eitaa logo
💕دلبرونگی💕
112هزار دنبال‌کننده
30.7هزار عکس
638 ویدیو
9 فایل
کانال دلبرونگی همسرداری، سیاست زنانه، تجربیات زنانه...💕🌸 ارسال تجربیات 👇🏻 @FATEMEBANOOO لینک کانال جهت ارسال https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 تبلیغات ما👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3365863583C9d1f0a5b90
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃 ⚠️ما هیچ وقت برای خودمون وقت نداریم 🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃 ⚠️ما هیچ وقت برای خودمون وقت نداریم 🍃
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 ⚠️ما هیچ وقت برای خودمون وقت نداریم ❌ واسه آرامش شادی مون نه وقت داریم نه هزینه می‌کنی، ❌ورزش نمی‌کنیم ❌سخنرانی گوش نمیدیم. ❌مهارت‌های زندگی رو یاد نمی گیریم. ❌نماز و قرآن نمیخوانیم یا انقدر با عجله و بی توجه می خونیم که اثرش خیلی کم و ضعیفه 🙄 بعد میگیم چرا حسودم؟؟ چرا عصبانیم؟؟ چرا همش کابوس میبینم؟؟ چرا اروم و شاد نیستم؟؟؟ چرا با همه مشکل دارم؟؟ راهش خیلی آسونه سبک زندگیت رو عوض کن رنگ خدا بزن یعنی چی ؟ یعنی 👇👇👇 💚با خدا اشتی کن ✔️برای خودت وقت بزار مهارتهای زندگیت رو یاد بگیر مطالعه کن سخنرانی گوش بده ورزش کن 🍃کار خیر انجام بده بدون توقع و انتظار 🍃خانوادت رو خوشحال کن انقدر زیبا میتونیم زندگی کنیم که فرشته‌ها و خدا به ما لبخند بزنند. 🪴در روز دغدغه داشته باش ببین چه کارهایی خدا رو شاد می کنه همونها رو انجام بده💚 🌺🍃از صبح که از خواب پا میشی به خانواده‌ات لبخند بزن یک چایی خوش رنگ بریز واسه اهل خانواده همه رو دعوت کن گل برای خونه بخر لطیفه بگو و شوخی کن . 💚تقوا یعنی همین یعنی کاری رو انجام بدی که لبخند و رضایت خدا رو ببینی. 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🌸🍃 از بی خوابش میگه 🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃 از بی خوابش میگه 🍃
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام خواهرم ب همه عزیزان آروزی سلامتی و حال خوب دارم ب درگاه خداوند مهربان ی مشکلی دارم اینه ک شبها هیچی خواب ندارم یعنی از ساعت ۱۱ ک قراره بخابیم و هرکی میره سر جاش لامپا رو خاموش میکنیم.من تازه مغزم بیدار میشه و فک همه‌ی وخیال میاد سراغم ک چرا امروز دخترم این حرف رو زد یا چرا مادرم اون حرف زد کلا تازه یادم میاد ک حرفاشون از روی تعنه.و تیکه بوده خلاصه اینقد تو زهنم مرور میشه ک دیگه خواب از سرم میره و قتی ساعت نگاه میکنم میبینم ساعت دو و با ۳ هستش بلند میشم آب و یا میوه میخورم بعد میرم ک بخابم بازم خیلی طول میکشه تا خابم ببره از اون ور باز از ساعت ۵ ب بعد بیدارم از بی خوابی کلافه شدم از همه عزیزان خواهش میکنم اگه تجربه و یا راه کاری دارن ب من بگن و کمکم کنن از ی طرف دکتر دوس ندارم برم چون دارو زیاد مصرف میکنم میدونم ک اگه برم دکتر باز چن مدل داروی جدید بهم میده ک دوس ندارم تور خدا کمکم کنید.از بی خابی دارم دیونه میشم برام دعا کنید عزیزان تا حالم خوب بشه انشاءالله ک خداوند بزرگ مشکلات همه مارو حل کنه 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام وخسته نباشید درشب شهادت حضرت رقیه بادلی پراز غم واندوه هستم ..ان شاالله خدا بحق حضرت رقیه حاجت همه مارا از دستان کوچک خانوم رقیه بدهد ...یه مشکل بزرگی دارم پدر مادرم دائما درحال دعوا هستن انگار از هم دیگه بدشون میاد ..واقعا دیگه خسته شدم بسکه .سوره مزمل وسوره طلاق خوندم تا بلکه خوب بشن یا ذکر یا ودوود گفتم ..نمیدونم طلسمی چیزی کردن .واقعا خسته شدم نمیدونم چه جور باطل السحر کنم یا نمیدونم از کجا سرکتاب باز کنم ..یاحق برای حاجت روایی همه یک صلوات بفرستین 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
جوا...هر 🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 متوجه حرف عمه سوسن نشدم و وقتی دید مثل گیج ها نگاهش میکنم گفت: تو نیا سر عقد يوقت سوسن هم بچه دار نمیشه ...اخه ما بد میدونیم یه نفر که طلاق گرفته یا بچه دار نمیشه بیاد سر عقد یه عروس داماد من که تازه متوجه حرفاش شدم و بدون اینکه کلمه ای از دهنم بیرون بیاد فقط نگاهش کردم .... اون چطور میتونست اونطور باهام صحبت کنه همیشه جواب تو استین داشتم حالا زبونم بند اومده بود ... دستهامو با حوله خشک کردم و داشتم بیرون میرفتم که گفت: دخترم یوقت ناراحت نشي ... من حقیقت رو گفتم ... مگه. حبیب رو دوست نداری ... پس نیا حتی نچرخیدم نگاهش کنم و رفتم تو اتاقم . ... برقارو خاموش کردم و خودمو به خواب زدم. سرم به قدری از حرفش درد گرفته بود که حالت تهوع هم گرفته بودم و داشتم خفه میشدم. هادی اومد سراغم و وقتی دید چشمهام بسته است ... بیدارم کرد و و گفت: داشتنت با ارزشترین چیز تو دنیای منه حساب خستگی از صبح و رفت ... آخر شب صدای رفتنشون رو شنیدم و بازم بلند نشدم. ... از صبح همه یجوری شور و شوق داشتن حبيب سوسن رو برده بود ارایشگاه و قرار بود برن دنبالش و ببرنش محضر ... زنعمو نزاشت ظرفای صبحانه رو بشورم و گفت برو آماده شو ... چشم بزاریم رو هم ساعت دو باید بریم استکانای خالی رو برداشتم و گزاشتم تو سینی و گفتم : من نمیام همه سرهارو بالا گرفتن و نگاهم کردن حبيب با خنده گفت: نکنه از الان جاری بازی داری در میاری؟ چقدر دلم میخواست پیشش باشم تو همچین روزی ...اون برای من از همه کس عزیزتر بود و گفتم: نه نمیام ... دوست ندارم سر عقد بیام حبیب اخمی کرد و گفت: مگه میشه تو نباشی ... باید بیای جدی شدم و گفتم نمیام: ترجیح میدم خونه بمونم از سر سفره بلند میشدم که حبیب گفت: اگه تو نیای منم نمیرم ... به جون خودت قسم میخورم اگه نیای منم نرم . به طرفش چرخیدم و ... گفتم : مسخره بازی در نیار ... من دوست ندارم بیام حبیب هم جدی بلند شد و گفت: قسم خوردم جواهر ...نیای نمیرم اصلا چه معنی داره نیای ... چه دلیلی داره ؟ نمیخواستم روز عقد بهش بگم که عمه سوسن گفته و نمیخوام برم . 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
شب بخیر 🧃💚🌵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃🍃🌸🍃 فاطمه بانو هرروز یک صفحه :، به امید خدا .. دوستان برای همدیگه دعا کنیم🙏🏻🌸 سوره 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🌸🍃 🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃 #اشتباه_محض 🍃
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام فاطمه جون عزیزم من تصمیم گرفتم تجربم و به اعضای گروه بگم تا بلکه کسی اشتباه منو تکرار نکنه ۱۹ سالم بود که به یکی از پسرهای فامیلمون علاقه پیدا کردم،اونقدر دوستش داشتم که باهاش رابطه صمیمی برقرار کردم و ازم‌عکس داشت .بعدش خیلی پشیمون شدم چون من و اون اقا خیلی تفاوت داشتیم از نظر اخلاقی،تحصیلی ،مالی و...به خاطر اینکه خانوادم متوجه نشن بی توجه به مخالفت های شدید خانوادم مجبور شدم باهاش ازدواج کنم بعد از ازدواج سریع ناخواسته باردار شدم الان با ی بچه یکساله دارم جدا میشم ازش عزیزان هیچ علاقه ای ارزش اینو نداره که شما رابطه صمیمی قبل ازدواج برقرار کنید.به نظرمن این کار حماقته و باعث میشه کل مسیر ایندتون عوض بشه.🙁 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🌸🍃 زن برده و بنده کسی نیست 🍃