🌍آخرین اخبار در حوزه شهدا گیلان و خبرهای مهم استان گیلان در حوزه دفاع مقدس و مدافع حرم و امنیت را در این کانال ببینید👇
#کانال_ما_را_به_اشتراک_بگذارید👇
✅به کانال نوید شاهد استان گیلان در پیام رسان ایتا بپیوندید
#شهیدبابکنوری🌺
#شهیدنویدصفری🌸
#شهیدسیداسماعیلسیرتنیا🌹
#شهیدسجادعفتی💐
#شهیدمرتضیحسینپور🌷
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3087728889C48c501c0dc
#نذر_روزه✨
📻راوی :مادر #شهیدسجادعفتی🥀
وقتی مصطفی صدرزاده و امیرحسین حاجی نصیری سوریه رفتند، سجاد خیلی بی تاب شد. چند روزی دنبال مدارک شناسنامه و کپی گرفتن بود و یک روز گفت: «مامان می شود من برای جنگ با داعش به عراق بروم؟ گفتم: نمی دانم از پدرت بپرس. پدر سجاد به خواسته فرزندنش جواب منفی نمی دهد و من را واسطه می کرد، و دوباره از پدرش پرسید. پدر گفت: دخترت سنا خیلی کوچک است و سجاد در جواب گفت: آن زمان که شما رفتی جنگ پدر بزرگ در مقابل رفتن شما مقاومت میکرد؟ نگران نباشید سنا آرام می گیرد.»
تقریبا ۸ ماه برای دانشگاه همسرش قزوین زندگی کردند و دو بار به مدت یک ماه به عراق رفت و وقتی آمد ماجرای شهادت آقا مصطفی اتفاق افتاد و سجاد واقعا از خود بی خود شد. دو هفته نذر روزه کرد و در نهایت با رفتن سجاد به سوریه موافقت شد.
#خبرگزاری دفاع مقدس استان گیلان
https://eitaa.com/defapressguilan
❣ تفریح سجاد مزار شهدا بود❣
دو هفته ای نذر روزه داشتم، یک روز غروب که افطار کردم، سجاد و همسرش خواستند بیرون بروند و گفتم هوا سرد است سنا را پیش من بگذارید و بعد نماز خواندند و رفتند. وقتی برگشتند دیدم چشم های همسرش پف کرده و گفتم:«مامان جان کجا بودید؟ گفت: مزار شهید مصطفی. گفتم: سجاد جان! به جز مزار شهدا تفریح دیگری نداری؟ گفت: مامان جان! تفریح اول و آخر ما آنجاست.»
تا اینکه بعد شهادت آقاسجاد، همسرش گفت:«خاله! سجاد آن شب که مرا مزار برد وصیت کرد و گفت: ❣سعیده! کنار آقا مصطفی خالیه، این جای من است، بنرهای آقا مصطفی آمد پایین، بنرهای من بالا می رود و نوحه «تو که از خاک مزارم گذری نوحه بگو، نام زینب(س) شنوم زیر لحد گریه کنم»، را در دفتر خاطراتش نوشت و گفت این شعر را روی سنگ مزارم بنویسید و آن شب برای همین گریه کرده بودم.»❣
#وصیتدرگلزارشهدا💔🥀
#شهیدسجادعفتی🕊✨
#خبرگزاری دفاع مقدس استان گیلان
https://eitaa.com/defapressguilan