eitaa logo
دلبرکده
24هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
16 فایل
🏡💞دلبرکده یک کلبه مهربانی ست آموزش صفر تا صد برای هر چه که یک بانو، نیاز دارد💎 🌺روش های دلبری کردن ملکه از پادشاهِ خود برای داشتن یک زندگیِ سراسر عاشقانه💑 آیدی ارتباط: @admin_delbarkade لینک کانال: http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640
مشاهده در ایتا
دانلود
🤍 💢 نابود کننده های بنیان خانواده 🔸دعوای والدین در حضور فرزندان 🔹شکایت از همسر به فرزند 🔸توهین و فحاشی زن و شوهر نسبت به هم 🔹تحقیر کردن همسر در جمع 🔸بی کفایت جلوه دادن همسر نزد فرزندان 🔹تهدید کردن همسر به در عصبانیت http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بدانند 👇 "زنان از راه گـوش و می‌شونـد" 🍃 زن با داشتن طیف وسیع‌تری از گیرنده‌های ، تمایل به شنیدن واژه‌های شیرین دارد. 👈 زن به شنیدن تعریف‌های بی‌نظیر، چنان قوی است که حتی بعضی از زن‌ها هنگام شنیدن نغمه‌های عاشقانه‌ی محبوبشان، چشمان خود را می‌بندند. مانند: 👈 خانومم تو بهترینی 👈 از صمیم قلبم عاشقتم 👈 من بهت افتخار می‌کنم 👈 ممنون بابت فهم و درکت 👈 خانومم تو خوشگل‌ترینی http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلبرکده
🔴۴ کتابی که امروز آیت الله خامنه‌ای از نشر معارف در نمایشگاه کتاب خریداری کردند: «قاره سبز» «ستار
. 📑واکنش و تکذیب سایت رهبر انقلاب درمورد خبر اشتباه خرید کتاب توسط آقا... منبع https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=52829 http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹اگر چهل سال است نماز می‌خوانی ولی درجا می‌زنی و در معنویات ترقی و رشد نمی کنی با خودت خلوت کن! 🎙استاد http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلبرکده
#داستان #فیروزه‌ی_خاکستری8 #ناامید در جمع کردن وسایل پذیرایی به فرانک و مامان کمک نکردم. به اتاق‌م
دمِ درِ سوپرمارکت روبروی مدرسه منتظر مرجان بودم. بعد از چند روز ابری، خورشید بهاری از وسط آسمان، می‌تابید. دیدن آسمان آبی با لکه‌های حجیم ابر همه‌ی وجودم را از آرامش پر می‌کرد. مرجان چیپس سرکه‌ای را به بازویم کوبید. _فلفلی نداشت. لب‌هایم را بالا بردم. چیپس را گرفتم. داخل کیفم گذاشتم. مرجان پاکت چیپسش را باز کرد و با چشم گشاد به من نگاه کرد. _چرا برداشتی؟! به چشمان قهوه‌ای مرجان نگاه کردم و با لبخند کوچکی گفتم: _تو خیابون زشته. میبرم خونه با فرانک و فهیمه می‌خوریم. دست در پاکت کرد. چند ورقه چیپس بیرون آورد و به دهانش نزدیک کرد. _ای بابا ولمون کن نخواستم بحث کنم. با مرجان به طرف خیابان اصلی هم قدم شدیم. _دقت کردی امروز خانم ها همش از امتحانا حرف زدن؟ از خوردن چیپس دست کشید. با ابروهای بالا رفته نگاهم کرد. _وای نگــــو! من که هر چی میگذره استرسم بیشتر می‌شه. _چرا؟! چیپس دیگری در دهانش گذاشت. _حواست نیست سال دیگه باید کنکور بدیم؟ تلاش کرد با دست تمیز مقنعه‌اش را جلو بکشد. موهای قهوه‌ای و لختش را زیر مقنعه محکم بسته بود. _می‌خوام از تابستون برا کنکور بخونم. رو پیش‌دانشگاهی نمی‌شه زیاد حساب کرد. نفسم را بیرون دادم و با لبخند گفتم: _من که از هفت دولت آزادم. احتمالا برم خیاطی. _فیروزه تو درست خوبه. حیف نیست آخه؟ شانه‌هایم را بالا بردم. _دیگه وقتی می‌دونم بابام اجازه نمی‌ده چرا خودم رو اذیت کنم. یک ابرویش را بالا برد. ادامه دادم: _اما از بابام قول گرفتم برام چرخ خیاطی صنعتی بخره برم کلاس خیاطی. لب‌هایش را به هم فشار داد و به روبرو نگاه کرد. _بابای من اصلا براش مهم نیست من چی دوست دارم فقط میگه باید حقوق قبول شی. بااخم گفتم: _چرا آخه؟! معلمی هم که خوبه. از بغل چشم نگاهم کرد. نفس عمیقی کشید. _ای بابا میگه معلمی وقت تلف کردنه. پول فقط تو حقوقه دوست داشتیم به صحبت‌مان ادامه دهیم. مرجان باید از خیابان رد می‌شد. با هم دست دادیم. دهانش را با دست تمیز کرد و از هم جدا شدیم. یک خیابان دیگر تا کوچه‌ی‌مان مانده بود. سرم را پایین انداختم و در پیاده رو جلو رفتم. جلوی ورودی کوچه پرایدی خاکستری ایستاده بود. صدای موسیقی بلندش جلب توجه می‌کرد. بدون اینکه سرم را بلند کنم از کنارش رد شدم. صدای موسیقی قطع شد. راننده از ماشین پیاده شد. با صدای زیر و آرامی سلام کرد. بدون توقف وارد کوچه شدم. بلندتر صدا زد: _فیــ... روزه خانوم با شنیدن اسمم ایستادم. کنارم آمد. دوباره سلام کرد. با وجود قد بلندم، برای دیدن چهره‌اش سرم را بلند کردم. چشمانم گرد شد. با صدای خش‌دار گفت: _خوبین؟ دور و برم را پاییدم. _خـ خوا خواستم چـ چند کلمه باتون حـ حرف بزنم... اَ...گه اِ جازه بدین. قفسه‌ی سینه‌ام تند تند بالا و پایین شد. به چشمانش زل زدم. چشمان ریز و کم مژه‌اش مشکی بود. _اینجا؟! شانه‌هایم را بالا بردم. با همان چشمان گرد ادامه دادم. _فکر نمی‌کنید تو در و همسایه ما آبرو داریم؟! با دست به ماشین اشاره کرد. _مـ میـ شینی تو ماشین؟ چشمانم گشادتر شد. با اخم گفتم: _من حرفی ندارم آقا. به طرف خانه حرکت کردم. صدای کشیده شدن کفش‌هایش مثل زنگ در مغزم صدا می‌داد. قدم‌هایم را تندتر کردم. از جیب کوچک کیفم کلید خانه را بیرون آوردم. قبل از اینکه کلید را در قفل بگذارم، در باز شد. کمی عقب رفتم. مادرِ امید آن طرف در با لبخند بزرگی به من نگاه کرد. _به به حلال‌زاده هم اومد. مامان از پشت در سرک کشید. نگاهم را پایین انداختم و بی‌جان سلام کردم. _علیک سلام خوشکلـــم ماشاالله ماشاالله... آرام داخل رفتم. مادر امید جلو آمد و در یک حرکت ناگهانی مرا بغل کرد. دستانم در فشار دستانش قفل شد. همینطور ادامه‌دار می‌گفت: _... ماشاالله ماشاالله... در همان حالت به مامان نگاه کردم. لب‌هایش را به هم فشار داد. ابرو و شانه‌هایش را بالا برد. همین که ولم کرد، گفتم: _با اجازتون... هنوز قدم اول را برنداشته بودم که گفت: _امید رو سر کوچه ندیدی؟! آب دهانم را پایین دادم. سرم را پایین انداختم. نمی‌دانستم چه جوابی بدهم. _من از همون روز اول که دیدمت دلم پیشت گیر کرد. حق بده امیدم با یه نه خشک و خالی نتونه ازت بگذره. پلک روی هم گذاشتم. فکر کردم خدا شانس بدهد. یک نفر هم که دلش پیش ما گیر کرده، نه قیافه دارد نه تیپ. _حداقل اجازه بده چند کلمه باهات حرف بزنه شاید تو هم دلت باهاش نرم شد. آرام نفسم را بیرون دادم. از ذهنم گذشت شاید اینجوری بتوانم آب پاکی را روی دست‌شان بریزم. به مامان نگاه کردم. _من نمی‌دونم هر چی مامانم بگن انگار دنیا را به او دادم. چشمانش برق زد و به طرف مامان رفت. _دیدی حاج خانم گفتم بذار من باهاش حرف بزنم. مامان سرش را آرام تکان داد. لبم را گاز گرفتم. فهمیدم که سوتی داده‌ام.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا زن ها را فرشته آفرید تا عشق، زیبایی و عدالت را به قد و قواره ی دنیا بدوزند! من یقین دارم روزی خورشید هم اعتراف خواهد کرد که گرمایش را از تپش قلب زن ها گرفته است زن ها خوشبختی را بر تن زمین می پوشانند. http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
🤍 💢 با همسرت منتقدانه صحبت نکن 📍 🔸هنگام صحبت با همسر در مورد اینکه چطور محبت رفتاریش رو به شما بیشتر کنه ، اگه ازش انتقاد کنید صحبتتون زود تموم میشه و به نتیجه ای هم نمی‌رسید !!😕 مثلا ممکنه گفتن جمله ی : "تو هیچوقت بهم محبت نمیکنی" همسرتون رو وادار کنه که محبتش رو به شما کم کنه ❗️ پس عملکرد همسرت رو بصورت "همه" یا "هیچ" ارزیابی نکن ❌ ✅ بجااااش 👇 بعضی محبتهاش رو که قبلاً انجام داده و شما خیلی دوست داشتین؛ بهش یادآوری کنین : مثلا بگین : 🌸بوسیدن دیروزت خیلی برام لذت بخش بود 😍 🌸اون روز که بهم چشمک زدی خیلی حس خوبی داشتم 😊😇 اینطوری باعث میشین همسرتون بیشتر بهتون محبت کنه 🥰 http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ژاپنیه باعصبانیت به زنش میگه : هیین سا نو تیو کیشو چین شی.. زنش میگه : تو می سی ژانکو تو نو 😱 خوشم میاد همچین با دقت میخونی که انگار اصلیتت ژاپنیه به تلاشت ادامه بده تو میتونی 😂😂 http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤍 🔸وقتی میوه کم داری و مهمون میاد خونتون ، این ترفند خیلی کاربردیه 💯 🧕 http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
👇 مرد باشید...🧔🏻‍♂ میدونی آقا...⁉️ 😊خانم ها طبع لطیفی دارن. از صبح چشمشون به دره تا مردشون رو ببینن 🤗 غذا می پزن، بچه رو می خوابونن، به خودشون میرسن و...😇 همه واسه اینه که شما کیف کنین، عاشقشون بشین و جذابیت زنانه ش رو شکوفا کنین 😍 حالا اینکه هر وقت از راه میاین بگین خسته این دل خانم رو میشکنه...😔 از قدیم گفتن سر شکسته رو میشه درمون کرد، دل شکسته رو نه! 🤕 اگه خیلی خسته و عصبی بودین ، یکساعت بخودتون استراحت بدین و از همسرتون با لطافت بخوایین که یک نوشیدنی براتون بیاره. و خیلی با محبت با هم رفتار کنین . 👈پس همیشه این قانون یادتون بمونه که : مشکلات را در جاکفشی بگذارید و با لبخند وارد شوید😊 http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 💞 ایده دلبری از اعضای کانال 😊 💞
🤍 🔴 💟 نکاتی در مورد آماده کردن خانم ها در رابطه ی جنسی 👩‍❤️‍💋‍👨 💜 اتاق جنسی خانومتون دو قفل داره ❗️ 1⃣ پیش نواز احساسی_عاطفی 2⃣ پیش نواز فیزیکی_جسمانی پس ☝️ 💜برای گشایش درِ آن به دوکلید نیاز دارید ❗️ 1⃣ یک قفل بر روی قلب و ذهن اوست..، 2⃣ یک قفل دیگر بر روی بدن زن است . 💜 بنابراین مردان برای دستیابی و کامیابی از همسر خود به دو کلید نیاز دارند 🔐 1⃣ کلید عشق و صمیمیت 🗝 2⃣ کلید لمس و نوازش جسمانی 🗝 http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
🤍 💟 نکاتی در مورد آماده کردن خانم ها در رابطه ی جنسی 👩‍❤️‍💋‍👨 (2) ..... اما اشتباه مردان این است که ، بیشتر اوقات فقط و فقط با یک کلید سعی دارند در را باز کنند ، یعنی کلید جسمانی ❗️ و وقتی در به رویشان باز نمیشود ، و نمی‌توانند داخل شوند، برای همین است که کلید دیگر را فراموش کرده اند ..🤔 💜 اگر مردی با پیش نوازیِ احساسی به همسرش ، از طریق کلمات و یا صحبت و کلامی ، احساس محبوبیت و خواستنی بودن بدهد ؛ این امکان وجود دارد که زن خودش هر دو در را به روی همسرش باز کند ، حتی پیش از آنکه مرد اقدامی انجام داده باشد 💯 http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤍 گفتی که رفته رفته چو عمر، آیمت به سر عمرم ز دیر آمدنت، رفته رفته رفت... (عج) http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤍 ⚜ ویژگی و تفاوت شاخص مردان و زنان در گفتگوها مرد، تحلیل گر است و زن، توصیف کننده..! http://eitaa.com/joinchat/2452357136C6307b8e640 ❣✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬▬▬