باسرعت بچه ها را در سنگرهای تعجیلی در دل خاکریز جا بدهند. آتش فوق العاده سنگین بود. غلامرضا فرمانده دسته ی دوم گروهان بود، شجاع و خونسرد. سریع بچه هایش را مستقر کرد. خودش هم با دو نفر از طلبه های آقای دستغیب در یک سنگر جمع و جورمستقر شدند. آماده ی دستور فرمانده گردان جهت رفتن به معرکه ی درگیری بودیم. لحظه به لحظه آتش سنگین تر می شد. دیدم در آن آتش غلام رضا با سرعت در دود خمپاره ها به سمت ما دوید و جلو سنگر ایستاد. گفتم: بپر داخل وگرنه آرزوت به حقیقت می پیونده ها!!! غلامرضا مدت ها محافظ شهید آیت الله دستغیب بود. همیشه خاطرات محافظ بودنش را از این بزرگوار می گفت و می گفت: آرزوم اینه که مثل شهید دستغیب شهید شوم! داخل نیامد. توی دستش یک بطری آب معدنی بود. گفت: یه خواهش دارم! - امررر! - اجازه می دی پشت آن خاکریز برم و با سرعت غسل کنم؟ خندم گرفت. باهاش یه کم شوخی کردم و گفتم آخه زیر این آتیش وقت گیر آوردی!؟ اصرار کرد. گفتم برو! کمتر از چند دقیقه غسلش را انجام داد و برگشت. کلی تشکر کرد و گفت: حالا راحت شدم! چند دقیقه ای از خداحافظی اش نگذشته بود که یک انفجار شدید و متفاوت چند متری ما، زمین را لرزاند. خاک و دود ناشی از انفجار که به زمین نشست، یکی از طلبه ها زخمی و با لباس تکه تکه شده خودش را به من رساند و گفت: سنگرما را زدن... برزگر... برزگر سراسیمه به سمت سنگر برزگر دویدیم. نه اثری از سنگر بود و نه از غلامرضا. از غلامرضا چیزی جز یک ساق پا نمانده بود. طرف های ظهر که دستور جابه جایی آمد، گروهان را عقب فرستادم. شهید زیانی و دو نفردیگه همان جا ماندند تا پاره های تن غلامرضا را جمع کنند. درست مثل شهید دستغیب... ☝️ به روایت مهدی امینی 🌾🌾🌷🌾🌾 هدیه به شهید غلامرضا برزگر صلوات- شهدای فارس @defae_moghadas2
❣صدام جوان غیور ریش خرمایی را عقرب زرد نام گذاشته بود 🔷️ تو همدان شاید کمتر کسی باشه که اسم «علی چیت سازیان» به گوشش نخورده باشه!فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر انصار الحسین آنقدر به زبان عربی مسلط بود که تو دل دشمن نفوذ می کرد. اصن محال بود بره شناسایی و دست خالی برگرده! ◇ فرمانده قرارگاه نجف پرسید: «جوان ریش خرمایی کیه؟» ◇؟گفتیم: «مسئوول اطلاعات و عملیات، یه اعجوبه ایه توی کار اطلاعات.» و از او خواستم گزارش آخر رو بده. ◇ مقابل نقشه ایستاد و انگشت روی جاده ی زرباطیه به بدره گذاشت.و مفصل گفت: که فرمانده تیپ عراقی کی میاد و کی می ره و حتی اینکه تا کجا او نو با سواری می آرن و بقیه ی مسیر رو تا خط با جیپ و نفر بر فرماندهی . ◇ فرمانده قرارگاه باورش نمی شد که علی و بچه هاش ظرف یک ماه ، خطوط سه و چهار عراق را هم شناسایی کرده باشند! برا همین چیزا بود که صدام بهش لقب«عقرب زرد» رو داده بود! 📚زندگی به سبک شهدا، ص94-95 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@defae_moghadas2
36.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣کلامی از سردار شهید محمد اسلامی نسب .... مرد باید غیرت داشته باشد. مرد باید در برابر دشمن قد علم کند. مرد نباید خودش را با تن پروری و آرایش های زنانه و با لباس های نرم و نازک با حالت های غیر مردانه وفق دهد. مثل آن آدم هایی نشود که علی علیه السلام فرمود شما مثل زن هایی هستید که در خانه می نشینید و شبیه به مرد هستید. مرد یعنی مرد جنگ. مرد در بسترش نمی میرد. مردی این نیست که در بستر بیافتد و بعد از مدت ها زندگی و خوردن و خوابیدن پیر بشود و بعد هم سکته بکند، در بستر بیافتد و چند نفر بیایند او را تر و خشکش کنند. حالا که جبهه ای هست و جهاد فی سبیل الله هست [مرد باید خود را در معرض آزمایش قرار دهد.] @defae_moghadas2
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ســفر بـخـیـر جوونی که شدی عاقبت‌بخیر 🕊🌹 سالگرد شهادت شهید آرمان علی‌وردی @defae_moghadas2
❣مدرسه راهنمایی می رفت که با اصرار عازم جبهه شد. وقتی برگشت راضی اش کردیم که سنش کم است و دیگر به جبهه نرود، مدتی ماند، اما باز دلش هوایی شد و برگشت. بار سوم وقتی می خواست برود اصرار کردیم که بماند و گفتیم تو دین خود را ادا کرده ای، بمان! گفت: جبهه مثل غذاست. انسان بدن غذا می میرد و من هم بدون حضور در جبهه می میرم. من باید به جبهه بروم، چون فقط آنجا آرام می شوم. قبل از آخرین اعزامش به جبهه وصیت نامه ای در دو صفحه تنظیم و آن را به دیوار سالن پذیرائی عموی خود چسبانده بود که در متن آن نوشته بود: «من دوست دارم در میان انواع شهادت ها مفقودالاثر شوم» شهید محمد کهمره ای می گفت قبل از شروع عملیات قدس 3، علیشیر را در آغوش گرفتم تا با او خداحافظی کنم و حلالیت بطلبم. در گوشم گفت: گفت: محمد جان خواستم به تو بگویم پاهای من روی مین قطع می شود و مفقود میشوم! محمد همان شب شهید شد و پیکرش در منطقه عملیات قدس 3 باقی ماند. در سال 1390 بقایای پیکر دو شهید گمنام در پارک آزادگان زرقان دفن می شود که تبدیل به زیارتگاه مردم می گردد که بعدها از طریق آزمایش DNA مشخص می شود که یکی از آنها شهید سیدحسن ساجدی منش و دیگری شهید علیشیر بویراحمدی هستند با توجه به علاقه و ارادت مردم زرقان به این شهدای گرانقدر و مظلوم رضایت می دهند که مزار مطهر آنها در زرقان باقی بماند! 🌹🌷🌹 هدیه به شهید علی شیر بویراحمدی صلوات- شهدای فارس @defae_moghadas2
36.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاعر و راوی: دکتر تهیه کننده: زنده یاد مرحوم کارگردان: اثر برگزیده جشنواره ملی فیلم 🔻 حوزه هنری فارس در فضای مجازی به مناسبت سالگرد حادثه تروریستی شاهچراغ @defae_moghadas2
❣پیام من به امت شهید پرور این است که همیشه و در هر زمان و مکانی که هستید همدوش با علماء دین باشید و آنها را شمع و چراغ خود قرار دهید. از شما می‌خواهم که این جنگ را تا پیروزی انقلاب اسلامی همراهی کنید و همیشه پشتیبان انقلاب اسلامی باشید. «قسمتی از وصیت‌نامه» 🌷 لاله‌ای از لاله‌زار بهبهان 🌹شهید: رسول کاووسی تاریخ ولادت: ۱۳۴۳/۱/۹ تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۲/۲۸ محل شهادت: حاج عمران @defae_moghadas2
❣یوسف به ذکر صلوات بسیار علاقه داشت و هر چه قدر که می توانست به تکرار آن مداومت می کرد. اگر شرایط را مهیا می دید شروع به نوشتن صلوات می کرد و ذکر صلوات را با تمام زیر و زبرهایش به دفعات می نوشت. هر مشکلی که برایمان پیش می آمد و قادر به حل آن نبودیم می گفت: «صلوات راه حل این مشکل است چند صلوات بفرستید تا آرامش داشته باشید». @defae_moghadas2
❣اول صبح بود که با سید رفیع برای رفتن به سر کار از منزل بیرون آمدیم و سوار ماشین شدیم. هنوز مسیر کوتاهی نرفته بودیم که سرعت ماشین را کم کرد و گفت: آقا جان، من می‌دانم تو بزرگِ من هستی و عمرت را برای من صرف کردی و موهایت سفید شده و چه زحمت‌هایی که کشیده‌ای. احترام شما بر من واجب است، ولی لطفا از ماشین پیاده شوید تا ماشین برایتان کرایه کنم؛ چون بعد از این مسیرمان یکی نیست و این ماشین بیت‌المال است و من حق ندارم یک قدم مسیرم را کج کنم. من با این جسارت گفتار و امانتداری پسرم و برخورد زیبایش دست‌هایم را به سوی آسمان بلند کردم و خدا را شکر نمودم. در حالی که آب از دیدگانم جاری بود و او را تحسین می‌کردم، رویش را بوسیدم و به خدا سپردمش. @defae_moghadas2
به یاد مردی که آرزویش نابودی اسرائیل بود 6 آبان؛ سالروز تولد سرلشکر شهید حسن طهرانی مقدم پدر موشکی ایران🇮🇷
❣برای شهادت و برای رفتن تلاش نکنید برای رضای خدا ڪار ڪنید بگویید : خداونـدا نه برای بهشت و نه برای شهـادت ، اگر تو ما را در جهنمت بیندازی فـقط از مـا راضی باشی برای مـا کافـی است. @defae_moghadas2