eitaa logo
دل‌گویه
351 دنبال‌کننده
858 عکس
37 ویدیو
32 فایل
من دوست دارم نویسنده باشم پس می‌نویسم از تمام دوست داشتن‌ها از تمام رسیدن‌ها با نوشتن زنده‌ام پس می‌نویسم پس زنده‌‌ام استفاده از مطالب با ذکر صلوات و نام نویسنده بلا‌مانع است. فاطمه میری‌‌طایفه‌فرد ارتباط با نویسنده: https://eitaa.com/fmiri521
مشاهده در ایتا
دانلود
به‌نام‌او او را به نام ام‌صدر می‌شناسند، اهالی لبنان را می‌گویم. اما دلم می‌خواهد او را ام صبر بنامم. پروین خلیلی در دوران تحصیل امام موسی صدر در نجف، با ایشان ازدواج کردند و شدند محرم راز. محرم راز کسی که خودش محرم راز و مرحم زخم بینوایان لبنان بود. او صبورانه دوری از وطن را به امید گره‌گشایی از شیعیان لبنان تحمل کرد و شد یک بانوی همراه و همسنگر برای مردی که حالا چشم امید همه مظلومان لبنان به اوست. بانویی که همسرش در وصف او شعری زیبا سروده. غزلی با عنوان «مهتاب». نکته این غزل آن بود که حروف اول مصرع‌های اول آن نام «پروین خلیلی» و حروف اول مصرع‌های دوم نام «موسی صدر» را می‌ساختند. خداوند این بانوی مکرمه را برگزید برای امتحان سخت‌تری. ربودن امام موسی دل همه شیعیان را به درد آورد ولی نمی‌دانم چه بر دل خانواده‌اش آورد. آنانی که سالیان سال به امید خبری خشنود بودند و به نهیب پیغامی بی‌تاب... چهل وسه سال دوری. چهل وسه سال اضطراب و نگرانی و چهل و سه سال پاسداری از فرهنگ و مرامی که امام موسی صدر را امام مذهبی شیعیان لبنان کرده‌بود. حالا او طلایه‌دار صبر و امتحان بود. چهل وسه سال دوری همسر و وطن را برای هدف مقدس دیگری برگزید و سربلند به دیدار اهل‌بیت شتافت روحش شاد. https://eitaa.com/del_gooye/163 -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye
مطلب بنده در خبرگذاری رسمی حوزه الحمدلله https://hawzahnews.com/xbmH3 -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye
صورتش سه تیغه بود و موهاش بلند! راننده تاکسی بود از این لاتای قدیمی... بهش گفتم ببخشید مخاطب این جمله کیه؟ با لحن لاتی گفت: «هر کی یه عشقی داره،یکی کفتربازی یکی چاقوکشی...مام عشقمون اربابمونه،اینو نوشتم که اگر یه شبی یا نصفه شبی سوار ماشین ما شد و ما نشناختیم حمل بر بد ادبی نشه» -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye
به‌نام‌او روی سنگ‌های مرمری زیبا می‌دوی انگار فارغ از همه دردها و مشکلات به اتمسفری از نور رسیده‌ای که قرار است زمین و زمان بایستد. تو می‌مانی و گنبدی از طلا و گوشه‌ای از صحن، کنار شیخ عاملی و زیارت نامه را می‌خوانی. اللّٰهُمَّ إِلَيْكَ صَمَدْتُ مِنْ أَرْضِي، وَقَطَعْتُ الْبِلادَ رَجاءَ رَحْمَتِكَ فَلَا تُخَيِّبْنِي وَلَا تَرُدَّنِي... و همه مشکلات از جلوی چشمانت می‌گذرند و سختی راه به چشم می‌آید. اشک قصد ریختن دارد. سرت را که بالا می آوری چشمت دوباره نور می‌گیرد از منبع نور از جسم منیر و تمام معادلات فیزیک جابه‌جا می‌شود و آبی فرو می‌ریزد و الماس می‌شود. آب‌ها در این حریم کانی‌اند و نایاب. انگار همین نگاه برایت بس است انگار زور گرفته‌ای بروی با همه ناملایمات بجنگی تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را انگار دچار خلسه‌ای، لازمان می‌شوی همان کودکی که می‌دوید و بازی می‌کرد و دنبال کبوتران، انگشتانش را باز می‌کرد که یکی را داشته باشد. رویای ناتمامم ساعات در حرم بود  حرمی که برای اهل ایران آرزو و آبروست. حرمی که پایتخت دل‌ها شده برای هر که آرزویش را دارد. آیا کسی هست که آرزویش نکند؟ https://eitaa.com/del_gooye/167 -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye
به‌نام‌او زیارت رفتن رسم خانواده بود. اما این بار فرق می‌کرد. وقتی پول بنزین را حساب کتاب می‌کرد دیگر دخل و خرج سفر جور در نمی‌آمد. نمی‌خواست زیارت را از دست بدهد. توی دل گفت: (خدا پول زیارت رو جور می‌کنه). بعد رفت سراغ بستن ساک. برنج گذاشت و سیب‌زمینی و عدس. پلوپز را هم گذاشت تا بشود برای بچه‌ها غذای ساده و خوشمزه‌ای درست کرد. بی سر و صدا ساک را بست و راهی مشهد شدند. روز آخر برنجش ته کشیده بود. باید فکری برای غذای خانواده و دوتا وروجک شکمو می‌کرد. آخرین لحظه وداع کنار باب الجواد خادمی جلو آمد و گفت: انگار وداع می‌کنید خب غذای حرم رو نخورده می‌خواید برید؟ همان موقع ‌دو تا فیش غذا از کتش بیرون آورد. _ چهارتایی سیر می‌شید بیشتر فیش پیشم نیست. نوش جونتون غذا در مهمان‌سرای حرم حال عجیبی داشت وقتی که بفهمی امام حتی سلیقه تو را هم می‌داند. _خانم غذا رو ببین فسنجونه _کار امام رضا درسته. https://eitaa.com/del_gooye/168 -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye
روایت داریم حسنات بعد از مرگ هم به متوفا می‌رسد. کار خیری که باقیات و صالحات او می‌شود و عاقبت بخیر. کار شوم نیز در نامه اعمال فرد می‌ماند و در طول سال‌ها وبال گردن شخص می‌شود. مثلا کاری که در سقیفه کردند و ظلمی بزرگ برای انحراف تاریخ. لعنه الله علی القوم الظالمین. نمی‌دانم در نامه اعمال رضاخان این روزها چه خبر است؟! تمام این نگرانی‌ها و مشکلاتی که امروزه در مرز ایران و ارمنستان داریم، از پی بی‌تدبیری اوست. وقتی که از مملکت داری هیچ نمی‌دانی و با کمک ومساعدت انگلیس روی کار می‌آیی، مرز را هم متناسب میل او می‌بندی. آن‌وقت همین غلط می‌شود محل فتنه. همین غلط می‌شود محل نفرین دائمی یک قوم برای رضاخان، رضا میر پنج لعنتی. خدا لعنت کند کسی که ظلم می‌کند و پایه ظلم را علم می‌کند. ...و ولایت فقط مخصوص خداست. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ...» (سوره نساء:59). 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye
روز جهانی کودک بر همه دلبندان ایران مبارک ❤❤❤❤❤ ایران جوان بمان ❤❤❤❤❤ روز کودک را به کودک درونم که هنوز در کوچه پس کوچه‌های امام‌‌زاده اسماعیل بازی می‌کند، تبریک می‌گویم. -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye
کجاست آن شجاعت و توکل و عشقی که مثل نادر مهدوی یا بیژن گرد بر یک قایق موتوری بنشیند و به قلب ناوگان الکترونیکی شیطان خلیج فارس حمله برد؟ می‌پرسید این شجاعت و توکل و عشق به چه درد می‌خورد؟ هیچ! به درد دنیاداران نمی‌خورد اما به کار آخرت عشاق می‌آید که آنجاست دار حاکمیت جاودانه عشاق. ۱۶مهر
به‌نام‌او جور کشیدن زیباست. مخصوصا وقتی جور کسانی را می‌کشی که دوستشان داری. نه! اصلا به هوای آنان زندگی می‌کنی. شروع سال تحصیلی برای من یادآور جلد کردن‌ها بود برای دو عزیزی که کمی از خودم کوچک‌تر بودند و من شده بودم خواهر بزرگشان. همه‌ کارهای مدرسه را من می‌کردم. هم خوشنویس بودم برای نوشتن روی جلد کتاب‌ها، هم میرزا بنویس بودم در نوشتن مشق‌ها. بوی کاغذِ نو اتاق را پُر می‌کرد و حال خانه، آماده مدرسه رفتن می‌شد. کتاب‌ها را ورق می‌زدم و یاد خاطرات خودم می‌افتادم. _ اینجا رو نیگا عوض شده. زمان ما این‌جوری نبود که. چقدر کتاب‌شما رنگی رنگی شده... انگار این زمان چقدر طولانی بوده که من با حسرت از او یاد می‌کردم. البته حسرت هم داشت. عمر بود که می‌گذشت و من در کوچه‌پس کوچه‌های ذهنم هنوز مشغول بازی بودم. بوی گس کاغذ یک طرف، بُرندگی چاقوی او یک طرف. وقتی چاقوی تیز کاغذ بنای بر جنگ گذاشته بود، سر انگشت چاره‌ای جز تسلیم نداشت. آن‌وقت بود که انار تازه، لب باز می‌کرد و می‌چکید روی دفتر. آن روزها با همه‌ی سختی برایم لذت داشت. احساس بزرگی می‌کردم در عین کوچکی. بچه‌ها باید حرف خانم معلم خانه را هم گوش کنند. شب‌ها مشق‌شان را قبل از معلم به من نشان می‌دادند و من هم حسابی حالشان را جا می‌آوردم. اما با تمام سخت‌گیری‌ها همه‌ی دنیایم بودند. زمان دادن کارنامه سال اول خواهرم، من پنجم ابتدایی بودم. حال مادرم خوب نبود و تلفنی به مدرسه گفته بود کارنامه را به دختر بزرگم بدهید. پشت در کلاس صدایم را صاف کردم و رفتم داخل. _ من ولی دانش‌آموز... همین وقت بود که معلم خواهرم خندید و گفت: _ بیا دخترم این کارنامه! سلام به مادر برسون. بعدها فهمیدم معنی ولی چیست و علت خنده معلم چه‌بوده؟ از پس سال‌های طولانی حالا که در ظاهر ولی یک دانش‌آموز شدم. باز هم جلد می‌کنم و معلمی اما این بار برای پسرم. دیگر روی جلد کتاب‌ها اسمش را نمی‌نویسم؛ خودش خطاط شده و رویِ جلد کتاب‌هایش با خط خوش می‌نویسد: روح‌الله... جور کشیدن زیباست. اصلا به دنیا می‌آیی که عاشق شوی و وقتی عاشق شدی باید جور بکشی. کاش همه‌ی جور کشیدن‌ها به شیرینی اول مهر بود. کاش نشان‌دادن عشق به آسانی فقط جلد کردن کتاب‌ها بود. ...که عشق آسان نمود اول... -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye
خواجه شمس‌ُالدّینْ محمّدِ بن بهاءُالدّینْ محمّدْ حافظِ شیرازی (حدود ۷۲۷ هجری قمری-۷۹۲ هجری قمری) در شیراز، نامدار به لِسان‌ُالْغِیْب، تَرجُمانُ الْاَسرار، لِسان‌ُالْعُرَفا و ناظِم‌ُالاُولیاء، شاعر سده هشتم هجری ایران است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به غزلیات شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوه سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوه سخنش با او مشهور است. -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye