eitaa logo
💕دلبرونگی💕
110.8هزار دنبال‌کننده
31.4هزار عکس
645 ویدیو
9 فایل
کانال دلبرونگی همسرداری، سیاست زنانه، تجربیات زنانه...💕🌸 ارسال تجربیات 👇🏻 @FATEMEBANOOO لینک کانال جهت ارسال https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 تبلیغات ما👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3365863583C9d1f0a5b90
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃 برا خانمی که همسرشون سر درد میگرن دارند 🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃 برا خانمی که همسرشون سر درد میگرن دارند 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 سلام برا خانمی که همسرشون سر درد میگرن دارند مادر من ده سال به وضع شدید میگرن داشت طوری که تمام کودکی ما فقط سردرد های شدید مادرم یادمون هست همه فامیل وآشنا همسایه ها همه می دانستند هر دو هفته سه روز مادرم تا مرز مرگ می رود وبرمی گردد اون سه روز اول هیچ وقت حتی آبم نمی خورد فقط بالا می آورد وچون معدش خالی بود آب زرد رنگی از دهانش خارج می شد وبه شددت توی تاریکی مطلق می رفت خیلی تلاشها برا درمانش کردند ولی هیچ فایده نداشت نمی دانم صدای قلب ما بچه ها بود یا نداهای مادرم که دائم از خدا کمک می خواستیم یه شب خواب دیدم توی یک ضریح هستم اونجا یک قبر بزرگ که روش پارچه سبزی بود اونجا یه جوری فهميدم که قبر حضرت زینب سلام الله هست که خیلی بهش ارادت داشتیم حضرت امام خمینی رحمه‌الله هم اونجا بودند با هام حرف می زد یادم هست دستشو کنارپیشانی مادرم کشید وگفت دیگر سردردت تمام شد خوابم رو برا مادرم تعریف کردم روزها گذشت مادرم هر کاری زود انجام می داد می گفت تا سردرد نیامده سراغم تمام بشه ولی دیدیم هی روزها می گذره خبری از سردرد نبود حتی خاله ها وبقیه می گفتن انگار سردرد نداری چی شده کجا رفتی مادرم هی قسم خورد که دکتر یا جایی نرفتم و اون آخرین باری بود که مادرم میگرن داشت وبرای همیشه به لطف معجزه خدا وند مادرم از سردرد رها شد الان حدود ۲۰ سال از اون خوابم می گذره مادرم هرازگاهی اگه سرش درد بگیره جزئی ومیگم اینجای پبشانیت جای دست امام هست که خیلی هم به امام ارادت داره که میگه خودش دونسته چقدر دوسش دارم امیدوارم خواهرم همسر شما هم به لطف خدا ونظر ائمه شفا بیابد که واقعا میگرن سخته براشون چله بردار 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🌸🍃 برا خانمی که همسرشون سر درد میگرن دارند 🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃 برا خانمی که همسرشون سر درد میگرن دارند 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 سلام برا خانمی که همسرشون سر درد میگرن دارند مادر من ده سال به وضع شدید میگرن داشت طوری که تمام کودکی ما فقط سردرد های شدید مادرم یادمون هست همه فامیل وآشنا همسایه ها همه می دانستند هر دو هفته سه روز مادرم تا مرز مرگ می رود وبرمی گردد اون سه روز اول هیچ وقت حتی آبم نمی خورد فقط بالا می آورد وچون معدش خالی بود آب زرد رنگی از دهانش خارج می شد وبه شددت توی تاریکی مطلق می رفت خیلی تلاشها برا درمانش کردند ولی هیچ فایده نداشت نمی دانم صدای قلب ما بچه ها بود یا نداهای مادرم که دائم از خدا کمک می خواستیم یه شب خواب دیدم توی یک ضریح هستم اونجا یک قبر بزرگ که روش پارچه سبزی بود اونجا یه جوری فهميدم که قبر حضرت زینب سلام الله هست که خیلی بهش ارادت داشتیم حضرت امام خمینی رحمه‌الله هم اونجا بودند با هام حرف می زد یادم هست دستشو کنارپیشانی مادرم کشید وگفت دیگر سردردت تمام شد خوابم رو برا مادرم تعریف کردم روزها گذشت مادرم هر کاری زود انجام می داد می گفت تا سردرد نیامده سراغم تمام بشه ولی دیدیم هی روزها می گذره خبری از سردرد نبود حتی خاله ها وبقیه می گفتن انگار سردرد نداری چی شده کجا رفتی مادرم هی قسم خورد که دکتر یا جایی نرفتم و اون آخرین باری بود که مادرم میگرن داشت وبرای همیشه به لطف معجزه خدا وند مادرم از سردرد رها شد الان حدود ۲۰ سال از اون خوابم می گذره مادرم هرازگاهی اگه سرش درد بگیره جزئی ومیگم اینجای پبشانیت جای دست امام هست که خیلی هم به امام ارادت داره که میگه خودش دونسته چقدر دوسش دارم امیدوارم خواهرم همسر شما هم به لطف خدا ونظر ائمه شفا بیابد که واقعا میگرن سخته براشون چله بردار 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🌸🍃 خانمی که گفته بودن از سادگی شوهرم سوئ استفاده کردن ، 🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃 خانمی که گفته بودن از سادگی شوهرم سوئ استفاده کردن ، 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 سلام ببخشید منهم میخواستم از تجربیات زندگیمون برای دوستان تعریف کنم. خانمی که گفته بودن از سادگی شوهرم سوئ استفاده کردن ،ماهم از بنده خدانشناس همچین ضربه ای رو خوردیم .از سال ۹۰ این شخص با شوهرم ظاهرا دوست صمیمی شد و سادگی وصداقت شوهرم رو نشانه گرفت وسوئ استفاده کرد.شوهرم مغازه دار بود وشغل تعمیرات داشت.این شخص مدتی که خودش رو به ظاهر دوست صمیمی نشان می‌داد پیشنهاد داد که من یک قطعه زمین دارم برای فروش .اگر دوست داری زمینمو میفروشم به شما .خلاصه بایکسری مدارک جعلی ونشون دادن اون ملک شوهر من رو خام کرد.شوهرم بنده ی خدا یه خوبیش این بود که همه ی رازهاشو بمن میگفت.این قضیه روهم بمن گفت .من دروغ نگم از همون اول به این شخص شک داشتم به شوهرم گفتم تورو خدا مواظب باش به هرکسی اعتماد نکن .شوهرم بنده خدا گفت من میشناسمش شخص محترم ومعتمدیه.دروغ نمیگه.خلاصه از فردای اونروز ما به فکر فراهم کردن پولش شدیم با هزارویک مشکل از بانک وام گرفتیم دودستی پولو تقدیم کردیم ولی دریغ از دیدن اون ملک .طرف هم کلاهبردار حرفه ای از آب دراومد زمین مال دولت بود این شخص بجز ما چندین نفر دیگه رو مثل ما گول زد.هنوز که هنوزه نه پولمون داد نه ملکی.!😭😭😭 خواستم بگم که در معاملات حواستون جمع باشه گول همچین آدمایی رو نخورین.برای ما هم دعا کنید انشالله بادعای خیر شما ماهم به پولی که از دست دادیم برسیم. 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🌸🍃 در مورد خانمی که خالشونو نمیتونن ببخشن 🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃 در مورد خانمی که خالشونو نمیتونن ببخشن 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 سلام عرض میکنم خدمت مدیر گروه محترم و دوستان عزیز در مورد خانمی که خالشونو نمیتونن ببخشن خواهر عزیزم کینه چیز خوبی نیست اول خود آدمی رو آزار میده و ما همیشه در دینمون تشویق شدیم به گذشت کردن نظر من اینه که اول پدرتون مقصر بودن که با انتقاد تندشون به پوشش دختر خالتون باعث این ناراحتی و دلخوری شدن و خاله خدابیامرزتم خواسته یه جوری جبران کنه و در مورد شما هر چند نابجا نظر داده تا به این وسیله ناراحتیش رو ابراز کنه شما چه میدونید شاید از طرف دخترشون هم تحریک شده باشن که چرا جواب پدرتون ندادن و دفاع نکردن به هر حال پدرتون میتونست جور دیگه انتقاد کنه که باعث ناراحتی نشه الان خالتون دستش از دنیا کوتاهه اگر حلالش کنی خدا هم از خطاهای شما چه بسا پدرتون میگذره شاید پدرتون هم باید حلالیت بطلبه خدا بهتر عالمه کی میدونه چه کسی بارش سنگینتره فقط اینو میخوام بگم عزیزم ببخش تا بخشیده بشی بین عمل خوب و بد چیزی که مشخصه انتخاب بهترینه ولی متاسفانه ما در انتخاب کار بهتر تردید داریم 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🌸🍃 خبر کوتاه بود و سنگین... صبح روز عروسیم بود که گفتن شوهرت....👇🏻 شروع دلانه ی زیبا.... 🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃 خبر کوتاه بود و سنگین... صبح روز عروسیم بود که گفتن شوهرت....👇🏻 شروع دلانه ی زیبا.... 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 بالاخره به رغم میل باطنی من کدخدا شدم و دیگه واقعا حسابی سرم شلوغ شد. نمیدونم، شاید کدخدا شدن من هم درایت پرویز بود که از خان خواسته بود به نحوی سرگرم بشم تا بتونم یاد و خاطره فرخنده رو فراموش کنم. اما کماکان آخر شبها قبرستان خلوت، میعادگاه من و عشق آرمیده در خاکم بود که تنهایی باهاش درد و دل کنم و حرف بزنم. این روند ادامه پیدا کرد و روز به روز مشغله های من بیشتر می‌شد تا بالاخره سال فرخنده رسید و توی این یکسال به انواع روش های مختلف، افراد مختلفی بهم گفتن که باید ازدواج مجدد کنم. بهونه هم بیشتر بچه هام بودن که همه و مخصوصا پرویز معتقد بود دارن خونه مردم( خونه پری خواهر بزرگم که شوهرش هم عمو زاده ام بود) بزرگ میشن و این برای خانواده ما اف داشت. از این ها گذشته، بحث کدخدایی من بود که تقریبا هرروز مهمان داشتم! یا از اطراف می اومدن و کار داشتن، یا غریبه بودن و مهمان کدخدای روستا میشدن(رسم بود اون زمان وقتی کسی از جایی می‌گذشت و غریبه بود به خونه بزرگ اون روستا میرفت و مهمان میشد و میزبان هم بدون توجه به اینکه اون شخص چه کسی هست بهش خدمت میکرد و ازش به نحو احسن پذیرایی میکرد) و یا گهگاه از فامیل های دور اعم از طایفه سادات بودن که چون من فامیلشون بودم وقتی می اومدن برن روستاهای مجاور یا به درگاه خانی یا آسیاب گندم و یا ...، سر از خونه من در میاوردن و با این اوضاع تمام زحمت های پذیرایی یا روی دوش سمنبر بود یا افتاب و یا دخترای جعفر و یا خواهرای خودم که هر کدوم از اینها خودشون هم کلی مشغله داشتن و میدیدم که غر میزنن و واقعا حقم داشتن تا اینکه دیگه فشار از اطرافیان زیاد شد و گفتن باید زن بگیرم. منم تسلیم شدم و بعد از سال تنها عشقم، یعنی فرخنده عزیزم، باز خواهرا و برادر ها بهم پیشنهاد دادن و منی که برعکس زمان مجردی حساس بودم و میگفتم باید خودم ببینم و بپسندم حالا دیگه برام اهمیتی نداشت و به گلی و پری گفتم هرکی رو شما بگید من نه نمیگم که به پیشنهاد سمنبر، دختر یکی از عمو زاده هایی که توی روستای دیگه ای زندگی میکردن رو پیشنهاد دادن. پدر دختره رو میشناختم، مرد شوخ طبع و بذله گویی به نام اسحاق بود. توی تمام مدتی میشناختمش هیچ بدی ازش ندیده بودم و گلی و پری هم رفتن و دختر رو دیدن و بعد از اینکه برگشتن با آب و تاب از زیبایی اش تعریف میکردن. دختر مورد نظر، دختر سوم اسحاق بود با نام خورشید و واقعا هم خورشید بود. اون زمان زیاد رسم نبود دختر و پسر قبل از عقد همدیگر رو ببینن و منم زیاد انگیزه‌ای نداشتم چون برام اهمیتی نداشت و دوست داشتم فقط رفع تکلیف بشه 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🌸🍃 من ۵ سال پیش وقتی ۱۵ سالم بود کل خاندان پاشونو کرده بودن تو یه کفش که من باید ازدواج کنم چون دیگه بزرگ شده 🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃 من ۵ سال پیش وقتی ۱۵ سالم بود کل خاندان پاشونو کرده بودن تو یه کفش که من باید ازدواج کنم چون د
🍃🍃🍃🍃🌸 سلام بانو میشه خواهش کنم که این پیام منو بزارید تو رو خدااا🥺 آخه گفتم شاید یه زره از درد من کم شد باور کنید در حقم خوبی میکنی خواهر جان😭 ببینید درد من خیلی زیاده ... من ۵ سال پیش وقتی ۱۵ سالم بود کل خاندان پاشونو کرده بودن تو یه کفش که من باید ازدواج کنم چون دیگه بزرگ شده فقط بخاطر اینکه قدم بلند بود که ای کاش نبود . ولی من تازه رفته بودم دهم . خودمم نمی‌خواستم ازدواج کنم چون واقعا چیزی از ازدواج سرم نمیشد و بچه بودم دلم میخواست درس بخونم و پولدار شم و به بچه های نیازمند کمک کنم😭 خلاصه با کلی کتک و نفرین و اگه ازدواج نکنی امیدواریم خیر نبینی از جوونیت و اینا من و با یه نفر نامزد کردن که اونم سنش خیلی کم بود فقط ۱۹ سالش بود بیکار بی شغل فقط ادعای عاشقی داشت ... . بعد الان مشکل اصلی من اینه الان ۵ سال گذشته ولی اونا اصلا انگار که نه انگار خیییلییی بیخیالن نمیگن یه عروسی بگیرن بخوره تو سره من بدبخت بی اقبال که تموم شه این قضیه.. فقط چون خیالشون مطمئنه که نمیتونم کاری کنم خدا جونم الان خودت از وضع من راضی هست منم بندتم خب😭😭 الان دارم زجر میکشم درد میکشم قلبم درد می‌کنه 😔😭😭 اگه همچین آدمی هستین چرا میاین دختر مردمو بدبخت میکنید خب😭 الان نزدیک چند ماهه من یه کلمه هم نه با اون نه با خانوادش صحبت نکردم و اونام عین خیالشون نیست که من مردم یا زنده هستم من تو این پنج سال شکستم داغون شدم گاهی به خدا میگم خدا منو ببر پیش خودت که اینقدر زجر نکشم وقتی میبینم دخترا خودشون انتخاب میکنن حقیقتا غصه میخورم خانوادشون پشتشونن من ناراحت میشم . از صبح تا شب تو خونه یا گریه میکنم یا فکر و خیال میگم خدا جونم بدادم برس منو از این بدبختی نجات بده و یه پسر کوچولوی ناز🥺. دلم پر میکشه واسه نی نیا. بهم بده تا دردامو فراموش کنم ... با قلب پاکتون برام دعا کنید❤️ اسمم باشه شاپرک 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸