eitaa logo
💕دلبرونگی💕
107.3هزار دنبال‌کننده
33.7هزار عکس
681 ویدیو
10 فایل
کانال دلبرونگی همسرداری، سیاست زنانه، تجربیات زنانه...💕🌸 ارسال تجربیات 👇🏻 @FATEMEBANOOO لینک کانال جهت ارسال https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 تبلیغات ما👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3365863583C9d1f0a5b90
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 عجیب ترین مهمانی عقد کرده بودم تو ماه رجب منم روزه قضا گرفته بودم و قصد داشتم چند روز پشت هم روزه قضا بگیرم بعداز ظهر مادر شوهرم اومد خونمون وقتی داشت میرفت ازم خواست فرداشب برم خونشون مامانم گفت قبول کن دوست داره بری خونشون گفتم باشه فردا بعداز ظهر زبون روزه رفتم خونشون دیدم درشون بسته اس در زدم کسی باز نکرد اومدم که برگردم دیدم خواهر شوهرم داره تو خیابون میره گفتم دیروز مامانت گفت بیام گفت عه ما دعوت بودیم امشب و رفت 😔 منم ناراحت شدم باخودم گفتم خو چرا دعوت کرد من الان چطوری برگردم خونه بهم نمیگن چرا نموندی 😔 چاره ایی نبود برگشتم خونمون مامانم گفت چرا برگشتی نکنه چیزی شده خجالت شدم ولی گفتم خودشون مهمون بودن کسی خونشون نبود😒 از اون موقع متوجه شدم مادر شوهرم عادت داره الکی دعوت کنه و خنده دار این بود یه جوریم دعوت می‌کرد خواهش می‌کرد که اصلا شک نمیکردی داره دروغکی دعوت میکنه 😫😫😫 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🌸🍃 🍃
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 ✨﷽✨ ✍ شاکربودن انسان را مسرور می‌کند 🔹نویسنده‌ای مشهور، در اتاقش تک‌وتنها نشسته بود. با دلی مالامال از اندوه، قلم در دست گرفت و چنین نوشت: 🔸«سال گذشته، تحت عمل قرار گرفتم و کیسۀ صفرایم را درآوردند. مدتی دراز در اثر این عمل اسیر بستر بودم و فاقد حرکت. 🔹در همین سال 6٠ساله شدم و شغل مورد علاقه‌ام از دستم رفت. 30 سال از عمرم را در این مؤسسۀ انتشاراتی سپری کرده بودم. 🔸در همین سال درگذشت پدرم غم به جانم ریخت و دلم را از اندوه انباشت. 🔹در همین سال بود که پسرم تصادف کرد و در نتیجه از امتحان پزشکی‌اش محروم شد. مجبور شد چندین روز گچ گرفته در بیمارستان ملازم بستر شود. 🔸ازدست‌رفتن اتومبیل هم ضرر دیگری بود که وارد شد.» 🔹و در پایان نوشت: «خدایا، چه سال بدی بود پارسال!» 🔸در این هنگام همسر نویسنده، بدون آنکه او متوجه شود، وارد اتاق شد و همسرش را غرق افکار و چهره‌اش را اندوه‌زده یافت. 🔹از پشت‌سر به او نزدیک شد و آنچه را که بر صفحه کاغذ نقش بسته بود، خواند. بی‌آنکه واکنشی نشان دهد که همسرش از وجود او آگاه شود، اتاق را ترک کرد. 🔸اندکی گذشت و دوباره وارد شد و کاغذی را روی میز همسرش در کنار کاغذ او نهاد. 🔹نویسنده نگاهی به آن کاغذ انداخت و نام خودش را روی آن دید؛ روی کاغذ نوشته شده بود: 🔸«سال گذشته از شر کیسۀ صفرا که سال‌ها مرا قرین درد و رنج ساخته بود، رهایی یافتم. 🔹سال گذشته در سلامت کامل به سن 60 رسیدم و از شغلم بازنشسته شدم. حالا می‌توانم اوقاتم را بهتر از قبل با تمرکز بیشتر و آرامش افزون‌تر صرف نوشتن کنم. 🔸در همین سال بود که پدرم، در 95سالگی، بدون آنکه زمین‌گیر شود یا متکی به کسی گردد، بی‌آنکه در شرایط نامطلوبی قرار گیرد، به دیدار خالقش شتافت. 🔹در همین سال بود که خداوند به پسرم زندگی دوباره بخشید. 🔸اتومبیلم از بین رفت امّا پسرم بی‌آنکه معلول شود، زنده ماند.» 🔹و در پایان نوشته بود: «سال گذشته از مواهب گستردۀ خداوند برخوردار بودیم و چقدر به خوبی و خوشی به پایان رسید!» 🔸نویسنده از خواندن این تعبیر و تفسیر زیبا و دلگرم‌کننده از رویدادهای زندگی در سال گذشته، بسیار شادمان و خرسند و در عین حال متحیر شد. 🔹در زندگی روزمره باید بدانیم که شادمانی نیست که ما را شاکر و سپاسگزار می‌کند بلکه شاکربودن است که ما را مسرور می‌سازد. 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🌸🍃 ماه رمضان بود خواهر شوهرم همه خواهر برادرهاش را دعوت کرده بود... 🍃
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام فاطمه بانو جان وهموطنای خوبم من معمولا خواننده مطالب زیباتون هستم به لطف دوستان گلم وراهکارهایی که می دهید رابطه ام با شوهرم خوبه وتجربه ام از خیلی از مسائل بالا رفته وخته تر عمل می کنم منم میخاستم در چالش بهتریم مهمونی شرکت کنم یه بار ماه رمضان بود خواهر شوهرم همه خواهر برادرهاش را دعوت کرده بود برای بعد افطار بریم دور همی ودختر وپرورش خودش را دعوت کرده بود برای افطار من وشوهر از همه جا بی‌خبرم هم گفتیم خواهرت صبح تا حالا زبون روزه داری تمیز کاری میکنه بیا افطار ی بگیریم ببریم با خواهرت دور هم بخوریم ومنم یه کم کمکش کنم تا مهمونهاش میاند زیاد خسته نباشد تا ما رفتیم داخل اذان مغرب را دادند ودخترش رفت سر قابلمه شروع کرد پلو را کشیدن ما هم دم در داشتیم سلام واحوال پرسی میکردیم یهو دختر خواهرشوهرم برگشت به شوهر من گفت دایی حتما اومدی اینجا افطاری خودت را تلپ کنی ها وخندید شوهر بیچاره من یه لحظه شوکه شد گفت نه دایی آش نذری آوردم برای مامانت دارم میرم وآش وداد وما برگشتیم خواهرش هم متوجه شد که شوهر من ناراحت شد گفت نه داداش بمون افطار را شوهرم تشکر کرد وما اومدیم بیرون ولی دخترم اونموقع چهار سالش بود موند پیش نوه عمه ها ولی من وشوهرم رفتیم دوباره آش گرفتیم ورفتیم خونه خوردیم وبعد رفتیم یه بیست دقیقه موندیم وزود برگشتیم البته بیشتر بخاطر اینکه دخترم را بیارم رفتیم اونجا بماند که اونروز موقع افطار شوهرم افطار را با اشک خورد راستی جالب اینجاست که تو خانواده خواهر شوهرم فقط خودش روزه میگیره نه عروس وپسراش اهل نماز وروزه اند نه دخترش ودامادش 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 با سلام منم میخواستم از برکت سوره تکاثربگم الآن چند هفته ای میشه که میخونم من میخواستم برا دخترم انگشتر بخرم دو تومن کم داشتم ولی از برکت سوره تکاثرچهار تومن برام رسید و همچنین تونستم چرخ خیاطی قسطی بخر وخیلی برکت های زیادی دگه و در ضمن من الآن چندین ساله که هر شب سوره واقعه را میخونم خدا را شکر به جز خدا به کسی نیازمند نشدیم 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام بر فاطمه بانو درود به دوستان دلبرونگی یه کمک و راهنمایی میخواستم از دوستان یه برادر ۳۷ ساله دارم مجرده چند روزیه تو خونه بحث کرده با خانواده رفته سرکار دیگه برنگشته ،هرچقدر باهاش صحبت میکنم فایده نداره ذکری دعایی چیزی هست که بگم بلکه برگرده ممنون میشم پیامم رو بزاری داخل کانال 🙏❤️ 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🌸🍃 من طبقه دوم میشینم طبقه سومی خیلی اذیت میکنه... 🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام فاطمه خانم خسته نباشید ممنونم از گروه خوب و صمیمی تون من چندبار پیام فرستادم نزاشتید خواهشا اینو بزارید من طبقه دوم میشینم طبقه سومی خیلی اذیت میکنه شبا تا دیر وقت بیدارن مدام پاهاشون و میکوبن بچه ندارن دونفرن هرچی بهشون میگیم گوش نمیدن از دستشون اعصابم ریخته بهم به صاحب خونه هم میگی گوش نمیده طرفشون و میگیره طورخدا تو گروه بزارید چه دعایی بخونم از دست اینا راحت بشیم یا چکار کنم راه حلی بگن ممنونم 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃🍃🌸🍃 فاطمه بانو : هرروز یک صفحه، به امید خدا عزیزان.. برای همدیگه دعا کنیم🙏🏻🌸 🍃🍃🍃🍃
🍃🌸🍃 برای خانومی ک خانواده اش هفته ای سه رتبه میان خونشون 🍃
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام درباره خانمی که گفتن هفته ای سه شب خانوادش برای مهمونی میرن خونشون ولی خودشون خیلی نمیرن هروقت هم میرن خیلی براشون زحمت میکشن برعکس اونا.. خواهر عزیزم همه چی دست خودته چند بار به بهانه های مختلف کاری کن نیان مثلا اگه زنگ زدن براشام خواستن بیان بگو مادرشوهرم مریضه امشب میریم سری به اون بزنیم یا مثلاً بچم امتحان سختی داره فردا یا خیلی مریض شدین ورفتین دکترگفتن بیماریتون واگیرداره وامکان داره سرایت کنه بهشون ازترس مریضی هم باشه نمیان🤗 راه حل بعدی اینه وقتایی شما هم میرین خونه آبجیتون یا عروستون بگین ازصبح خیلی کمردرد یا سردرد دارین اصلا نمیتونین تو آماده کردن شام یاظرف شستن کمکشون کنید سختشون میشه کمتر میان خونتون که کمتر شما برین و باعث زحمتشون بشین🌹 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸