❣
🔻 من با تو هستم3⃣2⃣
خاطرات همسر سردار شهید
سید جمشید صفویان
هم زمان هشت موشک دوازده متری به دزفول اصابت کرده بود. واقعا وحشتناک بود. صحنه ای که هیچ وقت با شنیدن، قابل تصور نخواهد بود هنوز هم آن صداها را در گوشم احساس می کنم.
صدای انفجارها که تمام شد تازه به خود آمدیم و رفتیم زیرزمین بالاخره آن شب به صبح رسید. صبح زود سید جمشید کوله پشتی اش را برداشت و وسایلش را آماده کرد که برود، با اعتراض گفتم: «میخوای بری؟! خدا خیرت بده، پس دیشب ندیدی اینجا چه وضعیتی بود؟ هیچ به فکر ما نیستی؟»
گفت: «چرا هستم. به فکر همه هستم. الآن خدا میدونه چقدر زن و بچه زیر آوار ماندن. خب اگه من نرم، دیگران هم نرن پس چطور این ها رو دفع کنیم. وظیفه ی ماست که بریم. شما هم با خانواده ی پدرم با خانواده ی خودت یه جای امن پیدا کنید و برید. بالاخره کسی هست که اینجا مراقب شما باشه... میدونم خیلی اذیت شدی، خسته شدی، من که اینجا نیستم شما تنها، با یه بچه ی کوچیک و موشک باران... میدونم خیلی سخته. ان شاء الله بعد از این عملیات، اگر عمری بود باهم میریم مشهد، پابوس امام رضا(ع)»
گفتم: «اون هم نمیشه!.. با بچه ی چندماهه، توی این هوای سرد، فعلا نمیشه...» گفت: «نه! شما نگران نباش. توکل بر خدا می ریم.» ولی من با رفتن مخالفت کردم.
چند روز بعد از رفتنش، عملیات بدر در اسفند ۱۳۶۳ شروع شد. با شروع عملیات، تهدیدهای عراق برای موشک باران دزفول شدت گرفت. در آن چند روزی که عراق زیاد تهدید می کرد، وسایلمان را جمع کردیم و رفتیم به مرغداری پسرعموی سید جمشید. آنجا چادر زده بودیم و زندگی می کردیم. کلید خانه و آدرس مرغداری را طبق قرار قبلی گذاشتیم زیر درختی که اگر سید جمشید یا برادرش از جبهه برگشتند، پشت در نمانند.
دو، سه روزی در مرغداری بودیم. با شنیدن مارش عملیات و صدای آژیر آمبولانس ها، انواع فکر و خیال ها از سرم می گذشت. داشتم لباس میشستم و بی اختیار اشکم سرازیر شده بود. یکی از اقوام که آنجا بود نگاهی به من کرد و گفت: «پس چته؟... چی شده؟»
در حالی که بغض کرده بودم، گفتم: «خیلی دلم گرفته. اصلا امروز دارم می ترکم. اعصابم خرد شده، دیگه نمیتونم خودم رو کنترل کنم.»
همین طور که حرف میزدیم از دور یک ماشین پیکان آبی رنگ داشت به طرف مرغداری می آمد. مردها یا جبهه بودند یا در شهر. با نگرانی گفت: «ما پیکان نداریم این کیه؟!»
من گفتم: «فکر می کنم یه بار سید جمشید رو با یه پیکان آبی دیدم. کمیته یه پیکان آبی داره.»
گفت: «آخه اینکه لباسش نظامی نیست. یه کلاه هم سرشه!» نزدیک تر که شد دیدم خود سید جمشید است. دیگر همه می دانستند که هر وقت زیاد دل تنگ می شوم و طاقتم تمام می شود، سیدجمشید می آید.
از ماشین پیاده شد. سلام و احوال پرسی کردیم. قسمت پائین دماغش کمی بخیه شده بود. گفت: «نمی گی زیارت قبول؟!»
گفتم: «برای چی بگم زیارت قبول! مگه کجا بودی؟» با خودم گفتم حتمامنظورش زیارت خاک جبهه است. به طرف ماشین رفت و یک پاکت آورد و داد به من. داخلش یک لباس و سجاده بود. گفتم: «مگه تو جبهه نبودی؟! پس اینها چی اند؟»
گفت: «چرا جبهه بودم؛ زیارت امام رضا (ع) هم رفتم. من دلم خواست برم زیارت امام رضا (ع)، امام رضا (ع) هم دلش خواست منو ببینه...»
گفتم: «حالا بگو ببینم چی شده؟ جریان چیه!»
گفت: «توی عملیات، یه ترکش پائین دماغم رو پاره کرد. چیزی نشده بود، فقط خون مثل فواره میزد بیرون و تمام صورت و لباس هام رو پر از خون کرد. هر چی می گفتم چیز مهمی نیست، کسی به حرفم گوش نداد و انداختنم توی هلی کوپتر و فرستادند مشهد. توی بیمارستان فقط بخیه زدن، بعد لباسم رو عوض کردم و مستقیم رفتم حرم.»
همراه باشید با قسمت بعد 👋
@defae_moghadas
❣
#نه_به_FATF
۱۳ مهر ۱۳۹۷
🌹 #تابلو_نوشته_جبهه
هنر آنست که بمیری
پیش از آنکه بمیراندنت ...
شهید آوینی
@defae_moghadas2
#نه_به_FATF
۱۳ مهر ۱۳۹۷
يـادتـان
خـاطره ای نيست
ڪ از دل بـرود ...
نـقش شـن نيست
ڪ از بـاور ساحـل برود ...
"شهدا زنده اند و در نزد پروردگارشان عِندَ رَبهم یرزقونند "
@defae_moghadas2
❣
#نه_به_FATF
۱۴ مهر ۱۳۹۷
۱۴ مهر ۱۳۹۷
۱۴ مهر ۱۳۹۷
حماسه جنوب،شهدا🚩
#شهید_مسعود_مباشر🕊🌹 تاریخ تولد :1340/11/25 تاریخ شهادت : 1361/04/23 🔹مبادا از #شهدا غافل باشید كه ن
🍃🌸🕊
#فرازهایی_از_وصیتنامه📜
#شهید_مسعود_مباشر🕊🌹
الان اسلام نياز به ايثار دارد بدانيد كه سعادت در اين مسير است و شقاوت در نفى آن. ان تنصرالله ينصركم و يثبت اقدامكم. حقير اميدوارم كه بتوانم در پيشبرد اهداف و آرمان اين انقلاب شكوهمند همه چيزم را ايثار كنم و در اين راه مديد سعادت را كه شهادت مي باشد، طالبم. اميد كه لياقت اين فيض الهى را داشته باشم.
@defae_moghadas2
۱۴ مهر ۱۳۹۷
۱۴ مهر ۱۳۹۷
حماسه جنوب،شهدا🚩
#شهید_مسعود_مباشر🕊🌹 تاریخ تولد :1340/11/25 تاریخ شهادت : 1361/04/23 🔹مبادا از #شهدا غافل باشید كه ن
🍃🌸🕊
#شهید_مسعود_مباشر 🕊🌹
بعنوان بیسم چی زرهی و با درجه گروهبانی از سپاه به ارتش گماشته شده بود.
در عملیات رمضان درنزدیکی بصره از مرز شلمچه با زبان روزه در حالی که
توسط بالگردهای بعثی محاصره شده بودند و با اصابت تیر کالیبر ۷۵ که به نفربر اصابت کرده بود و از نفربر رد شده ، به سینه ی مبارکشان اصابت می کند .
در حالیکه قرآن جیبی ایشان مملو از خون مطهرشان می شود جام #شهادت را سرکشیده و به ملکوت اعلی پرواز می کند.
🌹روحش شاد و یادش گرامی و راهش پررهرو باد🌹
@defae_moghadas2
۱۴ مهر ۱۳۹۷
۱۴ مهر ۱۳۹۷
❣🍂❣🍂❣🍂
❣امروز 14مهر
سالروز شهادت
👌عبدالامیر ارزانی .سال59 .اصفهان
👌مرتضی فوارق .سال59 .تهران
👌محمد بچاری .سال59 .آبادان
👌عبدالحسین رودباری .سال59 .آبادان
👌خدیجه رمضانی .سال59 .آبادان
👌حنتوش چولانه .سال59 .آبادان
👌عبدالله کشتکار بوشهری .سال59 .آبادان
👌موسی بم زاده بندرعباسی.سال59 .آبادان
👌عباس حاتمی حسین آبادی .سال59 .ملایر
👌علی اکبر جمعی .سال59 .
👌حسین بهرام .سال59 .
👌عبدالرحمان فولادوند .سال59 .
👌حمدرضا فرامرزی .سال65 .بهبهان
👌احمد صالحی .سال65 .بهبهان
👌فاضل شریفات زاده .سال65 .اهواز
👌مسعود کردزنگنه .سال65 .رامهرمز
خوزستان بیش از ۲۳۰۰۰شهید در دفاع مقدس تقدیم اسلام و میهن کرده است .
#برای _شادی_روح_امام_شهدا_وشهدا_صلوات🌹
#نه_به_FATF
@defae_moghadas2
❣🍂❣🍂❣🍂
۱۴ مهر ۱۳۹۷
۱۵ مهر ۱۳۹۷
۱۵ مهر ۱۳۹۷