#شهدای‌دهسرخ #شهیدحسین‌اخروی ✍نوجوان بود علیرغم اینکه در روستا بود مسائل روز انقلاب را دنبال می کرد پر نشاط بود، سر یک جریان به تهمت گرفتار شد، مادرش کتکش می زد می گفت مادر هر چه دوست داری بزن ولی من از این جریان بی خبرم، هیچ بی حرمتی به مادر نکرد. 🌼قالی می بافت اما بعد از قالی بافتن به سراغ قرآن و دعایش می رفت. 🌼همسایه ها از خیرخواهی و کمک های او به همسایه ها می گویند که خیرش به همه رسید. 🌼با یکی از اهالی روستا بحث جدل سیاسی اش بالا گرفت، به جبهه که رفت از جبهه برای او نامه حلالیت طلبی فرستاد. 🕊در جزیره مجنون باب معراج برایش باز شد و به سوی بی نهایت پر کشید. سالها مفقود الجسد و میهمان ویژه ی حضرت زهرا سلام الله علیها بود، پس از حدود ۱۵ سال تفحص شد و از آن قامت رعنایش مشتی استخوان به #دهسرخ برگشت. 🕌مرقدش در ورودی مزار امامزاده سیدالعزیز دهسرخ است. 📒منبع: مصاحبه با خواهر شهید #یادش‌فراوان #راهش‌پررزمنده ⚡️کانال معرفی شهدای نازنین بخش احمدآباد شهرستان مشهد مقدس https://eitaa.com/shohadayebakhsh

#شهدای‌دهسرخ #شهیدمحمدکهنموئی 🌼خوشرو بود و همیشه لبخند بر لب داشت، سه فرزند داشت که به جبهه رفت. 🌼و اهل زحمت بود و تلاش، در سن ۱۶ سالگی برای کار به مشهد رفت. 🌼صبحها در فضای سبز شهرداری مشغول کار بود، همچنین عصرها وقت اضافی خودش را در حرفه تخصصی انگشتر سازی مشغول بود. 🌼دلداده ی امام زمان(عج) بود دعای ندبه صبح جمعه اش ترک نمی شد. 🌼مجموعا شش ماه در جبهه بود وقتی به مرخصی می آمد به روشنگری و بیان مسائل روز می پرداخت.. 🌼اولین باری که دختر کوچولویش جلوی شهید #با‌چادر آمد، شهید عزیز خیلی خوشحال شد و یک پول خوبی جایزه بهش داد. دختر شهید می گوید: به خاطر خوشحالی پدرم همیشه مقید به #حجاب هستم. هر وقت #حجاب می کنم خاطره شیرین جایزه پدرم به یادم می آید. 📜خطاب به همسرش نوشت: همسرم از شما عذرخواهی میکنم اگر به شما بی احترامی کردم،من را حلال کن به حق فاطمه زهرا سلام الله علیها. شما و فرزندانم را به خدا می سپارم. 📜در وصیت نامه اش نوشته بود: در شهادت من گریه نکنید مبادا دشمن خوشحال شود. 😭لحظه ی آخری که از مشهد می خواست سوار قطار شود فرزند کوچکش به پدر چسبیده بود و بی تابی می کرد . می گفت بابا مرا هم با خودت ببر. 📕 منبع: کتاب شاهدان قریه الحمرای ⚡️کانال معرفی شهدای نازنین بخش احمدآباد مشهد مقدس https://eitaa.com/shohadayebakhsh