بهناماو
#آغاز_سال_تحصیلی
جور کشیدن زیباست. مخصوصا وقتی جور کسانی را میکشی که دوستشان داری. نه! اصلا به هوای آنان زندگی میکنی.
شروع سال تحصیلی برای من یادآور جلد کردنها بود برای دو عزیزی که کمی از خودم کوچکتر بودند و من شده بودم خواهر بزرگشان. همه کارهای مدرسه را من
میکردم. هم خوشنویس بودم برای نوشتن روی جلد کتابها، هم میرزا بنویس بودم در نوشتن مشقها. بوی کاغذِ نو اتاق را پُر میکرد و حال خانه، آماده مدرسه رفتن میشد. کتابها را ورق میزدم و یاد خاطرات خودم میافتادم.
_ اینجا رو نیگا عوض شده. زمان ما اینجوری نبود که. چقدر کتابشما رنگی رنگی شده...
انگار این زمان چقدر طولانی بوده که من با حسرت از او یاد میکردم. البته حسرت هم داشت. عمر بود که میگذشت و من در کوچهپس کوچههای ذهنم هنوز مشغول بازی بودم.
بوی گس کاغذ یک طرف، بُرندگی چاقوی او یک طرف. وقتی چاقوی تیز کاغذ بنای بر جنگ گذاشته بود، سر انگشت چارهای جز تسلیم نداشت. آنوقت بود که انار تازه، لب باز میکرد و میچکید روی دفتر.
آن روزها با همهی سختی برایم لذت داشت. احساس بزرگی میکردم در عین کوچکی. بچهها باید حرف خانم معلم خانه را هم گوش کنند. شبها مشقشان را قبل از معلم به من نشان میدادند و من هم حسابی حالشان را جا میآوردم. اما با تمام سختگیریها همهی دنیایم بودند. زمان دادن
کارنامه سال اول خواهرم، من پنجم ابتدایی بودم. حال مادرم خوب نبود و تلفنی به مدرسه گفته بود کارنامه را به دختر بزرگم بدهید.
پشت در کلاس صدایم را صاف کردم و رفتم داخل.
_ من ولی دانشآموز...
همین وقت بود که معلم خواهرم خندید و گفت:
_ بیا دخترم این کارنامه! سلام به مادر برسون.
بعدها فهمیدم معنی ولی چیست و علت خنده معلم چهبوده؟
از پس سالهای طولانی حالا که در ظاهر ولی یک دانشآموز شدم. باز هم جلد میکنم و معلمی اما این بار برای پسرم. دیگر روی جلد کتابها اسمش را نمینویسم؛ خودش خطاط شده و رویِ جلد کتابهایش با خط خوش مینویسد:
روحالله...
جور کشیدن زیباست. اصلا به دنیا میآیی که عاشق شوی و وقتی عاشق شدی باید جور بکشی. کاش همهی جور کشیدنها به شیرینی اول مهر بود. کاش نشاندادن عشق به آسانی فقط جلد کردن کتابها بود.
...که عشق آسان نمود اول...
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye