eitaa logo
دل نخواهی
828 دنبال‌کننده
464 عکس
82 ویدیو
2 فایل
#محمد_حسین_انصاری_نژاد گزیده‌ای از آثار محمد حسین انصاری نژاد شاعر و نویسنده معاصر 🟥 این کانال توسط ادمین اداره می‌شود 🟥
مشاهده در ایتا
دانلود
📲 کانال بصیرتی رهپویان علمدار کربلا(س) روشنگری در واتساب فعالیت می‌نمود و ادامه فعالیت خود در پلتفرم ایتا انجام وظیفه می‌نماید. این کانال در راستای 📝تبیین مبانی انقلاب اسلامی 📚ولایت فقیه 🖍دشمن شناسی 🖌 پاسخ به شبهات 🌐بیان مسائل جهانی مسلمين 📘جبهه مقاومت تشکیل شده است. ⌨🎙در صورتی که دوستان ارجمند 📬پیشنهاد یا 📩 انتقادی نسبت به موضوع یا مطالب ارسالی دارند حتما با ادمین کانال در جریان بگذارید. در صورتی که از مطالب بهره بردید لطفا دیگران نیز بهره‌مند فرمائید. https://eitaa.com/rahpooyan1402 ✍کانال بصیرتی رهپویان علمدار کربلا(س)روشنگری
تشنه‌تر از پیش، پایِ فراتم سوخته از آه، آبِ حیاتم دست تکان داد عارفی از طَف چرخ‌زنان بُرد تا عرفاتم نقشِ نگینم یا شرف‌الشمش دُرِّ نجف باد حرزِ نجاتم رفته‌ام از خویش، تا به کجاها صبح نشابور، شام هراتم همهمه‌ی کیست، حی علیٰ النور شعشعه‌ی چیست در ظلماتم؟ حیرتم از این صبحِ تجلی‌ست بُرده به خورشید جلوه ی ذاتم پیر در آن سوست شارحِ اسما چلّه‌ی مستی شرحِ صفاتم ای شبِ گیسوت سوره‌ی والیل گِمشده در توست لیلِ براتم نذرِ نگاهت، بذلِ خیالت هرچه نمازم، هرچه زکاتم تیغِ یمانی‌ست باز به مشتم چرخشِ خونی‌ست در حرکاتم آی قلندر! این چه قماری‌ست خیره به شطرنج، پیشِ تو ماتم مفتعلن فع، دف ددف کیست؟ این چه سماعی‌ست در کلماتم؟ خون جگرانند قومِ وفاکیش جامه درانند بعدِ وفاتم . .
علامات ظهور . . علامات ظهورکیست ازسمت یمن پیدا؟! که می بینم به هرسولاله ی خونین کفن پیدا سواران که اند اینان خدایاپشت دروازه؟! اویسانند هرسو برافق های قرن پیدا دراین بی تابی دریا،صدف های سراسیمه است شبیه ماهیان سرخ،یاقوت عدن پیدا کدامین کشتی موعود برساحل فرودآمد؟ ببین شوری دگرگون رابه بحرتن تتن پیدا دلم رانذرچشمش کاش پی درپی بسوزاند که خواهد شدعیاراین سپندازسوختن پیدا به قول موبدان،"هوشیدرزرتشت"می آید شکوه اوست حتی دراساطیرکهن پیدا شهادت نامه ام داردورق گردانی ای پنهان غبارذوالجناح اوست ازخاک یمن پیدا . .
. . مشک بر دوش سوی علقمه رفت، تا که شق‌القمر نشان بدهد تا که چشمش هزار معجزه را، بین خوف و خطر نشان بدهد شیهه در شیهه اسب و گرد وسوار، آسمان مکث کرده تا چه کند؟ خیمه در خیمه گریه می‌شنود، آب را شعله ور نشان بدهد؟! مشک لب‌تشنه گرم زمزمه شد، گریه‌های رقیه در گوشش تا که یک دشت لاله‌عباسی، غرق خون جگر نشان بدهد قبضه‌ی ذوالفقار در مشتش، خشم دریاست در سر انگشتش کربلا قلعه قلعه خیبر شد، رفت مثل پدر نشان بدهد با خودش فکر می‌کند که فرات، عطش باغ را نمی‌فهمد می‌رود معنی شکفتن را، فوق درک بشر نشان بدهد همه‌ی خشم خونفشان علی، در صدایش وزیده، می‌خواهد خطبه شقشیقه‌ای دیگر،‌ با رجزها مگر نشان بدهد ساعتی بعد آفتاب گرفت، لحظه بعثتی شگفت آمد سوره‌ای قطعه قطعه در دستش، رفت شق‌القمر نشان بدهد . .
خبرگزاری مهر ؛ اثر مسعود عرب زاده کتاب «کلمات آسمانی‌اند» منتشر شد - News Agency https://www.mehrnews.com/news/5733484/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%DA%A9%D9%84%D9%85%D8%A7%D8%AA-%D8%A2%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%AF-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D8%B4%D8%AF
فرش دستباف . . به فرش دستبافی خیره ام در خواب وبیداری به نقش شاهدخت وقل قل قلیان قاجاری دوتخته بوده این فرش اساطیری ،یکی می گفت مراهم برد باخود تاکدامین جمعه بازاری به نقشی که به جبر ازجاده ی ابریشمم برده ست که شاعرها ندارند اختیار چاردیواری چه حالی داشت ترکیب لبانش بین تورازشرم اگرلبخندشیرینش نمی کردآبروداری ولی تقویم ها چرخی زدند وروزگاری رفت زنی شد حکمران بی خبرازرسم دلداری نگاهم گم به ظرف شاه توت پیش رویش بود به اخم شاهدخت وآن تحکم های درباری به برهم خوردن قندیل های زرنشان کاخ به ترس مهربانو ازشبیخون های تاتاری کمان در دست راه دختران ایل می بستند شب اما کورسویی بود از آیین عیاری به حکم شاهدخت آری شبیه مهره ی شطرنج چه کاری داشت آنجاشاه جزاعطای سرداری شبی می گفت توشیح وزارت کن فلانی را وزیرقبل راباید به پای فیل بسپاری مرا این فرش ازقالیچه ی باد آن طرف تربرد ببین درخشکسالی های طبعم چشمه ای جاری دوچشم شاهدخت ازفرش دارد می زند بیرون هنوز انگاربرتاریخ زخمی می زندکاری . .
| شطرنج | صف سربازها سراسیمه، ناگهان اسب و شاه می‌افتند و «سیاهان» راه بسته به شاه، بین آن شاهراه می‌افتند قلعه مانده است مات بین غبار، آخرین دیده‌بان خبر آورد فیل‌ها پایکوب آمده‌اند، اسب‌ها پابه‌ماه می‌افتند در شبیخون فاتحان بنگر، چون ملخ‌ها که بر مزارع چای و سه سرباز مانده بر قلعه،غرق خون، بی‌کلاه می‌افتند و کلاه وزیر، قاضی شد، آن وزیری که پشت معرکه دید پیش رویش پیاده سربازان، یک‌به‌یک کینه‌خواه می‌افتند آخر شاهنامه جای خودش، کاوه از کوه برنگشته هنوز مهره‌ها مثل شاه ماربه‌دوش، بین شطرنج، راه می‌افتند چشم‌ها مات صفحۀ شطرنج، و دلم در غروب آفریقاست به کلاغان نامه‌بر، که به شهر،چون خطوطی سیاه می‌افتند کودکان بین چاله‌ها مردند، کسی از یوسفان عزیز نشد کاش یک شب به خواب می‌دیدند، گرگ‌ها هم به چاه می‌افتند صف اول در آستین دارند مهره‌هایی که مارشان شده‌اند صف دوم میان معرکه با اولین اشتباه می‌افتند صفی از مهره‌های سوخته‌اند، پشت بر عرصه، گرم پیشروی! مات هر سو به ضرب سیلی شاه، بی مجالِ یک آه می‌افتند مهره‌ها را به هم می آشوبم، با خودم بین گریه می‌گویم کودکان مثل سیب سرخ آنجا به کدامین گناه می‌افتند؟ . .
35.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🛑🛑 شعرخوانی حجت الاسلام دکتر در با مقام معظم رهبری . . ۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ 🛑🛑🛑     https://eitaa.com/rahpooyan1402 ✍کانال بصیرتی رهپویان علمدار کربلا(س) روشنگری