#چالش_خرابکاری_مخفیانه
سلام مهربانو جون خوبی؟این چالشت خیلی عالیه
حالا بریم سراغ ج چ:من ۱۶ سالمه و توی روستا زندگی میکنم اینجا رسمه که دخترارو زود شوهر میدن و ۳ تا از دوستام الان سر خونه زندگیشون هستن . عقد کنون یکی از دوستام بود (این دوستم شوهرش از یکی از روستاهای اطرافمون بود) روز عقد کنونش فامیلای داماد اومدن منو بقیه ی دوستام یجا نشسته بودیم من یکم دیر اومدم اخرین نفر بودم کل خانومای فامیل داماد هم اومدن کنارم نشستن یکی از خانوما هی بهم نگاه میکرد اخر دید فهمیدم داره نگاه میکنه بهونه اورد که تو خیلی شبیه دخترمی بعدش شروع کرد به پرسیدن سوالا که اسمت چیه و چند سالته و ..... بعدش یهو گفت تو خیلی خوشکلی بیا زن برادر شوهرم شو منم 😳😳
هی بهش میگفتم من قصد ازدواج ندارم ولی ول نمیکرد که
اخرش داشتم با دوستم حرف میزدم یهو یه گوشی اومد جلو صورتم همون خانومه گفت حالا بیا عکسشو ببین شاید پسندیدی منم موندم چی بگم اخرش کل مهمونا فهمیدن که اینا از من خواستگاری کردن
اخرش از کنارشون بلند شدم رفتم اونور نشستم و تا اخر مجلس زل زدن بهم نگاه کردن دوستام همش میخندیدن و میگفتن ببین یه دیقه ازت غافل شدیما😂
نمیدونم براتون جالب بود یا نه ممنون که خوندید و ببخشید طولانی شد
خدانگهدار✋
💕 @Delbarongi 💕
#چالش_خرابکاری_مخفیانه
✅ ✅سلام. این بار میخوام خرابکاری مادرشوهرمو بهتون بگم🤣
این مادرشوهر من کلا آدم خرابکاری هست از بس که اطمینان الکی به خودش داره، فکر میکنه حرفها وکارهاش حجت هست هرجا بره یه چیزیو خراب میکنه. ولی از بس تابلو بازی درمیاره همه میفهمن کار اون بوده آخرشم میگه خوب کردم😐 در این حد هااا.
مثلا رفته بود خونه برادرشوهرم، اونا تازه ال ای دی خریده بودن. جاریم میره بیرون و برمیگرده میبینه تلویزیون سوخته. شوهرش میگه پسرمون با توپ زده بهش سوخته😁درحالی که توپش سبک بود و اون بچه هم زبون نداشت حرف بزنه. ولی از رفتار مادرشوهر، جاری جان میفهمه که طبق معمول خرابکاری کار اونه و دیگه هیچی نمیگه😂
مجبور شدن یه تلویزیون دیگه بخرن. هیچوقتم معلوم نشد مهندس 70ساله چه بلایی سر تلویزیون نو آورد که سوخت😒
یبارم خونه خودشون ماشین لباسشویی رو سوزونده بود، که دخترش نزدیک بود خفش کنه. چرا؟ چون فکر کرده بود تعمیرکارا چهارتا پیچو باز میکنن دیگه، خلاصه ماشین بدبختو نابود کرد و کلی بهمون ضرر زد، چون مجبور شدیم یکی دیگه براش بخریم😒😒😒
آخرشم بجای عذرخواهی گفت خب خواستم ببینم چطور میشه، ولی جاری جان میگه عمدا این کارو کرده، چون ماشین جدید میخواسته😐
واگذارش به خدا😬
راستی عاشق قوریه. مدام میخره، از هر قوری که خسته میشه میذاره رو اجاق تا بسوزه بعد میگه حواسم نبود😐 یازده ساله حواسش نیست، فقط هم برای قوری حواس پرتی داره😅
راستیییییی سه ماهه قابلمه پیرکسم گم شده، احتمالا یکی شکسته دور انداخته، مثل این چالش😐 ولی من خیلی دنبالش میگردم، چشمم دنبالشه🙁
💕 @Delbarongi 💕
#چالش_خرابکاری_مخفیانه
سلام مهربانو جون خوبی؟این چالشت خیلی عالیه
حالا بریم سراغ ج چ:من ۱۶ سالمه و توی روستا زندگی میکنم اینجا رسمه که دخترارو زود شوهر میدن و ۳ تا از دوستام الان سر خونه زندگیشون هستن . عقد کنون یکی از دوستام بود (این دوستم شوهرش از یکی از روستاهای اطرافمون بود) روز عقد کنونش فامیلای داماد اومدن منو بقیه ی دوستام یجا نشسته بودیم من یکم دیر اومدم اخرین نفر بودم کل خانومای فامیل داماد هم اومدن کنارم نشستن یکی از خانوما هی بهم نگاه میکرد اخر دید فهمیدم داره نگاه میکنه بهونه اورد که تو خیلی شبیه دخترمی بعدش شروع کرد به پرسیدن سوالا که اسمت چیه و چند سالته و ..... بعدش یهو گفت تو خیلی خوشکلی بیا زن برادر شوهرم شو منم 😳😳
هی بهش میگفتم من قصد ازدواج ندارم ولی ول نمیکرد که
اخرش داشتم با دوستم حرف میزدم یهو یه گوشی اومد جلو صورتم همون خانومه گفت حالا بیا عکسشو ببین شاید پسندیدی منم موندم چی بگم اخرش کل مهمونا فهمیدن که اینا از من خواستگاری کردن
اخرش از کنارشون بلند شدم رفتم اونور نشستم و تا اخر مجلس زل زدن بهم نگاه کردن دوستام همش میخندیدن و میگفتن ببین یه دیقه ازت غافل شدیما😂
نمیدونم براتون جالب بود یا نه ممنون که خوندید و ببخشید طولانی شد
خدانگهدار✋
💕 @Delbarongi 💕
#چالش_خرابکاری_مخفیانه
سلام فاطمه جونم😍،جواب چالشت
پدرم کارگاه داشت و چندتا کارگر که اینا هرکدوم یه دفترچه داشتن و ساعت کاری میزدن داخلش
خوب منم کلاس اولی،تازه یاد گرفته بودم اعداد رو،دلم میخاست یه چیزی نوشته باشم خووووووووب،گناه داشتم😢🥺
تموم ۱ هارو ۲ کردم،۲ هارو ۳،صفر گذاشتم جلوشون،۱ رو۴ نوشتم،و خلاصه افتضاح خیلی خیلی خیلی......🥴
سر ماه بابام فهمیده بود کار منه🤯منم گفتم نه اقاجون اینکارو کرده،میگ اخه اقاجون ک تو کارگاه نمیاد بخاد بره سر اینا،و بدین ترتیب بنده کتک مفصلی خوردم😢
یکی دگ هم مدرسه ای بودیم،ظهرها ک برمیگشتیم،ایفون خونه هارو میزدیم و فرار،یروز دوستم چسب ۱۲۳ اورد من ایفونو فشار دادم اون چسب و اسپری زد و فرار کرد،من ولی انگشتم مونده بود رو زنگ،کنده نمیشد،ولی به زور دستمو کندم که پوست انگشتم موند رو ایفون،دگ زنگ هیچ خونه ای رو الکی نزدیم
💕 @Delbarongi 💕
#چالش_خرابکاری_مخفیانه
سلام به دوستان . منم همین چند وقت پیش یه خرابکاری حسابی کردم . یکی دوماه پیش با شوهرم رفتیم روستا تو جاده سنگ زیاد بود یه جا احساس کرد لاستیک به سنگ برخورد کرد اومد خوب نگاه کرد گفت چیزی نشد . یک ماه بعد باز ما رفتیم روستا من ماشین و سوار شدم تنهایی رفتم یه جایی کار داشتم خیلی با سرعت میرفتم یهو یه سنگ بزرگی کنار جاده بود قشنگ لاستیک بهش برخورد کرد اومدم پایین دیدم بله لاستیک مثل یه توپ یه طرفش بالا اومده. خلاصه یه کلی نذر و نیاز کردم که خدایا شوهرم نفهمه وگرنه کارم ساخته است . دیگه رفتم پیش شوهرم اصلا به روی خودم هم نیاوردم اونم نفهمیدولی همیشه استرس داشتمکه شوهرم بفهمه تا یکی دوهفته که گذشت یه روز شوهرم گفت یادته دوماه پیش رفتیم روستا انگار لاستیک که به سنگ خورد داغونش کرده باید لاستیک و عوض کنیم خیلی خطرناکه . خلاصه ۴میلیون پول لاستیک نو شد . ولی شوهرم فکر کرده بود کار خودش بوده. قربون خدا برم که همیشه هوای ما خرابکار ها رو داره
💕 @Delbarongi 💕
#چالش_خرابکاری_مخفیانه
سلام فاطمه بانو 😍پدر شوهرم باغ یه اتاق دنج و با حال داره که اوایل نامزدی ما می رفتیم اونجا 💪🤤😂 و بله دیگه
خلاصه این باغ پدر شوهرم ماهی هم داره که از قضا توی یخچال اون اتاق پر ماهی بود اونروز ما هم رفتیم باغ و منم استرس داشتم این یخچال خیر ندیده هم خیلی صدا میداد از این قدیمی ها بود 😅 گیر دادم به شوهرم که اونو از برق بکش
بله دیگه از برق کشیدن همانا و ب.گ.ا رفتن ما همانا 😂
کسی خبر نداشت ما میریم باغ ولی پدر شوهرم گفته بود بچه میری اتاق چرا یخچال از برق میکشی ماهی از از بین رفتن 🤦
بدترین خرابکاری بود
من که یاد ندارم دیگه پا زده باشم اون اتاق 🤐😁
💕 @Delbarongi 💕
#چالش_خرابکاری_مخفیانه
✅ سلام دوستان عزیز منم اگه خونه کسی خرابکاری کنم حتما به صاحبخونه خبر میدم
ولی چند سال پیش یخچال مادر شوهرم خراب بود هر چی به پدر شوهرم میگفتیم یخچال جدید نمیخرید
منم چون راه دورم دیر به دیر میرم شهرستان
یک دفعه که اونجا بودم . مادر شوهرم یخچال رو از برق کشیده بود تمیز کنه منم اومدم خودشیرینی کردم گفتم شما برو من وسایل یخچال رو میچینم یخچال رو چیدم و اومدم به برق زدم برق گرفت دقیقا دو متر منو پرت کرد 😄😄رنگ و روم پریده بود حالم خوب نبود
مادر شوهرم هم یک سر و صدایی راه انداخت به پدر شوهرم که عروس رو برق گرفته 😁😁
اطرافیان هم گنده کردن
فرداش پدر شوهرم رفت یخچال تازه خرید
خلاصه مادر شوهرم همیشه میگه خدا خیرت بده یک کاری کردی بابا دوباره یخچال بخره
💕 @Delbarongi 💕
#چالش_خرابکاری_مخفیانه
✅ سلام فاطمه جون.راستش چندسال پیش ما رفته بودیم روستا عروسیه پسرخاله شوهرم..اینا یه انبار مانندی بود داشتن توش وسایل نگهداری میکردن مثل پنیر و عسل و غیره...یه روز صبح پاشدم رفتم تو انبارشون چشمم خورد به یع دبه بزرگ با خودم گفتم پنیره بزار برم یه تیکه بردارم بخورم اخه من پنیر رو خالی خالی میخورم دوست دارم .چشمتون روز بد نبینه دست کردم تو دبه که اب پنیر بود گفتم لابد تموم کردن استینمو زدم بالا تا ارنج کردم تو دبه .دیدم خبری نیست با خودم گفتم تموم کردن لابد مهمون زیاده..موند ظهر شد خاله جون بهم چندتا پارچ داد گفت برو انبار یه دبه بزرگ کنار ستون هست توش دوغه پر کن پارچ ها رو بیار برا ناهار .منو میگی اومدم دیدم ای دل غافل من ارنج دست کردم تو دوغ به خیال اینکه پنیره 😂😂😂صداشو در نیوردم پر کردم پارچ ها رو دادم ناهار با ابگوشت خوردند .بعدش که اومدیم قم برا جاری هام تعریف کردم 😂😂😂
💕 @Delbarongi 💕
#چالش_خرابکاری_مخفیانه
سلام به همه
عید دوسال پیش بود شب قبل سال تحویل کل کارامو کرده بودم فقط لباسای شوهرم مونده بود ک بشورم .اون سال کل پولامونو واسه عید خرج کرده بودیم فقط در حد خرجیمون داشتیم شوهرمم بزور تونسته بود گوشی بخره گوشی قبلیش داغون شده بود.منم مثلا اومدم لباساشو بشورم اتو بزنم دیگه واسه فرداش کاری نداشته باشم 😂😂😂
لباسای شوهرمو انداختم تو لباسشویی زدم تو یک و نیم ساعت تمیز تمیز بشه نگو گوشی تو جیبشه من نگشتم 😐☹️😂😂😂
هی صدای تق و توق میومد من میگفتم چرا صدا میده حتما لباسشویی خراب شد نگو گوشی تو جیبشه .بلاخره لباسارو دراوردم یدفعه گوشی افتاد انقدر تمیزم شده بود😂😂😂😂انگار اب یخ ریختن روم خیلی حالم بد شد 😂😂😂بردم گذاشتم کنار کیف پولش.صبحش بیدار شد هرچی کرد روشن نشد برد گوشی فروشی اما درس نشد ک نشد .منم هیچ وقت خودمو لو ندادم 😂😂😂😂😂
💕 @Delbarongi 💕
#چالش_خرابکاری_مخفیانه
سلام بانو جان ❤
ج چ عروسی دختر خاله م بود. اینام گلاب پاش میخواستن وسط عروسی نمیدونم برای چی خودشون نداشتن
مامان منداشت گفت برو از خونه بیار
رفتم اوردم نمیدونم چجوری شد این
شکست حالا اونجام که عروسی شلوغ
کلی مهمون غریبه یه دفعه مامانم شروع کرد به چیز گفتن به من چلاقی دستت بشکنه این گلاب پاشو گذاشته بودم تو مردی سر قبرت گلاب بیارم منم گریه عروسی زهرم شد رفتم نشستم توانباری
باور کنید سه ساعت اونجا گریه کردم بچه هم بودما سنی نداشتم ولی خیلی خرد شدم به پسر عمه عروس دیده بود اونجا دارم گریه میکنم به اون یکی دختر خاله گفته بود برید ببینید چشه اومد از انباری من وبرد. الان هم که بالای چهل سالمهیادم نرفته. ولی الانم باز شانس ندارم مثل بچگیام
💕 @Delbarongi 💕
#چالش_خرابکاری_مخفیانه
سلام .روزگار خوش.یاد ی خرابکاری افتادم .زمان قدیم ماشین عروس رو تو ی خونه خلوت درست میکردن.اون موقع ها گل اینا مد نبود وماشین با روبان تزئین میکردن.یادش بخیر عروسی یکی از آشنا ها بود وما بچه بودیم اینقدر رقصیده بودیم خسته شدیم یکی از دوستام گفت بریم خونه ی ما تا من لباسام عوض کنیم تا بیایم ناهار عروسی رو بخوریم.این دوستم کلید از مادرش گرفت ما رفتیم در حیاط باز کردیم ماشین عروس تو حیاط دیدیم.وچقدر هم ذوق کردیم .من ودوستم هی به ماشین عروس نگاه کردیم وبعد گفتیم قشنگ درست نکردن بزار ی بار دیگه خوشگلتر درست کنیم .ما هم تمام روبان ها رو کندیم وگلای روبانی رو خراب کردیم .خلاصه هر کاری کردیم نشد که نشد ما ماشین درست کنیم .دیگه گفتیم بریم ولش کردیم رفتیم .برای ناهار .آقا سرتون درد نیارم داماد آمده بود رفته بود ماشین بیاره بره دنبال عروس دیده بوداز ماشین عروس چیزی نمونده .همون جور میره دنبال عروس.عروس هم فکر مینکه که داماداز قصد ماشین رو درست نکرده .داماد بیچاره هم قسم میخوره بابا من درست کردم نمیدونم دشمن داشتم امده خرابش کرده.خلاصه عروسی بخیر گذشت .ولی دوماد همش دنبال دشمنش میگشت.ولی دارم مینویسم فکر میکنم ما چه کاری کردیم .اگه زمان الان بود اون عروسی به فنا میرفت.در پناه حق
💕 @Delbarongi 💕
#چالش_خرابکاری_مخفیانه
سلام فاطمه جان🙈
من ی خرابکاری کردم ک هروقت یادم میاد خجالت زده میشم🥴
۱۶سال پیش شب عروسی داییم من ۷سالم بوداخره مجلس ک میخواسن برن خونه عروس دایی کوچیکم ک ۱۵سالش بود بهم گفت یاسمن رفتی خونه عروس برو زیر میزچرخ قایمشو ببین چیکارمیکنن گفتم باشه اقا مارفتیم خونشون من رفتم زیرمیزخوابم برد(جالبه ک مامانم دنبالم نگشت بود ک پیدام کنه🤔)بیدار شدم دیدم اوه اوه🥴🥴داییم داره لباس عروس درمیاره تا لباسو در اورد من ترسیدم جیغ کشیدن اومدم بیرون چرخ خیاطیش افتاد شکست 😱😱خودشون از هولشون افتادن داییم افتاد رو خانومش دس خانومش از بند در رفت😂خلاصه کلی ابروریزی و خجالت شد واسم😂
💕 @Delbarongi 💕