eitaa logo
💕دلبرونگی💕
110.8هزار دنبال‌کننده
31.4هزار عکس
645 ویدیو
9 فایل
کانال دلبرونگی همسرداری، سیاست زنانه، تجربیات زنانه...💕🌸 ارسال تجربیات 👇🏻 @FATEMEBANOOO لینک کانال جهت ارسال https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 تبلیغات ما👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3365863583C9d1f0a5b90
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام برای اون خانمی که خونشون آرامش نداره عزیزم تجربه شما رو به این صورت ندارم ولی توصیه میکنم هر روز نزدیک غروب آفتاب سوره مبارکه جن رو تلاوت کنید بسیار مجرب هستش وکمک تون میکنه. من به شخصه الان چندین سال هست که برای زندگی پسرم میخونم شاید بگید هرروز ممکنه یادمون بره اشکال نداره ولی به مرور زمان عادت میکنید ودیگه فراموشتون نمیشه. انشاالله که از همین امروز عصر شروع کنید ونتیجه اش رو هم ببینید 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
لکه بینی دارم... 🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام فاطمه بانو عزیز ،من چند در مورد مساعل مختلف بهتون پیام دادم اما متاسفانه شما پیام منو تو کانال نزاشتین اما این بار خواهش میکنم پیامم رو بزارین تاشاید دوستان منو راهنمایی کنن من به فاصله یک سال نیم دوتا زایمان سزارین داشتم که بچه کوچیکم الان ده ماهشه ،ولی به مدت شیش ماهه که یسر لکه بینی دارم هرچیم دکتر میرم وآزمایش وسونو اینا میدم میگن مشکلی ندارم فقط هورمونای بدنم بهم ریخته ومتاسفانه هرچقد داروهم مصرف میکنم خوب نمیشم واز این بابت خیلی در عذابم خواستم ببینم دوستان دارو گیاهی چیزی پیشنهاد میدن که من از شر این لکه بینی خلاص بشم، ممنون میشم منو راهنمایی کنید دلتون خوش تنتون سلامت 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 به ما یک زندگی خوب یا یک زندگی بد داده نشده. به ما فقط یک زندگی داده شده! این هنر ماست که چه جوری اون رو به یک زندگی خوب یا بد تبدیل کنیم. همه چی به خواست خودمون بستگی داره 😍😊 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
تلنگر اعضا.... 🍃🌸🍃🌸🍃 خدا راست گفت:ب درد هرکسی بخندی انقدرعمرت میدم تا یروزی بسرت بیاد...ی همسایه ای داشتیم برادر جوون و مجردش رو توی تصادف از دست داد. روز تشییع جنازش پای برهنه دنبال امبولانس جنازه میدوید.ی دوستی داشتم همون موقع خندید گفت یکی نیست بگه دیوونه کجا میخوای بری؟ بیا اینجا موهات بکن .همون دوستم امروز پای برهنه و سرلخت و موهای کنده دنبال امبولانس جنازه برادر مجردش میدوید... 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 زیبایی های زندگی خانوم خونه😍🌸🍃 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
هدایت شده از تبلیغات عروس
💄🛍منبع کیوت ترین و ارزونترین ها اینجاست !😍👇🏻 _پک خوشگل کننده ی با بیشترین ڪیفیت و کمترین قیمت💅🏻💯 _⭕️با محصولات اینجا باش👇🏻👩🏻✨ https://eitaa.com/joinchat/2315059495C5137ade2bc کیفیت و تاثیرگذاری رو با اینجا تجربه کن👆🏻🤩
نتیجه گرفتم..... 🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام به فاطمه خانم گل وهمه دوستان عزیزم من اونقدر ازخواندن سوره تکاثر ومزمل نتایج خوبی دیدم که همیشه منتطر روزهای دوشنبه وچهارشنبه هستم تا 40بار سوره تکاثر رو بخونم بعضی وقتا تو روزهای دیگه هم می خونم 😁 واقعا رزق وروزی مون خیلی بیشتر شده واز غیب خدا برام می رسونه شماها هم بخونید ولی با عقیده خالص انشا الله همگی سلامت وپر روزی باشید صلوات 🌺 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🌸🌸🍃 دریغ از یک درک متقابل.... 🍃🌸
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🌸🌸🍃 دریغ از یک درک متقابل.... 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام فاطمه بانو من یک مادر تنهام قبلاً بچه ها را دعوت میکردم از صبح بعد نماز تاظهر تدارک میدیم تا بیاند خوشحال باشند خستگی از تن بچه ها بعد یک هفته بره ولی دریغ از درک متقابل دامادها رو مبل بودند تکون نمی خوردند من واقامون وبچه ها باید کاری بود میکردیم چون دونوبت خانه ما بودند عصر آنه شام هم بودند نان یاخریدی بود آقامون میکرد دریغ از یک تعارف گذشت. کم کم باهم درگیر شدند این وسط بچه های من وما بودیم که اذیت می شدیم دیدم هیچ سودی نداردریغ از یک زنگ یا احترام به دیگران که می رسیدند یاخانواده خود سطح شعور درکشان خوب بود خانه ما فقط سفره سلام بود تا الان چند وقتی هست دعوت نمی کنم تنهایی خوب نیست ولی خوب کنار هم هستیم با احترام درک متقابل باشه دلم برای دورهمی تنگ شد ولی ترس اینکه باهم درگیر بشند یا‌دوبار فقط سرویس دادن برای ما باشه وگرنه از هزینه دریغ ندارم شد بیرون دعوت کنم سفر تاصدش مال خودم اومدند رفتند چند نوبت من واقامون باید وسیله ها را ببریم بزاریم تو ماشین یا رستوران بود فقط آمد و رفت بود اگر راه حلی هست بگید چون من دوست دارم رفت و آمد باشه نوه هام بچه ها گناه دارند این بگم اگر هر کدام از بچه کاری بکنند باید جواب بدند 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 برشی به زندگی اعضا.... اسمم رو میذارم سوگل.... (۱) 🍃🌸
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🌸🍃 برشی به زندگی اعضا.... اسمم رو میذارم سوگل.... (۱) 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام خدمت فاطمه امروز میخوام داستان عم انگیز زندگیم رو تعریف کنم از اونجایی که شاید یه آشنایی در گروه باشه اسم خودمو میزارم سوگل داستان من از اونجایی شروع میشه که بعد از ۹ سال زندگی کردم پیش مادر بزرگم در یک روستا آمدیم شهر و من تازه میخواستم برم کلاس اول ۸ سالم بود زیبایی مادرم و کد بانویی او زبان زد کل روستا شده بود پدرم که از دوران نو جوانی معتاد شده بود و تریاک میخوره و از زمانی که آمدیم شهر زندگی علیه ما شد و فقط یک سال به ما خوش گذشت و از سال بعد صدای مادرم در آمد که می‌خواهم طلاق بگیرم عمه بزرگم به بابام گفت که بیا زنت رو معتاد کن که دیگه نتونه ازت طلاق یگیره بابای منم اومده مامانم رو معتاد کرد مامانم دندون درد گرفته بود و بابام اومد مامانم رو معتاد شیشه کرد گفت که بیا بکش که دردت خوب بشه و بابام به ما اجازه نمیداد در اتاق برویم 😞ما از همان سال زندگی برامون جهنم شد من ۹ ساله بودم و یه خواهر ۴ ساله که مامانم دیگه خودش رو بی مسئولیت کرد دقیقا سال ۱۳۹۶ از همان سال من هم مدرسه میرفتم هم کار خونه انجام میدادم و مدرسه رفتن برام شده بود تفریح مامانم نه روز اول مدرسه منو می‌برد مدرسه که روز اول مدرسه م بود نه هیج ذوق انگیزه دیگری من هر روز خسته کوفته میومدم خونه و تشک خواب صبح و ظرف های شام رو میشستم و بعد میرفتم سراغ درس و مادرم مارو مجبور میکرد تا به دایی هام زنگ بزنیم برای ده پونزده هزار تومان و اگر می‌گفتیم نه بهمون چی میگفت راستی مادرم خواهر نداره و پدرش هم وقتی مادرم ۱۰ ساله بوده ایشون فوت کردن گذشت مادرم گفت که در خانه ها برم و بگم بهم کمک کنید ماهم همراه خودش می‌برد تو گرما تو سرما ما گشنه تشنه همراش بودیم بعد که پول خوبی هم گیرش میومد برای ما هیچی نمیخرید تا مبادا از پول خرید شیشه اش کم بشه کم بخره مارو خسته بر می‌گشتیم خونه و گشنه که خودمون باید غذا درست میکردیم و می‌خوردیم 👇🏻👇🏻 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام خدمت فاطمه امروز میخوام داستان عم انگیز زندگیم رو تعریف کنم از اونجایی که شاید یه
ادامه (۲)🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 و وقتی هم بابام میگفت بلند شو براشون غذا درست کن مامانم میگفت خودشون بلدن راستی بابام اونموقع ها سر کار هم نمی‌رفت و تو خونه همش بود و بابام نمی‌دونست ما میریم گدایی مامانم بهش گفته بود که همراه یه خانم میرم مسجد و اون بهم پول میده همراهش میرم گذشت ما بزرگ شدیم مادرم برای بار سوم یک دختر دیگر باردار شد م شد سال ۱۴۰۰ و بازم مادرم میرفت گدایی و ماهم دنبالش خودش می‌برد اینقدر روزا گرسنگی کشیدیم با خواهرم حتی یه نون هم نداشتیم برای خوردن ولی مامانم اصلا بهمون پول نمیداد میگفت پول ندارم یه اتفاق های خیلی بدی هم برامون افتاد که گویا نیست نگران نباشید موضوع روحی روانی هست داییم هام در طول این سال‌ها فهمیدند و اینقدر به مامانم میگفتن نکن بچه داری گناه دارن خدا نگهشون داره خیلی بهمون پول میدادن ولی هیچ کدوم برای خودمون نمی موند مادرم برج ۵ سال ۱۴۰۰ یه دختر دیگه به دنیا آورد و دوتا از عمه هام با هامون اومدن بیمارستان راستی مادرم در طول این ۹ ماه هیچ آزمایشی و هیچ سونو گرافی حتی برای تعین جنسیت هم نرفت و وقتی تو بیمارستان مامانم رو بردن اتاق عمل از مامانم آزمایش گرفت اونجا متوجه اعتیاد مادرم شده و عمه هام سریع به بقیه عمه هام هم خبر دادن و من برگشتم خونه یکی از عمه هام و یه جورایی هم خوشحال بودم هم ناراحت و زمانی که عمه هام فهمیدن مادرم دختر زاییده یه کار کردندکه چرا دختر آوردی😔خلاصه دیگه که به مامانم گفتند کرونا گرفتی و مادرم رو ۶ روز بستری کردند و خواهرم هم گفتند تشنج کرده ولی خدا دلش به رحم اومد و خواهرم هیچ چیزیش نشد و یه دختر چشم درشت و سفید لاغر اندام بود که اسمش رو ...... گذاشتیم خواهرم هم ۱۵ روز در مراقبت های ویژه بود و بعد از ۱۵ روز مرخص شد همه از زیبایی این خواهر من تعریف می‌کردند گذشت خواهر دومم باید به کلاس اول میرفت من به کلاس هفتم و و من تا مادرم بیمارستان بود دیگه چیزی نمونده بود تا شهریور من رفتم خواهرم رو در مدرسه ثبت نام کردم و کسی نبود که پرونده مو از مدرسه قبلم بگیره ببره دبیرستان منم که باید میشدم پرستار خواهرم چون هنوز مادرم شیشه می‌کشید و کسی نبود مراقب خواهرم باشه و من دلم میسوخت راستی جون بیمارستان که خواهرم به دنیا آمد فهمیده بودند مادرم اعتیاد داره میخواستن خواهرم رو بدن بهزیستی ولی دایی هام نزاشتند راستی وقتی عمه هام فهمیدند مادرم اعتیاد دارم دیگه کسی بالا سرش نموند همه رفتند خونشون و من تک تنها موندم بالا سرش و به بالام زنگ میزدم که پول جمع کنه و برای مامانم مواد بخره من برسونم به دستش اونجا هم منو داخل دوربین دیده بودن و به داییم گفته بودن و داییم چقدر منو زد که چرا چی میرسوند ی دست مامانت گذشت من قید مدرسه رو زدم یه سال مراقب خواهرم بودم و چون همه از موضوع اعتیاد مادرم رو فهمیده بودند تو هم جمعی بهمون تیکه کنایه می‌زدند و من هیچ چیزی نمیگفتم من همه کار های خونه رو انجام می‌دادم و شب که بابام میومد مامانم میگفت که من کار کردم راستی مامانم وقتی خواهرم یک سالش شد دیگه گدایی نرفت 👇🏻👇🏻 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸