به ظاهر شاید هیچ چیزش نشده بود، اما در باطن چرا؛ در باطن چلانده شده بود. چلانده میشد. یک حس گنگ و ناپیدا، یک گرهِ قدیمی در روح، پرتوی از آن حس کهنه آزارش میداد.
سلوک
- ۹ -
وَيَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
آنچه پنهان میکنید و آنچه آشکار میکنید
میداند.
و خداوند به راز دلها آگاه است…
به قول خاقانی نهانِ حالِ ما دست تو پیداست🍃