#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
📝 آنقدر به زیارت حضرت رضا علیهالسلام علاقهمند بودند که اگر توانایی نداشتند و نمیتوانستند به حرم مشرف شوند، از خانه زیارت میکردند. معتقد بودند کسی که توانایی حرم رفتن ندارد، همان آخرین نقطهای که خودش را به آنجا رسانده، حرم اوست؛ مثلاً مسافری که خود را به مشهد رسانده و حالا در مسافرخانه است و دیگر نمیتواند به حرم برود، همان مسافرخانه حرم اوست. از همانجا باید اتصال را برقرار کند. اتصال که باشد، حضور هم هست. به مادرم که ناتوان و ضعیف بود و نمیتوانست به حرم مشرف شود، سفارش میکردند در نزدیکترین نقطه به حرم که قابلوصول باشد، بایستد و زیارت کند و میفرمودند: «همانجا حرم توست.»
📚 برگرفته از کتاب «صحبت سالها»
مجموعه خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین علی بهجت
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ از درِ مسجد وارد صحن جمکران شدیم.
▫️ از بلندگو کسی با امام عجلاللهتعالیفرجهالشریف درد و دل میکرد: «مولا جان! کاش میدانستیم کجا تشریف دارید...؟»
▫️ آقا زیر لب زمزمه میکرد: «کجا تشریف ندارند؟!»
📚 به شیوه باران، ص۴٠
اللهم عجل لولیک الفرج 🌸
خبرگزاری دفاع مقدس استان گیلان
https://eitaa.com/defapressguilan
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ با امام خمینی قدسسره سَر و سِرّی داشتند.
▫️ یکبار من هم با امام به خانۀ آقای بهجت رفتم.
▫️ وارد که شدیم، آنها نشستند به صحبت.
▫️ امام نگاهی به من انداخت. خودم فهمیدم که باید بروم بیرون.
▫️ ساعتی توی کوچه قدم زدم تا صحبتشان تمام شود.
▫️ اینکه چه میگفتند و از کجا میگفتند را کسی نمیداند.
▫️ امام میفرمود: آقای بهجت قدرش نامعلوم است.
▫️ از آقای بهجت هم چند بار شنیدم که میفرمود: «من از آقای خمینی قدسسره مسائلی میدانم که نه میگویم و نه خواهم گفت. چیزهایی که گفتنی نیست...»
📚 به شیوه باران، ص۴۴
خبرگزاری دفاع مقدس استان گیلان
https://eitaa.com/defapressguilan
#ویژه_ایام_رحلت
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
☘️ بچهها را که میدید، گل از گلش میشکفت.
یکجوری با آنها ارتباط برقرار میکرد.
💕 به بچههای ۸-۷ ساله بهاندازۀ مردهای بزرگ احترام میگذاشت؛ «شما» خطابشان میکرد.
✨ به بچهای که کنار پدرش نشسته بود و با کنجکاوی و بازیگوشی داشت نگاهش میکرد، به شوخی میگفت: «شما پدر ایشونید یا ایشون بابای شمان؟!»
(بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان)
📚 به شیوه باران، ص٢٣ (جلد سوم از مجموعه ۵ جلدی داستانهایی کوتاه از سیره و زندگانی حضرت آیتالله بهجت)
#خبرگزاری دفاع مقدس استان گیلان
https://eitaa.com/defapressguilan
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️گفتم: «یک ذکر خیلی بزرگ یادم بدهید.»
▫️گفت: «ذکری یادتان بدهم که از جواهرهای همۀ کوههای دنیا و مروارید همه دریاها قیمتیتر باشد؟»
▫️گفتم: «بله.»
▫️منتظر یک ذکر عریض و طویل خاص بودم؛
▫️که گفت: «استغفار... استغفار... استغفار!
▫️اگر بدانید در این استغفار چه گنجهایی نهفته است؛
▫️روح را صیقل میدهد، راهها باز میشود
▫️و حاجتها برآورده میشوند.»
📚 به شیوه باران، ص۵٩
🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان
#خبرگزاری_دفاع_مقدس_استان_گیلان
https://eitaa.com/defapressguilan