eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
866 ویدیو
20 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
💟💟💟5⃣💟💟💟 آقا .....من از همون بچگی سر نترسی داشتم 😚 چه جور بگم .🙄... دوران نوجوانی من در فضایی ترسناک و خفقان حکومت پهلوی👹 گذشت.... اما من از آن دسته نوجوانان آزاد اندیشی 🍃بودم که از همون دوران با مفهوم اکبر و اصغر خوب آشنایی🌺 داشتم و در این راه تلاش می کردم . حماسه جنوب - شهدا @defae_moghadas2
💟💟💟6⃣💟💟💟 فکر نکنید😏 دارم از خودم تعریف می کنم ... ? اما از حق نگذرید ما شهدا 🌷تعریفی هم هستیم .. 🌟بعدم حالا که قصدتون اینه از مرام شهدا الگو بگیرید.....✨ من مجبورم زوایای اخلاقی و کاری خودمو ☀️ کامل براتون شرح بدم تا بدونید چطور باشید و تا کجا باید پیش برید ؟ 🍀 بذارید یه کم درباره جهاد اکبر براتون بگم !🤔 آن زمان که بیشتر هم سن های من 👬👬در کلاس رقص و آواز شرکت می کردند من با کمک معلم شهیدم ضیایی فر در راه تشکیل کلاسهای اعتقادی و مذهبی🌟 تلاش می مردیم و خون دل می خوردیم ؟ فکرشو بکنید مگه من اون موقع چند سالم بود ... ؟🙄 راستی برادر ضیایی فر به من داره اشاره می کنه که سلامشو به اعضای گروه حماسه شهدا برسونم 😘😍 حماسه جنوب - شهدا @defae_moghadas2
😚😍من این قده بودم که در جلسات مذهبی شرکت می کردم تا آموزه های دینی قشنگ رو دلم ❤️ حک بشه ☺️✨
💟💟💟8⃣💟💟💟 آقا دلم💚❤️ واستون بگه توی دوران دبیرستان یه اعجوبه ای بودم که نگو و نپرس؟😊 من یکی از طراحان حرکتهای انقلابی در دبیرستان مولوی📝📚 بودم تا بچه های محصلم 👬👨👨👦👦در پیروزی انقلاب سهمی داشته باشند یه خاطره بگم ..😇 حماسه جنوب - شهدا @defae_moghadas2
💟💟💟9⃣💟💟💟 مدیر و کارکنان 😁😠مدرسه نمی ذاشتن 🚫 فعالیت انقلابی داشته باشیم یه روز با کمک بچه های❇️ فعال مدرسه ... برنامه ای ترتیب دادم تا دانش آموزان برای تحصن در مقابل آموزش و پرورش ♻️💢 جمع بشن و رییس روسا رو وادار کنیم مدارسو تعطیل کنند ✌️👌 . حماسه جنوب - شهدا @defae_moghadas2
💟💟💟1⃣0⃣💟💟💟 آقا ....👌 آن قدر مرگ بر شاه👹 مرگ بر شاه گفتیم تا بالاخره انقلاب مردمی👥👥 به پیروزی ✨💫رسید و مردم طعم شیرین 🍬آزادی رو چشیدند . انقلاب که پیروز شد تااااازه کار ما شروع شد ❗ من اول تشکل انجمن اسلامی⚜ رو توی مدرسه راه انداختم و بعد کارم ✅بالا گرفت و زدم تو کار تشکیل هسته مرکزی 💯🌀 اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان 😎 حماسه جنوب - شهدا @defae_moghadas2
💟💟💟1⃣1⃣💟💟💟 درسته که بخاطر دفاع 👊🏻 از انقلاب مجبور شدم مدرسه رو بذارم کنار اما ☝🏻از اونجایی که امام عزیز گفته بودن انقلاب به افراد متخصص نیاز داره توی امتحانات متفرقه📚📝 شرکت کردم و هر جور بود دیپلم علوم تجربی🐤☘🔬 گرفتم . حالا فهمیدین کار شما چیه ❓ یه راهنمایی کنم ❓ باشه... حضرت امام 😍خامنه ای گفتن به تحصیل📚 و تهذیب 🎀و ورزش🏇🏋⛷ خیلی توجه داشته باشید 😉 دوستان شهدایی تا اینجا مطالب یادتون بمونه من ان شالله فردا شب دوباره خدمت میرسم برای سلامتی خودتون و شادی روح امام شهدا بفرستید 👋👋 حماسه جنوب - شهدا @defae_moghadas2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗✨📕✨📗 ⚡️ادامه داستان واقعی👇 📚 : هوای دلپذیر . برعکس قبل، و برعکس بقیه دانشجوها … شیفت های من، از همه طولانی تر شد … نه تنها طولانی … پشت سر هم و فشرده … فشار درس و کار به شدت شدید شده بود … گاهی اونقدر روی پاهام می ایستادم که دیگه حس شون نمی کردم … از ترس واریس، اونها رو محکم می بستم … به حدی خسته می شدم که نشسته خوابم می برد … سخت تر از همه، رمضان از راه رسید … حتی یه بار، کل فاصله افطار تا سحر رو توی اتاق عمل بودم … عمل پشت عمل … انگار زمین و آسمان، دست به دست هم داده بود تا من رو به زانو در بیاره … اما مبارزه و سرسختی توی ژن و خون من بود… از روز قبل، فقط دو ساعت خوابیده بودم … کل شب بیدار … از شدت خستگی خوابم نمی برد … بعد از ظهر بود و هوا، ملایم و خنک … رفتم توی حیاط … هوای خنک، کمی حالم رو بهتر کرد … توی حال خودم بودم که یهو دکتر دایسون از پشت سر، صدام کرد … و با لبخند بهم سلام کرد … – امشب هم شیفت هستید؟ – بله … – واقعا هوای دلپذیری شده … با لبخند، بله دیگه ای گفتم … و ته دلم التماس می کردم به جای گفتن این حرف ها، زودتر بره … بیش از اندازه خسته بودم و اصلا حس صحبت کردن نداشتم … اون هم سر چنین موضوعاتی … به نشانه ادب، سرم رو خم کردم … اومدم برم که دوباره صدام کرد … – خانم حسینی … من به شما علاقه مند شدم … و اگر از نظر شما اشکالی نداشته باشه … می خواستم بیشتر باهاتون آشنا بشم … @defae_moghadas2 🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗✨📕✨📗 📚 : خانواده برای چند لحظه واقعا بریدم … – خدایا، بهم رحم کن … حالا جوابش رو چی بدم؟ … توی این دو سال، دکتر دایسون … جزء معدود افرادی بود که توی اون شرایط سخت ازم حمایت می کرد … از طرفی هم، ارشد من … و رئیس تیم جراحی عمومی بیمارستان بود … و پاسخم، می تونست من رو در بدترین شرایط قابل تصور قرار بده … – دکتر حسینی … مطمئن باشید پیشنهاد من و پاسخ شما… کوچک ترین ارتباطی به مسائل کاری نخواهد داشت … پیشنهادم صرفا به عنوان یک مرده … نه رئیس تیم جراحی… چند لحظه مکث کردم تا ذهنم کمی آروم تر بشه … – دکتر دایسون … من برای شما به عنوان یه جراح حاذق و رئیس تیم جراحی … احترام زیادی قائلم … علی الخصوص که بیان کردید … این پیشنهاد، خارج از مسائل و روابط کاریه… اما این رو در نظر داشته باشید که من یه مسلمانم … و روابطی که اینجا وجود داره … بین ما تعریفی نداره … اینجا ممکنه دو نفر با هم دوست بشن و سال ها زیر یه سقف زندگی کنن … حتی بچه دار بشن … و این رفتارها هم طبیعی باشه … ولی بین مردم من، نه … ما برای خانواده حرمت قائلیم … و نسبت بهم احساس مسئولیت می کنیم… با کمال احترامی که برای شما قائلم … پاسخ من منفیه… ⬅️ادامه دارد .... @defae_moghadas2 🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷