eitaa logo
💕دلبرونگی💕
110.4هزار دنبال‌کننده
31.8هزار عکس
660 ویدیو
10 فایل
کانال دلبرونگی همسرداری، سیاست زنانه، تجربیات زنانه...💕🌸 ارسال تجربیات 👇🏻 @FATEMEBANOOO لینک کانال جهت ارسال https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 تبلیغات ما👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3365863583C9d1f0a5b90
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات عروس
🔴درآمد 10 میلیونی یک خانم از 🔴 پیامش اینه حتما بخون✅👇 من هیچ درآمدی نداشتم و بیرون از خونه هم نمیتونستم برم و نمی‌دونستم چیکار کنم 😔 یه روز دوستم تو ایتا یه کانال بهم معرفی کرد.. دیدم دارن آموزش میدن چطوری توخونه با با سرمایه کم بتونیم 500 هزارتومان درآمد داشته باشیم .. ۳ ماه قبل شروع کردم آموزش دیدم و الان ماهانه از بازار 10 میلیون درآمد دارم. لینک کانال شون رو براتون میذارم،حتما عضو بشید 👇 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2877882585C2b9658acd8 🔴 تا لینک حذف نشده،عضو شو....
🍃🍃🍃🌸🍃 شوهرم داشت و زن همسایه دختر ۱۷ساله اش رو میفرستاد برنج بخره .... 🍃🌸🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🌸🍃 شوهرم #سوپری داشت و زن همسایه دختر ۱۷ساله اش رو میفرستاد برنج بخره .... 🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 همون لحظه بود که اعظم خانوم صداش از حیاط اومد که به مرتضی میگفت مرتضیییی میز و صندلی و متکاهایی که تو اتاقته زو بیار بیرون داداشت اومده ببره برا معصومه ‌..... با تعجب گفتم معصومه دیگه کیه جریان چیه.... آمنه گفت دخترم وسایلای توی اتاقت مال جاریته... بغض راه گلومو گرفته بود پس کجا رفت اون همه تعریفی که خانوم جونم از اینا میکرد میترسیدم الان بیان بگن اون اتاق هم برا شما نیست.... با بغض تو گلوم بلند شدم رفت سمت اتاقم مرتضی رو دیدم ...با چشمای اشکیم گفتم مرتضی.... توقع قرضی بودن تشکامون رو نداشتم.... مرتضی پوففففی کشید و گفت من امادگی عروسی و نداشتم حبیبه صبرکن رفتم اهواز برات بهترشو میگیرم بعدم اومد چندتا دست از نوازش بهم کشید و بهم گفت باشه!؟؟ حرفای امنه رو یادم اومد و بهش گفتم مرتضی..... اگه میخوای یکماهی بری اجازه بده تپ اتاق خودم بخوابم..... 💕@delbarongi💕 **
با تو خونه و مهمونیاتون بدرخشید💎💖😇 و های با قیمت مناسب😎 🎀🎁 خاص ترین ها روفقط تو کانال ما میبینید😎 _خرید هم داریم😍😍😍 خانومای خاص پسند و با سلیقه ، آقایونی که قصد دارید یه هدیه زیبا تقدیم خانومتون کنید، این کانال رو از دست ندین 🛍️🛒 لینک کانال تقدیم شما عزیزان😇👇 https://eitaa.com/joinchat/1211433191C7c6e3af8fd https://eitaa.com/joinchat/1211433191C7c6e3af8fd
🍃🍃🍃🌸🍃 شوهرم داشت و زن همسایه دختر ۱۷ساله اش رو میفرستاد برنج بخره .... 🍃🌸🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🌸🍃 شوهرم #سوپری داشت و زن همسایه دختر ۱۷ساله اش رو میفرستاد برنج بخره .... 🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 تموم تلاشم رو کردم با چشمام روش اثر بذارم اما نگاه خشک مرتضی جوابی از مثبت بودن نداشت دستی توی موهاش کشید و گفت منو وارد این موضوعات خاله زنکی نکن حبیبه تو الان جزیی از این خانواده ای مثل زیبا و شکوفه ، گفتم اگه بودم که مسخره ام نمیکردن در حینی که متکا ها رو جمع میکرد گفت خانواده از حرفهای هم بدشون نمیاد توهم زودتر دست به کار شو اینا رو پس بدیم یالله ‌.... نگاهی به خودم و اطرافم کردم دیدم همون یه اتاق که داشتم هم خالی شد ، به عنوان اولین روز از نوعروسیم بدترین روز عمرم رو سپری کردم .... عصر همون روز چند قلم خوراکی که روی میز بود هم به لطف زیبای لوس شده برداشته شد ..... مرتضی فرداش رفت اهواز و کلی بهم سفارش کرده بود که توی خونه شون مثل بقیه ی دخترها رفتار کنم ...صبحی که مرتضی رفت اعظم خانوم و شکوفه که دختر اولش بود اومدن دم اتاقم و با سنگ ریزه های تو حیاط تق تق به شیشه میزدن بیدارشم ... اعظم خانوم منو برد توی مطبخ تاریک و نم گرفته شون و گفت از امروز تا وقتی اینجایی غذای ظهر با توعه شکوفه یالله یادش بده چی کجاست و بهش بفهمون آقات چجور غذایی میخوره .... روز اول و دوم به همون منوال که پدر مرتضی گفته بود گذروندم شبا توی یه اتاق که باریک و بلند بود همه ی دخترا و پدر مادرشون میخوابیدن و هوا اونقدر خفه و گرم بود که به زور پنجره ی اتاق رو باز میذاشتن هوا بیاد .... ظهرها همه ی غذاها رو میریختن توی یک مجمع و همزمان ۷تا دست میرفت سمت غذا ....از این زندگی دسته جمعی حالم داشت بهم میخورد ....تنها دختر ساکت اون جمع الهام بود که یه دختر تودار و بی سر و صدا بود ....شب سومی بود که کنار اونها میخوابیدم از خفگی هوا کلافه بودم و توی تاریکی چشمام باز بود ....نیمه های شب بود که احساس کردم یکی از دخترا از خواب بیدار شد و رفت تو حیاط فکرکردم میره سمت دسشویی اما صدای در حیاط بود که خیلی آروم باز میشد..... 💕@delbarongi💕 **
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 با شیوع کرونا گوشی شخصی به زندگی دخترم وارد شد و ادامه ماجرا.... 🍃🌸
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 با شیوع کرونا گوشی شخصی به زندگی دخترم وارد شد و ادامه ماجرا.... 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 فاطمه بانوی عزیز سلام.لطفا پیاممو توگروه بزارید خیلی دلم گرفته وغمگینم.۴۳سالمه دوتا دختر ۱۷و۱۳ساله با همسری فوق العاده خوب دارم.متاسفانه باشیوع کرونا گوشی شخصی به زندگی دخترام راه پیداکرد.وهمین گوشی شدبلای جونم.بچه هامو خیلی دوست دارم کلا بچه دوستم تمام مشکلات زندگی رو به عشق به اونها ازسرگذروندم ولی حالا دختربزرگم شده مشکل .چندوقتی بود بهش شک کرده بودم که با اعتراف خودش به یقین تبدیل شد.فکر میکردم عاقل وفهمیدس روش یه حساب دیگه داشتم.قبل ازگفتن حقیقت اززبان خودش بهش گوشزد میکردم تولفافه نصیحتش میکردم که مراقب رفتارش باشه ولی متاسفانه گستاخانه توچشم من گفت فلانی رو میخوام وبه هیچ صراطی مستقیم نیست ازهمه راه واردشدم الا راه خشونت. پسره همسن خودشه واین خیلی مسخرس که توقع داره بادلش راه بیام.این مسُله برام خیلی گرون تموم شده..زندگی به کامم زهره هیچی خوشحالم نمیکنه.صب که بیدار میشم یادم میفته دلم خالی میشه.همسرم خیلی هوامو داره حواسش بهم هست ولی زندگی اون لذت سابقو برام نداره.دیگه بچه هامو دوست ندارم.افسوس میخورم برای تمام زحمتایی که کشیدم شاید فراتر ازاونی که وظیفم بود.بابچه هام خیلی شاد بودم.دلم برای اون روزا تنگ شده.شدم یه نگهبان نامحسوس پنهان کارشدم. همش وحشت دارم بلایی سرخودش نیاره یاازخونه نره.توچشماش فقط سردیه .ازهمه ی مابدش میاد به زور داره کنارمون زندگی میکنه آدم کم حرف ودرونگرایی بود الان بدتر.دلم به درد میاد همه مادری کردن ورفاقت با بچه هامو تحسین میکردن حالا کارم به جایی رسیده که محبتو توچشمای بچم گدایی میکنم.اززندگی کردن بیزارم.حتی به مرگ فکر میکنم .خیلی کم طاقت شدم قبلا برای مشکلات دیگه بلیط صبرو حوصلمو سوزوندم.من حس عشق ودوست داشتنو محکوم نمیکنم کاملا طبیعیه ولی نه اینطور که از خونوادت بیزار بشی وراضی به نامزدی چند ساله وطولانی مدت .اگه پسره سن وسال وشرایط ایده آل داشت مخالفت نمیکردم منطقی تر برخورد میکردم ولی هیچ جور نمیتونم هضمش کنم این جریانو.خدامیدونه شبا ازترس خواب ندارم استرسی شدم حالم بده.همش فکرمیکنم پشت اون نگاه بی تفاوت وسکوتش یه طوفان توراهه. کلا دلم ازاین روزگار کنده شده.شاید بگید داری سخت میگیری.ولی به خدا سخته خونه ایی که همیشه شاد وامن وباحرمت بود حالا دستخوش بچه بازی شده .همسرمم هم سن خودمه یه پدر خوش اخلاق وبه روزه با دل دخترام خیلی راه میاد وسایل آرامش وآسایششون همیشه فراهم بوده. خدارو هم همیشه درنظر داشتیم این چه بلایی بود نمیدونم.رشته تجربی توبهتربن مدرسه میخوندبایه هوش سرشار سال اول اصرار که میخوام تغییر رشته بدم به خیاطی.خیلی عجیب بود مشاوره رفتم دل به دلش دادم. نگو پسره براش هوش وحواس نذاشته تواین مدت بااین هزینه های سنگین به درسش دل نمیده شنیدم گفته برام مهم نیست فقط میخوام پیش اون باشم پسره اون سر ایرانه.خیلی حساسو دل نازک شدم.وقتی یادم میفته توتعظیلات عید فامیلای همسرم که به سرمنو دخترام قسم میخوردن آشکار داستانو فهمیدن ازخجالت میمیرمو زنده میشم.دوتا ازخواهرای همسرم سراینکه کدومشون دخترمو عروس خودشون کنن باهم رقابت میکردن اما بعد ازاینکه فهمیدن تحقیر آمیز نگام میکردن نه اینکه حالا من بخوام دخترشوهربدم ولی دردناکه بیست وچندسال عروس نمونشون بودم توحجاب زندگی شوهرداری بعد یه بچه بازی ونادونی همه چیه منوهمسرمو برد زیر سوال بازم پیش خودم میگم گذر زمان فراموشی میاره ولی اینکه دخترم مدام درحال اشک وآهه ونمیخواد قبول کنه کارش زشت ودور ازاخلاق بوده عذاب آوره .اصلا باورم نمیشه این همون دختر نازمه که دوست داشت شبا توبغلم بخوابه ولی حالا به زور بهم سلام میده انگار که به خواستگار همه چی تموم اومده ومن بی دلیل دارم مخالفت میکنم .ماتهرانیم وخانواده همسرم شهرستان .مکان کوچیک دهن به دهن پیچیده.بااینکه اونجا خونه دارم دیگه دلم نمیخواد برم حتی کسیو ببینم.این بلا سرمن اومد ولی خواهشا مادرای عزیز ازتون تمنا دارم تاشک کردین اقدام کنید بچه هارو به امید اینکه خودشون عاقلن میفهمن به حال خودشون رها نکنید.بچه های این دوره مثل ما نیستن هیچ وقت حتی بزرگ هم بشن حق مطلبو ادا نمیکنن .همیشه طلبکارن وبی انصاف.شل بگیرید مثل من سفت میخورید .برام دعا کنید یاحق. 💕@delbarongi💕 **
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 نوبرررررونه های تابستانی😍🌹 🍃🌸🍃
سلام خدمت همه عزیزان و تشکر از فاطمه بانو بابت این گروه عالی و پرکاربرد روی سخنم با دوستی هست که به دوست همسرش که مغازه داره علاقمند شده... 🍃🍃🍃🌸🍃🌸 عزیزدلم مطمئن باش که شیطان داره سعی میکنه که وارد رابطه گناهی بشی و از ی خانم پاک به ی خانمی که الوده ی گناه شده تبدیل بشی‌.سعی کن با ذکر ودعا و توسل ب ائمه ذهنت رو کنترل کنی و بج عواقب این علاقه پر گناه فکر کنی. زندگی و شوهرت رو فدای خواسته ی شیطان نکن.حیفه که گوهر وجودت الوده ی هوا وهوس دنیایی بشه .هیچ خیری توی این علاقه نیست و اسم این حس شما فقط هوس هست.ب خودتون بیاین وسعی کنین دلتون رو از محبت ایشون خالی کنید و ب خوبیهای همسرتون فکر کنید. ب رحمت و بخشش خدا امیدوار باشید.با خدا معامله کنید و هر راهی که ب خطا میره دورش خط بکشید.خواهش میکنم این حرفهارو از من قبول کنید من خودم ب شخصه اخر و عاقبت این کار رو از نزدیک دیدم و اگر لطف خدا و بخشش وکرمش نبود قطعا تو این شرایط نبودم. عاجزانه تمنا میکنم فکرشو از سرت بیرون کن تا ب خودت و روح وروانت آسیب نزدی. ب صلاح و مصلحت خدا اطمینان داشته باش.صلاح شما همسر شماست.التماس دعا 💕@delbarongi💕 **
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 خانوم کانال میگه زن قدرتمند ترینه فقط باید خودتونو باور کنید.... از تجربه ی خوبش میگه.... 🍃🌸🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 خانوم کانال میگه زن قدرتمند ترینه فقط باید خودتونو باور کنید.... از تجربه ی خوبش میگه..
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام خدمت فاطمه بانوودوستان 🌹من دل نوشته ای داشتم خواستم برای شما عزیزان بگم منم توسن ۱۶سالگی ازدواج کردم به صورت سنتی وهمسرم کارمندهستندوحدود۱۴ سال ازمن بزرگترولی هرکسی می بینه متوجه نمیشه ومن هم توزندگی بسیارفرازونشیب داشتم درسم روبه خاطرازدواج رها کرده بودم وبعد ازیک سال ازدواج همسرم هنوزدوست داشت با رفیق هاش باشه ومن هم بهش وابسته شده بودم وخیلی اذیت میشدم کارش طوری بودکه دوهفته ای دوروزدرکنارم بوداونم بیشترپیش رفیقاش بودخلاصه تا باردارشدم وبچم زودبه دنیا اومدومشکل داشت وبعدازیک هفته فوت کردومن هم کم سن وسال کلی ناراحتی کشیدم وگریه کردم وخلاصه سال بعدخداونددختری بهمون دادوهمسرم هنوزمسئولیت نداشت ومن خیلی بااین کارش مخالف بودم وحتی رفیق هاش هم به راه بدکشیده بودنش اعتیادخلاصه کلی باهاش حرف میزدم که دست ازکارش بکشه ولی فایده نداشت بااینکه خانواده ی بسیارخوبی داشت تااینکه بعدازاینکه دخترم دوساله شدباردارشدموپسرم به دنیا اومدتواین سالهاکلی کلنجاررفتم باهمسرم که رفیق بازی روبزارکنارولی انگارنمی تونست اخلاق ورفتارش خوب محبت می کردولی متاسفانه روزبه روزبدترمیشدومن هم دوست نداشتم بخاطربچه هام کناربکشم وحتی کارهای دیگه ای هم کردکه واقعااا گاها می خواستم تمومش کنم ولی گفتم نه من بایدتمام تلاشم روبکنم ومن طوری شدکه افسرده شدم واصلا دوست نداشتم کسی بیادخونم وبه خودم حساس شده بودم وهمش می رفتم پیش پزشک تایک روزپزشک بهم گفت بروورزش اینجوری بخوای ادامه بدی ازدست میری اگرخودت اتفاقی برات بیوفته که می خوادبرات کاری کنه خلاصه اومدم به همسرم گفتم اونم خدایی پشتیبانیم کردکه برم منم رفتم ورزش ودرکنارش همه تلاشم رومی کردم که همسرم به زندگی برگرده وهمیشه حرفم اینه که زن ها ازمردها قوی ترن چون زن ها هستن که بیشترین دردهارومتحمل میشن ومی تونن زندگی روبسازن پس تلاش کردمودرسم روادامه دادم توورزش هم کلی موفقیت وقهرمانی کسب کردم وخداروشکرهمسرم به زندگی برگشت وخداروشکرزندگیمون روزبه روزبهترشده دست ازرفیق بازی برداشت والان یه آرامشی داریم وخداروصدهزارمرتبه شکرکه موندمووزندگی روساختم واین لطف خداست.وبچه هام بزرگ شدنوبه امیدخدادخترم داره براکنکورآماده میشه امیدوارم همه ی زن هایی که واسه زندگیتون تلاش می کنن بهترین ها براشو رقم بخوره زن بهترینه،قدرتمندترینه فقط خودتون روباورکنید🙏🌹 ممنون ازکانال خوبتون 🌹 💕@delbarongi💕 **