💕دلبرونگی💕
🌸🍃 🔴 درمان #وسواس 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸
🔴 درمان #وسواس
🔹غذاهای سردی بخش نخورید.
🔹مصرف روزانه حداقل 2لیوان #آب_سیب با یک قاشق مرباخوری #روغن_بادام_شیرین نیم ساعت قبل از ناهار و شام
🔹مصرف روزانه یک لیوان #شیر_بادام صبح ناشتا
🔹 اسشتمام مداوم #گلاب و عطر گل محمدی
🔸 قابل توجه هست که دستورات فوق در درمان بسیاری از بیماریهای سرد #مجرب هستند.
🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
@FATEMEBANOOO🍃🌸
💕دلبرونگی💕
🌸🍃 خانوم کانالمون میگه... 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸
باسلام به همگی
دوستان هرکدوم اومدین نظری برا خانمی که از کارت برادرشون پول برداشته دادین
وبه اتفاق گفتین پول رو بهش برگردونه نظر منم همینه ولی شاید الان نداشتن که
برگردونن که نظر دوستان رو برای ادای دینشون میخواستن چون پولی که برداشتن
کم کم بوده بعد که حساب کنن یه دفه مبلغ زیادی میشه مثل قطره قطره جمع
گردد وانگهی دریا شود تازه اگه هم حساب کنیم پول اون روز باید به نرخ تورم حساب
بشه ببینن طلایی که اون روز داداششون میتونسته بگیره یا زمین وهرچیز دیگه الان
چندین برابر شده درهر صورت انشالله خدا میبخشه وهمین که خودتون وجدانتون
بیدار شده نشونه اینه که خدا دوستون داره به قول دوستان کم کم به فکر جبران
باشین چون یه دفه واقعا شاید در توانتون نباشه وبه صورت نامحسوس این کار
وانجام بدین چون خدا هم دوست نداره ابروی بنده ای بره
ازقدیم مادرم همیشه میگفت ظرف جمع شدن توی ظرفشویی مثل گناه میمونه کم کم جمع میشه یه دفه میبینی چقدر زیاد
شده ولی اگه زود به زود شسته بشه چیزی نمیمونه چقدر خوبه همیشه به وجدانمون
رجوع کنیم واگه گناهی بود زودتر توبه واستغفار کنیم انشالله خدا کمکتون کنه وزودتر دینتون رو ادا کنید
🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
@FATEMEBANOOO🍃🌸
💕دلبرونگی💕
🌸🍃 برای خانمی که میخواد بره کربلا مینویسم. 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸
سلام. روز خوش. برای خانمی که میخواد بره کربلا مینویسم.
پیشاپیش زیارت قبول. نائب الزیاره ی همهی شیعیان باشید🙏
اگر با تور زیارتی میروید، چیز زیادی لازم ندارید چون غذا و هزینه ی اقامت در هتل و حمل و نقل با تور زیارتی هست.
فقط برای توی راه حتماً تنقلات و میوه شسته شده و بیسکوئیت و آجیل بردارید. ما که از تهران به سمت مهران حرکت کردیم، تقریباً ۱۲ ساعت طول کشید تا به مرز مهران برسیم و خوراکی بچه ها رو سرگرم میکرد تا غر نزنن. فقط یه شام سبک با خودتون ببرید که مجبور نباشید رستوران بین راهی غذا بخورید ( البته با احترام به رستوران دارهای شریف و تمیز) چون وعده ی شام رفت، به عهده ی خود زائر هست و شام برگشت به عهده ی تور زیارتی.
تو عراق هم به نظر من از بازار کربلا خرید کنید بهتر از بازار نجف هست.
برخلاف گفته ی دوستانم ، قیمت اجناس در کربلا خیلی مناسب تر از نجف بود. شنیده بودم نجف قیمتها ارزانتر هست ولی کاملا برعکس بود و خوب شد من از کربلا سوغات هام رو خریدم.
اجناس کربلا و نجف هم یکی هست و اینطور نیست که جایی شیکتر باشد.
اونجا اکثر زائران سوغات پتو ژله ای ( پتو مسافرتی) دو نفره یا تک نفره میخرند چون خیلی قیمتش مناسبه و به صورت متری فروخته میشه. شهریور امسال که ما مشرف شدیم به زیارت کربلا و نجف ، پتو ژله ای در طرح ها و رنگهای بسیار جذاب متری ۱۱۰ تا ۱۵۰ هزار تومان بود( جنس یکی بود، انصاف فروشنده کمی فرق داشت). یعنی یه پتو دو نفره برام دراومد حدوداً ۳۰۰ هزار تومان یا کمتر.یه سری ظروف فلزی هم اونجا فروخته میشه که به ظروف کربلایی معروف هست چون بیشتر تو کربلا و نجف فروخته میشه و تو ایران کمه. در دو رنگ طلایی و نقره ای. اونها رو هم بعد از پتو ژله ای زیاد برای سوغات میخرن. مهر و تسبیح هم کربلا تنوع بیشتر و زیباتر و قیمت مناسب تری نسبت به نجف داشت.
همهی اسباب بازی های اونجا تو بازار تهران هم هست ولی عروسکهای دخترونه ی خاصی هم داشت که من کمتر دیده بودم و خیلی جذاب بود( برای دختر دار ها😍)
تو کربلا ،بازار سدره ( اسم خیابان سدرة هست)و بازار پشت نهرعلقمه همه چیز داره. قیمتهاشون هم خوبه.بازار نجف هم که کاملاً در جوار حرم مطهر امام علی علیه السلام قرار گرفته. یعنی از حرم که خارج میشی از کوچه ی بغلی شارع الصادق بازار شروع میشه.امکانات کربلا از نجف بیشتره و هتلهاش تمیزتر ولی هتلهای نجف بیشترشون به حرم دید داره چون خیلی خیلی به حرم مطهر نزدیکه. البته هتل ما در کربلا هم ۵ دقیقه پیاده تا حرم فاصله بود😍 سعی کنید در کربلا هم نزدیک بین الحرمین هتل بگیرید. تو کربلا هم هتل های نزدیک حرمین بسسسسیار زیاده.
اکثرا هتلهای اونجا حوله نمیزارن برای مسافر. حتماً حوله ی کوچک همراه ببرید.
اگر از ایران دینار عراقی بگیرید که اونجا با دینار خرید میکنید. اگر هم پول ایرانی ببرید، همهی مغازه دارها پول ایرانی رو قبول میکنند. هر دینار عراق ، ۴۰ هزار تومان ایران هست. مثلاً من دو تا پتو ژله ای دو نفره گرفتم دونه ای ۷ دینار و به جایش ۵۶۰ هزار تومان دادم. توپ فوتبال چهل تیکه برای پسرم خریدیم ۳ دینار و به جایش ۱۲۰ هزار تومان دادم .راستی اونجا اصلا اهل چونه زنی و تخفیف نیستند و قیمتهاشون یک کلام هست.
من تجربیات خودم رو از سفر کربلا و نجف در نیمهی دوم شهریور ۱۴۰۳ براتون گفتم. امیدوارم به دردتون بخوره.
🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
@FATEMEBANOOO🍃🌸
💕دلبرونگی💕
🌸🍃 برای مادر نگران که دنبال دختر نجیب میگرده 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸
یه سلامی به گرمی چای زمستانه به فاطمه جان🤝🌺
برای مادر نگران که دنبال دختر نجیب میگرده عزیزم من خودم پسرم 30 و27
ساله هستن هر روز از خدا میخوام که سروسامان بگیرن هر دفعه که سر صحبت باز نکرده میزنن تو برجکم 😭
اسم هر دختری را میارم تا پرونده ش زیر دست اوناس میگن این با فلانی دوسته وووووو
منم مثل شما نا امید شدم فقط خدا راهی پیش پامون بزاره وگاهی هم حق بهشون
میدم ودیگه هیچی نمیگم خدای نکرده جسارت به دختر خانم های گروه نباشه
معذرت میخوام ازشون ولی با این رفتاری که بیرون بعضی از دخترها میکنن
وجودمون هم میبینیم من خودم هم گاهی واقعا با پسرام هم عقیده میشم
حالا عزیزم شما یه پله جلوتر هستی که پسرت راضی به از دواج شده میتونید اگر کسی را زیر نظر دارید فقط قبل رفتن
خواستگاری چند ماهی تعقیبش کنید ببینید بیرون چه رفتاری داری نه تو خونه انشاالله که دختری پاکدامن گیرتون بیاد
🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
@FATEMEBANOOO🍃🌸
💕دلبرونگی💕
🌸🍃 🌱دعايي كه توفيقات سلب شده را باز مي گرداند ... 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸
بسم الله
🌱دعايي كه توفيقات سلب شده را باز مي گرداند ...
🍃حضرت استاد فاطمی نيا :
🔸️ماه رجب، ماه توبه است.يكي از ادعيه اي كه اگر به معناي آن توجه كنيم بسيار موثر است ، دعاي " يا مُقيلَ العَثَرات" است. (اي خدايي كه لغزش ها را اقاله مي كند و ناديده مي گيرد)
🔸️ما خدايي داريم كه بسيار مهربان است و گناهان ما را اقاله ميكند ، به اين معنا كه اگر پشيمان شويم و توبه كنيم ، اصلا با ما طوري معامله ميكند مثل اينكه گناهي مرتكب نشده ايم!
🔸️گاهی مواقع دراثر گناه ، بعضي توفيقات از انسان سلب ميشود ؛ اگر اين دعا را با توجه و حضور قلب در قنوت يا سجده خود بگويد ، توفيقات بازمي گردد.
.
📙برگرفته از سخنرانی ایشان
.
🔸️متن دعا :
«یا مُقیلَ الْعَثَراتِ اَقِلْنی عَثْرَتی. یا مُجیبَ الدَّعَواتِ اَجِبْ دَعْوَتی. یا سامِعَ الاَْصْواتِ اِسْمَعْ صَوْتی وَارْحَمْنی وَتَجاوَزْ عَنْ سَیِّئاتی وَما عِنْدی، یا ذَالْجَلالِ وَاالاِْکْرامِ؛
#ترجمه : ای در گذرنده لغزشها، از لغزش [و خطایم [در گذر. ای اجابت کننده درخواستها، دعاهایم را بپذیر. ای [خدایی] که صداها را میشنوی، صدایم را بشنو [و به من توجّه فرما] و مرا مورد رحمت خویش قرار بده، و از بدیهای من و آنچه نزد من است در گذر، ای صاحب جلالت و بزرگواری.»
🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
@FATEMEBANOOO🍃🌸
💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃 خبر کوتاه بود و سنگین... صبح روز عروسیم بود که گفتن شوهرت....👇🏻 شروع دلانه ی زیبا.... 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸
تا اینکه بالاخره کریم منو گیر انداخت. یه شب که عمو بندر و عمه پری به اضافه زهرا و کریم خونه ما بودن و خورشید براشون مرغ بزرگی رو کباب کرد، و صدای قهقهه هاشون بلند بود، عمو بندر برای با هزارم گفت که قلیون تازه میخواد و دی خورشید هم با صورت گرفته رو به من کرده و گفت فدات شم برو قلیون تازه دم کن! یعنی میخواستم خودم رو بکشم! این آدم چقدر قلیون میکشید؟! زیر لب غرو لندی کردم که نگاه عمه پری اومد سمتم و خورشید هم اروم نیشگونی از رونم گرفت که نتونستم حتی آخ بگم و با حرص بلند شده و سمت مطبخ رفتم. هرچی نگاه کردم ذغال ندیدم و متوجه شدم ذغال تموم شده با حرص کیسه ذغال ها رو پرت کردم زمین و از توی پنجره با خشم به عمو بندر خیره شده بودم! حالا باید میرفتم از خونه عمو پرویز ذغال میگرفتم! وای از سگ های خونه های همسایه میترسیدم! دیگه اشکم داشت در میومد که رفتم پیش خورشید و گفتم دی ذغال نداریم! نوچی کرد و گفت برو خونه عمو پرویزت ببین...پریدم توی حرفش و با طلبکاری گفتم سگ ها رو چیکار کنم؟! حتما گازم میگیرن! مخصوصا سگ صیفور(همسایه مون) که خیلی وحشیه! خورشید مستاصل فکری کرد و سری توی جمع چرخوند و هیچ کی رو مناسب ندید که بهش بسپاره و به ناچار خودش بلند شد که یهو کریم در حالی داشت به خاطره ای که برادرش تعریف میکرد میخندید و ظاهرا توی صحبت خودشون غرق شده بود یهو رو برگردوند سمت خورشید و گفت خاله بشین! من میرم میارم! خورشید جا خورد و گفت نه دی! چرا تو؟! زشته! اما کریم بدون توجه به هیچ کس سریع بلند شد و کیسه رو برداشت و رفت.رفت و یه نفس عمیق کشیدم و بی حوصله رفتم مطبخ که بقیه کارها رو انجام بدم تا زمانی ذغال برسه که یهو یکی بالای سرم گفت کدخدا زاده؟! با ترس سر بلند کردم و دیدم کریمه که از پنجره مطبخ که شاید دو متری از زمین فاصله داشت سر درآورده و با لبخندی پت و پهن داره به من نگاه میکنه! هینی از ترس کشیدم گفت هیشش! الان اون خداداد فضول میاد و کلاهمون میره توی هم و اونوقت دعوا میکنیم و من میزنمش چون لاغر مردنیه اونوقت تو جیغ میزنی و یهو دایی جمشید و پسراش میریزن روی من و باز من همه رو میزنم...اینو گفت و کمی مکث کرد و گفت نه! دایی جمشید رو نمیزنم! بعدش گفت کجا بودیم؟! آهان! اونوقت من اونها رو میزنم و بعدش زهرا جیغ میزنه و ننه من غریبم درمیاره و برادر های من میان کمکم و بعدش دومادمامون و آهان یادم نبود دومادای شما هم میان و البته من همه رو باز میزنم و ...کمی مکث کرد و بعد گفت قربونت برم! اونوقت آخرش این میشه که تو رو بهم نمیدن و من بدبخت میشم!
🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
@FATEMEBANOOO🍃🌸