eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.4هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
843 ویدیو
20 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
در سخت‌ترین مواقع هم افسرده نباشید!! 🔹انقلاب با چهره‌ها و دل‌های افسرده تضمین‌ شدنی نیست. انقلاب با دل‌های پرشور و چهره‌های شاداب تضمین می‌شود. 🔹 هیچ‌کس مرا در این دوره نشیب و فراز انقلاب در سخت‌ترین مواقع، نتوانسته است با قیافه افسرده ببیند. چرا افسرده باشیم؟ ما که به دنبال إحدی الحُسنَیَینیم، یا شهادت یا پیروزی؛ دیگر چرا افسردگی؟ افسرده نباشید، چهره‌ها شاداب باشد، نشاط داشته باشید. @defae_moghadas2
❣🌸بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 ❣️هر روز صد صلوات هدیه ❣️به روح پاک و مطهر همه شهدا ❣️برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انشاءالله هدیه به روح پاک و مطهر شهید @defae_moghadas2
❣برادران و خواهران توصیه شدید می کنم به شما در تربیت نسل خردسال و نوجوان زیرا که تضمین آینده اسلام است. این غنچه های نشکفته را دریابید و شما هستید که از این افراد می توانید بزرگان فردا را بسازید. از این زمینه های مناسب برای رشد که شکل نگرفته استفاده کنیم و طبق احکام خدا، شکل دهیم. شهیدسردار @defae_moghadas2
❣"کاری کنید که وقتی کسی شما را ملاقات می‌کند احساس کند که یک شهید را ملاقات کرده است". شهید🕊🌹 @defae_moghadas2
❣مادر‌است جانی‌فدا‌کرده وحالا میخواهدشبی‌کنار‌فرزند‌باشد :)💔 @defae_moghadas2
❣روز عاشورا بود. گروهی برای اجرای تعزیه به سیدان آماده بودند. من و مادرم هم رفتیم. نمایش رسید به صحنه‌ای که امام حسین (ع)، پسر شش ماهه‌اش، حضرت علی‌اصغر را روی دست‌های خود بلند کرد و حرمله لعنت الله علیه به گلوی علی‌اصغر (ع) تیر می‌زند... خیلی تحت‌ تأثیر این صحنه قرار گرفتم. گویی خودم را در کربلا و شاهد تیر خوردن علی‌اصغر (ع) می‌دیدم. حتی احساس می‌کردم خون علی‌اصغر (ع) در دستان بازیگر امام حسین جمع شده است و از آن می‌چکد. بی‌اختیار بلند جیغ می‌کشیدم. با تکان‌های مادرم به خودم آمدم. مادرم می‌گفت: چه خبره... چرا این کار می‌کنی... چرا آن‌قدر جیغ می‌کشی و گریه می‌کنی!؟ با گریه و زاری گفتم: می‌خواهند امام حسین (ع) را شهید کنند، چرا هیچ‌کس به امام حسین (ع) کمک نمی‌کند! چند نفری که کنار ما نشسته بودند خنده‌شان گرفت و گفتند: دختر این نمایش است. اما من مرتب این کلام را با گریه تکرار می‌کردم و می‌گفتم: نه، نمایش نیست، مگر شما خونی که از دستان امام حسین می‌چکد را نمی‌بینید، چرا به کمکش نمی‌روید؟ مادرم گفت: اصلاً خودت اگر پسر داشتی، حاضر بودی برای کمک امام حسین بفرستی کشته بشوند؟ با هق‌هق گریه گفتم: ها، بله که می‌فرستم! خانم‌هایی که اطراف ما بودند، شاید از شیرین‌زبانی کودکانه‌ام می‌خندیدند. آنها خندیدند، اما من بعد از تمام‌شدن تعزیه، حتی در مسیر خانه اشک چشمانم بند نیامد. راوی مرحومه سیده طاهره صفوی مادر شهیدان سید عبدالرضا و سید عبدالرسول سجادیان 🌹🏴🌹 هدیه به شهیدان سجادیان و مادر و پدر بزرگوارشان صلوات- شهدای فارس @defae_moghadas2
❣ شب عملیات والفجر هشت؛ نیروها باید بدل امواج خروشان اروند میزدند. 🌷 شهید مـزرجـی به شهید شوشتری گفـت: « امشـب اگـر عـراقی‌ها مـا را نـزنند؛ تـوی آب کوسـه‌ها می‌زنند! اگـر هیچ کدام نزنند؛ ما لای سیم خـاردار و تلـه‌های انفجاری گیر می‌کنیم. با محاسبات مادی، امشب ما نمی‌توانیم از آب رد بشویم. • من امشـب فقـط وارد آب می‌شـوم تا امــام که در جماران است، به ایشان خبر دهند که آقا! بچه‌ها به عشق شما زدند به خط. دیگر برای من مهم نیست که آنطرفِ خـط، برسیم یا نرسیم !» • و بعـد از آن گفـت: «اونی کـه وظیـفه ماسـت، وارد آب شدن اسـت. از این آب بیـرون اومـدن دیگـر در اختیار و وظیـفه ما نیست؛ اون دیگـه با خداست.» 🔹 بعد گفت: «خـدای آن طرف اروند، خـدای این طـرف اروند است. اگـر کسی این طـرف، قلبـش آرام است، آن طـرف می‌ترسد؛ توحیـدش مشـکل دارد.» @defae_moghadas2
چند استکان هم به نیت من بشوی! 🔻 سال‌های پُرتب‌وتاب دفاع مقدس است... سال‌های خون و آتش و دود... شهید بابایی، خلبان شجاع، پاکباخته و فدایی اسلام و انقلاب به دیدار حضرت امام می‌رود و در حالی که جاذبهٔ ملکوتی امام روح و روانش را تسخیر کرده است خطاب به حضرت ایشان می‌گوید: - امام عزیز! می‌خواهم به گونه‌ای که در کار جنگ خللی پیش نیاید چند روزی به مرخصی بروم. اجازه می‌فرمایيد؟ - در بحبوحهٔ جنگ کجا می‌خواهید بروید؟ - من در دههٔ اول محرم برای شستن استکان چای عزاداران به هیئت‌های جنوب شهر که مرا نمی‌شناسند می‌روم. مرخصی را برای آن می‌خواهم و گوش به زنگم که بلافاصله بعد از اعلام نیاز به جنگ بازگردم. - به یک شرط اجازه مرخصی می‌دهم. - هر چه بفرمایید با جان و دل می‌پذیرم. - به این شرط که هنگام شستن استکان‌ها به نیت من هم چند استکان بشویی. @defae_moghadas2
❣نمازهایت‌را عاشقانه‌ بخوان حتی‌ اگر خسته‌ای‌ یا حوصله‌ نداری تکرار هیچ‌چیز جز نماز در این‌ دنیا قشنگ‌ نیست . . ! شهید🕊🌹 @defae_moghadas2
❣همین طور خمپاره بود که می آمد. حسین عین خیالش نبود. همین طور آرام، یکی یکی دست می کشید روی سر و صورتشان، خاک ها را پاک می کرد، حال و احوال می کرد، می رفت سنگر بعد. آن ها حرص می خوردند حسین انقدر آرام بین سنگرها راه می رود. @defae_moghadas2
❣شهید محمدرضا خطیبی تاریخ ولادت: ۱۳۳۷/۸/۶ (آمل) تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۴/۲ (هور الهویزه) برگی از خاطرات🥀: پنج روز بعد از مراسم عروسی ام به منطقه برگشتم. برای دیدن همرزم هایم به پادگان شهید بیگلو-بین راه اهواز،حمیدیه-رفتم. وارد پادگان که شدم،محمدرضا خطیبی و آقای صحرایی را دیدم.احوال پرسی کردیم.هنوز چاق سلامتی مان تمام نشده بود که آقای خطیبی گفت: _سیّد!پس شیرینی عروسی ات چی شد؟ وقتی مِنّ و مِنّ مرا دیدند،گفتند: _بی‌‌خودی بهانه نیار!بلند شو برویم اهواز. سه نفری سوار ماشین شدیم و رفتیم اهواز.آن ها دق‌دلشان را سرم خالی کردندو هرکدام شان به اندازه ی چند نفر بستنی و کیک خوردند.گفتم: _بابا! کمتر،یه وقت قند خون تان بالا می رود. محمدرضا درحالی که شیشه ی آبلیمو را سر می‌کشید گفت: _این هم عامل خنثی کننده است.مشکلی هست؟ @defae_moghadas2