محبوب من! در مدرسه به ما الفبا را یاد نداده اند که با آن دکتر و مهندس و مانند اینها شویم.الفبا را یاد داده اند تا ما با هم حرف بزنیم و با حرف زدن با هم زلفی گره بزنیم و قربان صدقه ی هم برویم.ما در قطاری هستیم که نمی دانیم کجا می رود،کدام ایستگاه پیاده می شویم.به جای غصه خوردن بهتر است با هم برویم در بوفه ی قطار بنشینیم و با کسی که دوست داریم حرف بزنیم. محمدصالح علاء

تـو را مـن چشم در راهـم شباهنـگام..

حرفِ منو صآئب چه خوب گفتِ . . [رحم اگر مانع نمی‌گردید از جرات مرا می‌توانستم به درد خود گرفتارش کنم...]

۲۱ امین روز از ۲۱ امین سال از قرن ۲۱ ام. [ که چه؟ ]

_همیشه برام عجیب بوده چرا موجودات زمینی انقدر سخت می‌جنگن تا یه روز دیگه بمیرم +روی زمین روزایی هستن که ارزش جنگیدن دارن... 📽Kubo and the Two Strings

نوگلی پرسیدن که: این بیستو یک بیستو یک ینی چی توضیح بیده😐🚶‍♀️ +ای نوگل و نوشکفته، نمیدونم😐 برای دیروز بود گفتم الان بزارم جذابه🚶‍♀

بازم همون نوگل: سپاس😂♥️ _خواهش عززیزم😂💙

#شما_گفتید... +چشمانم را می بندم و به خودم فکر می کنم ،به تو،به همه ی چیز هایی که باید الان سر جایشان می بودند و نیستند به جایی که حالا ایستادهام و...الحق که چه بد جا و چه بد زمانیست . من همانم ، همان ادم دیوانه،پر از مرگ و لبریز از غرور اما تو که می دانی و می فهمی و از هر کس به من نزدیک تری بگو چه کنم تو بگو چگونه خودم را از دست خودم نجات بدهم تو بگو چاره ی کار چیست، که اگر به من باشد ، همین حالا بار وبنه را جمع می کنم و می روم جایی که حداقل، ادمی نباشد که دم به دیقه بپرد وسط حریر افکارم لگد مالش کند و چینی خیالم را ترک بزند ؛شاید این گونه تسکین یابم . حالا که می بینی و می شنوی و می فهمی ام کاری کن ،قبل از ان که برای همیشه از خودم و همه یتان کوچ کنم .

-اشعه سبز ژول ورن رو خوندی؟! یه اشعه که هر قرن یک ثانیه خودش‌رو نشون میده و اونایی که میبیننش رو به سعادت میرسونه:)) _مــآ

-‏خسرو شکیبایی می گفت : ‏بعضی وقت ها یکی طوری تو رو میسوزونه ‏که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن، ‏بعضی وقت ها یکی طوری خاموشت میکنه که هزاران نفر نمیتونن روشنت کنن!! [چقدر یه‌نفر میتونه،مهم باشه و اثرگذار. حواسم هست؟] _مــآ

*