eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
27 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
●آگاه باشيد كه بازگشت همه به سوى خداست پس باز گرديد به سوى خودتان و خودتان را دريابيد تا خداى خود را بشناسيد. وظيفه سنگينی داريم، بايد از خون بيش از 70 هزار نفر پاسدارى كرد. بايد اسلام عزيز را زنده نگه داشت. ● ببينيد كه چه گرگهائى براى نابودى اسلام و ملت مسلمان و شهيد پرور ايران دندان تيز كرده اند، شما را به خدا قسم مى دهم كه به رهنمودهاى امام گوش كرده و آنها را در عمل و زندگى سرمشق قرار دهيد 🌷 @defae_moghadas2
❣امام خامنه‌ای: شرح حال شهدا را بخوانید؛؛؛؛ 🌹پرنده نغمه خوان قبل از اینکه ابراهیم متولد شود آرزوی داشتن پسری را داشتم! موضوع را با خانم سیده‌ای در میان گذاشتم! آن خانم سیده داستان حضرت ابراهیم و قربانی کردن اسماعیل را برایم گفت! من خوشحال شدم و با خدای خودم عهد بستم که اگر خداوند پسری به من عنایت کند او را همچون حضرت ابراهیم تربیت نمایم!! خداوند پسری به من عنایت کرد و نامش را ابراهیم گذاشتم و او را همانطوری که با خدا عهد بسته بودم ابراهیم‌گونه تربیت کردم! شبی که ابراهیم به شهادت رسید، نیمه‌های شب پرنده‌ای پشت بام منزل ما نشسته بود و نغمه‌سرایی می‌کرد! با دلهره و هراسان از خواب بیدار شدم و دست به دعا برداشتم که پروردگارا ابراهیم را سالم به من برگردان و گریه بسیار نمودم! اما هرچه بیشتر التماس خدا می‌کردم نغمه‌های پرنده هم بیشتر می‌شد! تا اینکه گفتم خدایا تو بزرگی و کریمی و رحیمی صلاح ابراهیم در دست توست و هرطور خودت صلاح میدانی من هم راضیم به رضای تو! این جمله را که با اخلاص بیان نمودم پرنده نغمه‌خوان هم به پرواز درآمد و رفت و من هم تا صبح راحت خوابیدم! فردای آن روز خبر شهادت ابراهیم را برایم آوردند و من هم خدای را شکر کردم و راضی شدم به رضای خدا!!! «خاطره مادر شهید ابراهیم آبروشن از شهید نوجوانش» این شهید ۱۵ ساله در سال ۱۳۴۶ در شهرستان بهبهان متولد و در سال ۱۳۶۱ در عملیات بیت‌المقدس به شهادت رسید. ✍حسن تقی‌زاده بهبهانی @defae_moghadas2
پیکر شهید غریبیان پس از ۴۱ سال شناسایی شد 🔹پیکر شهید غریبیان پس از ۴۱ سال از طریق آزمایش DNA شناسایی شد. 🔹پیکر بسیجی شهید سیدمحسن غریبیان که سال‌ها پیش به‌عنوان شهید گمنام در همدان به خاک سپرده شده بود، از طریق آزمایش DAN شناسایی و مراحل اطلاع‌رسانی در جوار حریم امن رضوی به خانواده شهید و مادرش انجام شد. 🔹شهید بسیجی «سید محسن غریبیان» فرزند سید حسن ۲۲ فروردین سال ۶۲ در عملیات والفجر یک به شهادت رسید و پیکر مطهرش در عملیات تفحص در سال ۷۶ به عنوان گمنام در قطعه شهداء همدان خاکسپاری شده بود. @defae_moghadas2
❣من گوسفند دارم، حقوق نمی‌خواهم، حقوق مرا بدهید به افراد ندار و بی سرپرست 🔹در وصیت نامه‌اش نوشته بود: «من چندتا گوسفند به اندازه ای که بچه هایم شکمشان را سیر کنند دارم، حقوق مرا بدهید به افراد و ندار و بی سرپرست.» 🔸فرماندهان برای متقاعد شدنش گفته بودند که این حقوق ناچیز؛ حق خودش و فرزندانش است. 📌در جواب نوشت: «امام علی (ع) که افراد را به جنگ دعوت میکرد، یکی میگفت محصولم، یکی میگفت زن و بچه‌ام و... با این توجیهات علی رو تنها گذاشتن ایران کوفه نیست!» ➕و به فرزندانش گفت: شاید بعد من سپاه نتوانست به شما کمک کنه، که با نداری بسازید از اولاد امام حسین عزیزتر نیستید که این همه مصیبت کشیدند. 🌷شهید حاج قباد شمس الدینی، شهیدی که حاج قاسم او را حبیب ابن مظاهر لشکر ثارالله نامیده بود. @defae_moghadas2
سال 64، درگیر ساخت منزل مسکونی‌ام در شیراز بودم که خیلی فکرم را درگیر خودش کرده بود. یک روز توی همین فکر‌ها بودم که حاج‌محمـد رسید. گفت: چیه حاجی، تو فکری؟ گفتم: والله تو کار ساخت خانه‌ام ماندم، دیگه پول برام نمانده، کارها رو زمین‌مانده. گفت: همین. نگران نباش، ان شاالله خدا می‌رسونه. چند روز بعد گفت: حاجی من برم شیراز یه کاردارم برگردم. گفتم: بفرما. رفت. یکی دو روز بعد زنگ زدم شیراز با همسرم صحبت کنم. همسرم گفت: راستی پول‌ها رسید! - کدام پول؟ - همان‌که دادی حاج‌محمـد آورد، پول را داد، گفت حاجی این را داد برای کارهای ساخت خانه! اشک توی چشمم پیچید. همسرم بعد از دیدن حاج‌محمـد می‌گفت: به نظرم این آقای ابراهیمی یه روز شهید می‌شه، نور از صورتش می‌بارید! حاج محمد ابراهیمی @defae_moghadas2
❣‌پلاک رو پاره کرد و انداخت دور... گفتم چیکار می‌کنی؟! گفت یه لحظه تصور کردم مراسم تشییع جنازم با شکوه میشه... از اخلاص دور شدم حالا مطمئن شدم دیگه پیدام نمیکنن... @defae_moghadas2
❣و باز دو قاب شبیہ هم شاید گل‌ها هم رمز شہادت بودن:) صبحتون شهدایی🌹 @defae_moghadas2
❣🌸بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 ❣️هر روز صد صلوات هدیه ❣️به روح پاک و مطهر همه شهدا ❣️برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انشاءالله هدیه به روح پاک و مطهر شهید @defae_moghadas2
❣رضا, نیروی اطلاعات عملیات لشکر المهدی(عج) بود.وقت هایی که خبری از عملیات نبود, می امد شیراز و در حوزه درس هایش را می خواند. چند ماه قبل از عملیات صدایش می زدند می رفت برای کارهای شناسایی, برای همین در مورد زمان عملیات ها اطلاع دقیقی داشت. درس ما به معالم رسیده بود. من هم دنبال کارهای اعزام به جبهه بودم. رضا وقتی فهمید, گفت کجا؟ گفتم جبهه! گفت فعلا خبری نیست, نرو, هر وقت عملیات بود خودم خبرت می کنم! گفتم دلم گرفته, هوای جبهه کرده, نمی تونم توی شهر بمونم! گفت:اگر تو درس معالم بخوانی و شهید شوی درجه ات بیشتر است یا بدون معالم شهید شوی؟ گفتم خوب بدانم! گفت: پس درست را تمام کن بعد برو! خودش معالم را که تمام کرد, رفت و شهید شد! 🌷 معمول این بود کسانی که ازدواج می کنند, با احتیاط تر می شوند و در جبهه هم جا های امن تر می روند. اما رضا تا ازدواج کرد, از اطلاعات خارج شد و رفت گردان رزمی و خط شکن. در گردان رزمی هم شهید شد! 🌱🍃🌷🌱🍃 علی رضا شیخ پور شیرازی @defae_moghadas2
. ❣تا خودمان‌ را‌ نسازیم‌ و‌ تغییر‌ ندهیم‌ جامعه ساخته‌ نمی‌شود؛ مشکل‌ کار‌ ما‌ این‌ است‌ که‌ برای‌ رضای‌ همه‌ کار می‌کنیم‌ الا‌ رضای‌ خدا . . + شهید‌ابراهیم‌هادی @defae_moghadas2
. 🎙روایت زیبای ذیل از «شهید ابراهیم امیرصادقی» اعزامی از لشکر 25 کربلا، به زبان «نادر قلی زاده» است که خواندن آن خالی از لطف نیست. . ▪️با ابراهیم تصمیم گرفتیم تا یک روز قبل از رفتن به جبهه ی مهران، برای تفریح و هواخوری بیرون برویم؛ چون ابراهیم تازه دایی شده بود، اصرار کرد که به جای رفتن به مناطق تفریحی به منزل خواهرش برویم تا او قبل از رفتنش به جبهه، بتواند خواهرزاده جدیدش را ببیند.مخالفت من فایده نداشت و به اجبار به خانه ی خواهرش رفتیم. . ▪️ابراهیم همین که بچه را دید، فوراً آن را از گهواره بیرون آورد و شروع کرد به بوسیدن. رو به خواهرش کرد و گفت: - «آبجی! اسم این کوچولو را چی گذاشتی؟!» خواهرش گفت:- «!» ابراهیم بلند شد، رفت یک ماژیک قرمز پیدا کرد و برگشت. پشت پیراهن سفید نوزاد با آن ماژیک قرمز نوشت: «یا ! ما را .» همه شروع کردیم به خندیدن. به ابراهیم گفتم:- «ابراهیم! این چه جمله ای بود که نوشتی؟!» ابراهیم با حالت خاصی گفت: «از آنجایی که دوست دارم به کربلای حسین(ع) بروم و آرزو دارم که به دیدارش نائل شوم، برای همین این جمله را پشت پیراهن این طفل پاک که گناهی نکرده ۱نوشتم تا شاید خدا دعایش را زودتر اجابت کند و به آبروی این نوزاد، امام حسین(ع) مرا بطلبد...» . 🔹 ابراهیم امیر صادقی اهل و عضو لشکر ویژه ۲۵ بود که در سال ۱۳۶۵ کربلای ۱ بشهادت رسید.شادی روحش ...🌷🇮🇷 . @defae_moghadas2