eitaa logo
💕دلبرونگی💕
110.7هزار دنبال‌کننده
32.3هزار عکس
661 ویدیو
10 فایل
کانال دلبرونگی همسرداری، سیاست زنانه، تجربیات زنانه...💕🌸 ارسال تجربیات 👇🏻 @FATEMEBANOOO لینک کانال جهت ارسال https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 تبلیغات ما👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3365863583C9d1f0a5b90
مشاهده در ایتا
دانلود
شوهرم اول به مادرش اهمیت میده🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام من از یک موضوعی چند ماهی است رنج میبرم لطفا کمکم کنید بخدا من سن زیادی ندارم ۱۵سالم هست و ۶ماه هست که عقد کردم من شوهرمو خیلی دوست دارم و عاشقشم ولی احساس میکنم شوهزم اول به مادرش اهمیت میده بعد من حس میکنم اول مادرش رو دوست داره بعدش من من دوست دارم شوهرم توجهش اول برا من باشه اول منو بخواد بعد خانوادش رو الویت زندگیش من باشم بعدش خانوادش شوهر من در سن ۱۲سالگی پدرشون رو از دست دادن و الان ۱۸ سالشون است توی این ۶سال مامانشون بزرگشون کرده ولی دلیل نمیشه اول مادرش براش اهمیت داشته باشه بعد من واقعا خیلی اذیت دارم میشم و گریه میکنم و غصه میخورم فکر میکنم شوهرمو از دست میدم فکر میکنم بخاطر این ها علاقه شوهرم نسبت بهم کم بشه دیشب جلو مامانش با من دعوا کرد🥺 چون بهش گفتم بیا بریم برا خواهرت بادبادک بخریم گفت به توچه که فضولی میکنی وخیلی چیزا دیه و منم خیلی گریه کردم😔بعدش اصلا از من معذرت خواهی نکرد خیلی ناراحتم،الان هم منو تو خونه مامانم تنها گذاشته رفته خونه مامانش خونه مامانم هم کسی نیست همه مشهدن منم تو خونه تنها هستم لطفا کمکم کنید خواهش میکنم ببخشید که طولانی شد مرسی از کانال خوبتون🌹❤ 💕@delbarongi💕
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
🌸 روزگارم این است دلخوشم با غزلی، تکه نانی، آبی، جمله ی کوتاهی یا به شعر نابی و اگر باز بپرسی گویم: دلخوشم با نفسی حبه قندی، چایی، صحبت اهل دلی فارغ از همهمه ی دنیایی دلخوشی ها کم نیست، دیده ها نابیناست! 💕@delbarongi💕
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 سلاااام وقت بخیر فاطمه خانوم از وقتی با کانالتون آشنا شدم خیلی تغیرات درون خودم و زندگیم شد بسیار عالی ولی یه مشکلی که دارم خاستم بذاری کانال بلکه دید کسی راه حلی داشت برام و محتاج دعاتون هستم مشکلم :خیلی توی زندگی کوتاه میام بخاطر آرامش بچه هام دوتا بچه یه دختر ۸ ساله و یه ۵ ساله دارم شوهرم زود عصبی میشه منم تمام تلاشم میکنم باعث نشم ک داد بی داد راه بندازه اصلان حق به‌بهاش نیست ولی زود تهمت میزن بد اعتمادی داره و مرتب به بچه ها میگ بزرگ شدین مامانتو رد میکنم بره خونه باباش این دو بچه هم ناراحت میشن طوری ک توی خواب هم بهم میچسبت هرچ بهش میگم این خرفت اشتبا بچه ها باورد دارن باعث میشه بیشتر بهم وابسته بشن نگو با عصاب و روان بچه ها بازی نکن کوتاه نمیاد دلم مخاد یه بار ولش کنم ببین زندگی بدون زن مشکلی باز منصرف میشم ک بچه ها ضرر میبین....تشکر اگ راهنمایم کنید دوستان تشکر 💕@delbarongi💕
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 سلام خدمت فاطمه بانوی عزیز میخواستم در مورد اون خانم 16 ساله ای که خواستگار طلبه دار ببین اگه میخوای قبولش کنی باید بهش بگی که دوست ندارم چادر بپوشم ازش تعهد بگیری که فردا نتونه چیزی بگه حالا اگه دوست داری ازدواج کنی ولی بنظرم سنت خیلی کمه واسه ازدواج بشین دیپلمت بگیر بعدش چند سال دیگه پخته تر میشی بهتره بنظرم یه مشکل دیگه هم هست با طلبه ازدواج کنی هیچی از زندگی خوشی تفریح گردش برید دیگه ندارید چون همون ماه اول ازدواج تون سریع بارداری بعدشم بچه داری بعدشم باید چهار پنج تا بچه بیاری واسش چون طلبه ها بچه دوست دارن دیگه تو سن بیست سالگی نه اعصاب داری نه چیزی چون سه تا پشت سر هم آدم رو داغون می‌کنه حیف تو هست صبر کن مجردی داشته باش چند سال دیگه تو هنوز سنی نداری میشی هجده ساله هنوزم هجده کمه اون موقع خواستگار بهتر اومد قبول کن حالا بازم خودت میدونی زندگی خودت هست امیدوارم موفق باشی 💕@delbarongi💕
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 سلام برای دختر ۱۶ ساله که خواستگار طلبه دارن من احساس کردم ایشان دختر نوجوان انتخاب کردن شاید فقط به دلیل سن کم چون این روزها خیلی درمورد فرزند آوری تبلیغات میشه اصلا نمی خوام بگم که این صحبت نادرست هست اما چون ایشان در این موضوعات حساس تر هستند شاید به همین دلیل دختر نوجوان انتخاب کردند. 💕@delbarongi💕
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 سلام و درود بر شما در رابطه با خانم محترم که گفتند: 🌷🌷🌷 عزیزان من ازهمان روز اول زندگیمون متوجه شدم شوهرم خییلی عصبی وغیرقابل کنترل هست. چون دائم منوباکوچکترین موضوع که واقعآمیشدراحت حلش کردکتک میزدووسایلهام رومیشکوندوزشت ترین فحشهاروبه من میدادوهیچ ارزشی برای من قائل نبودوباوجودی که درآمدخوبی داشت هیچ خرجی برایم نمیکرد(نه پوشاک ونه خوراک و...)طوری بودکه من فکرمیکردم ازمن خیلی بدش میادودوستم نداره چون کاری نکرد که من حس کنم منودوست داره،کلآنه بامن تنها،بلکه باهمه مشکل داشت وهیچ کسی رضایت ازاین آدم نداشت وطوری شده بودکه همه اون روبه انسانی شروروبی ادب وبی شخصیت میشناختن منم بعداز۱۵سال زندگی با۲تابچه ازش جداشدم. ازوقتی جداشدم روزی نیست که زنگ نزنه وخواهش واصرارنداشته باشه که من برگردم وادعاداره که خییلی من وبچه هارودوست داشته 🌷🌷🌷 کلا" انسان از یک دریچه یک بار ضربه می خورد و یک بار ضربه خوردن عبرت است و پیدا کردن شناخت!!!! اگر برای بار دوم تکرار شود و مجددا" ضربه بخورد حماقت است و نادانی!!! حال چه باید کرد؟ باید کاری کرد که برای بار دوم برای طرف هزینه بر باشد و به آسانی به شما ضربه روحی و روانی نزند! !! باید کارهای زیر انجام دهد: 1- حق طلاق در دفترخانه ثبت اسناد از همسرتان را بگیرید 2- اگر ماشین و یا خانه دارد باید ماشین و خانه را به نام شما کند 3- زن اولش را حتما" حتما" طلاق بدهد 4- حضانت بچه را برای همیشه از همسرت بگیر اگر همه کارهای بالا در حد یک ماهه نه بیشتر!! دارم تکرار می کنم یک ماه (زیاد فرصت نده البته طلاق زن اول زمان بر است و باید صبر کنید خام هم نشوید ولی حداقل سه تای اولی را ظرف یک ماه باید برایت انجام و سند ها را هم برایت بیاورد و حواست باشد با یک آشنا وکیل جهت امضا به دفتر خانه بروید! تنها نروید و هر چه که امضا می کنید بخوانید!!!! چون ممکن است همزمان انتقال سند ها از شما هم وکالت بلا عزل بگیرد! یعنی هیچ و پدر سوختگی!)برایت انجام داد؟؟؟؟!!!!!؟؟؟ شبانه برگرد و الا فقط نادانی کردی و برای بار دوم خودت را خوار کردید و دیگر هیچ موقع مثل ابوذر گیرت نخواهد آمد. موفق باشید 💕@delbarongi💕
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
🌸🍃🍃🍃🌸🌸🍃 سلام وقت بخیر نمی دونم این راهکار چقدر درسته اما جایی دیدم گفتم بفرستم شاید حتی ۱ نفر نتیجه خوب بگیره به لطف خدا مجرب برای همسری که دیر به منزل می آید برای همسری که دیر به خانه مراجعت میکند یک نخ آبی رنگ تهیه کنید و در ابتدا چهل و یک مرتبه بسم الله را بر نخ بخوانید و یک گره بزنید و دوباره چهل و یک مرتبه بسم الله بگویید و گره دوم را بزنید و همین طور ادامه دهید تا چهل و یک گره را کامل کنید . نخ گره زده شده را در یک کاغذ قرار دهید و کاغذ را تا بزنید و آنرا در بر بالای درب ورودی قرار دهید. به اذن خداوند تبارک و تعالی، همسر همیشه به موقع مراجعت خواهد نمود. 💕@delbarongi💕
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
  سلام دوستان گلم اين حلوا رو 53 نفر استفاده كردن و خدا رو شكر خدا ني ني بهشون داده من اين ماه رو شروع مي كنم به خوردن تا ببينم خدا چي مي خواهد جالب اينه كه بيشترين دوران كه عزيزان استفاده كردن تا جواب گرفتن 3 ماه بوده به امتحانش مي ارزه...🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
سلام فاطمه بانوی عزیزم💞 ممنونم از کانالتون.خیلی عالیه.چقد درس زندگی کردن آموختیم.قطعا بقیه هم از تجارب این گروه استفاده میکنن.🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸 در مورد اون خانمی که شوهرشون بهشون پول نمی‌ده‌ میخواستم بگم .منم به خاطر شرایط زندگی و بچه داری دوست داشتم درآمد مستقل داشته باشم اما کار بیرون نمی‌تونستم انجام بدم.اما کسی بهم پیشنهاد کار در خانه که بصورت آنلاین انجام بدم یاد گرفتم و آموزش ها هم بصورت آنلاین و رایگان یاد گرفتم .الان به راحتی مشاوره پوست و مو انجام میدم .از شرکت به طور مستقیم محصول میخرم به اطرافیانم ارایه میدم .هم مشغول شدم هم درآمدی دارم همه کمک اطرافیانم میدم تا بهتر زندگی کنن.از وقتی اینجا آشنا شدم با چقد خانم آشنا شدم روحیه وانرژیم زیاد شده 💕@delbarongi💕
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
بے قرار ڪردن محبوب از محبت 🌸🍃 🍃🌸هر کـه این دعا را بر کف دست بنویسد و در برابر محبوب رود محبوب بیم آن باشد ڪـه از عشق وی بے قرار گردد و اگر بشوید بر روی خود مالد مطلوب از عشق وی بے قرار گردد ان شاء الله؛ 《اللهم انے توکلت یا رحمن کل شے و راحمـه و فوضت امری الیک》 💕@delbarongi💕
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
🍃🍃🍃🌸🍃 شوهرم داشت و زن همسایه دختر ۱۷ساله اش رو میفرستاد برنج بخره .... 🍃🌸🍃
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🌸🍃 شوهرم #سوپری داشت و زن همسایه دختر ۱۷ساله اش رو میفرستاد برنج بخره .... 🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 اومدن طلعت و آقا به من اونم این موقع شب یه مقدار عجیب بود چون اونها شاید هفتگی هم نمی اومدن به خونمون چون همیشه مورد بی‌توجهی آقام قرار می گرفتند به ناسزا. شبهایی که. آقا خونه بود ما بچه ها اجازه نشستن توی پذیرایی رو نداشتیم آغا اعصاب سر و صدای ما بچه ها رو نداشتم ۵۶ تا هنوز جواد توی حموم ته حیاط زندانی بود و احساس می کردم یک خبرهای برای همین پشت در منتظر موندم که آقا بهمن شروع کنه ولی باقر های مادرم شروع شد.مادرم شروع کرده از غر زدن که تا کی قراره توی این خونه بشینید نمیبینی عروس های اعظم خانم هر کدوم برای خودشون خونه دارن. یا دختر عموت که تازه عروس عروسی کرده رفته از مادرشوهرش جداست ولی توی تو توی اون خونه با نامادری شوهرت نشستی و جاری هات هر روز هم بحث و دعوا دارین ... طلعت اف ای کشید و گفت مادر من شروع نکن لطفاً ...من برای حرف دیگه اومدم.. مادرم هم مثل همیشه حق به جانب گفت چه حرفی ما داریم با شما که بزنیم.آقا به من مثل همیشه مواظب و سربه‌زیر شروع کرد و روبه پدرم گفت عموجان جوادی حرف های رو به من زده در رابطه با مرتضی مرتضی اون آدمی نیست که شما فکر میکنید. بهمن میخواست ادامه حرفش رو بزنه ولی آقام پرید وسط حرفش و با عصبانیت گفت نکنه تو هم میخوای چرندیات جواد و تحویل من بدی حالا هر آنچه که هست اول نیست دوم نیست اگر باشه دختر من شیرینی خورده اون پسر هستم اجازه نمیدم شما با آبروی چند ساله من توی ده بازی کنید دیگه کی میاد اون دختر رو بگیره.... من که از استرس داشتم میمردم اما بهمن اینبار محکم تر با پدرم صحبت کرد و گفت اون آدم مواد مصرف میکنه عمو جان اگه از الان کوتاه بباید حبیبه هیچ وقت خوشبخت نمی شه ... در کمال ناباوری خانم جونم به طلعت رو کرد و گفت از احساس می کنم تو به من داری حسادت می کنید به حبیب چونکه مرتضی پولدار زردچوبه من دوست نداری طبیب خوشبخت بشه همین حرف بود که مادرم زد طلعت عصبانی شد و گفت. من زندگیم هر چقدر که سخت باشه اما به من رو به یه آدم معتاد نمیفروشم در همین حین بهمن ادامه داد اما جان ما حجت را با شما تمام کردیم اگر حبیبه بعدا پشیمون بشه تقصیر شماست. اما آقام برزخی شد و بهمن و طلعت رو از خونه بیرون کرد اون شب واقعا نمیدونستم حق با کیه آقا درست میگه به من و جواد آقا می گفت اشتباه میکنن اما من نمیدونستم آینده چه در انتظارمه تا اینکه حدود یکماه میشد از اون پزی می‌گذشت و صنعت و به من دیگه نیومد بودم خونمون توی اون روزها بود که دوباره مرتضی اومد به روستا. مرتضی این بار خوش آب و رنگ تر شده بود انگار که خوشحال بود بود با خودم میگفتم از این محاله معتاد باشه. 💕@delbarongi💕
۱۹ فروردین ۱۴۰۲