eitaa logo
بیدهای بی مجنون
828 دنبال‌کننده
472 عکس
85 ویدیو
2 فایل
#محمد_حسین_انصاری_نژاد . گزیده‌ای از آثار محمد حسین انصاری نژاد شاعر و نویسنده معاصر 🟥 این کانال توسط ادمین اداره می‌شود 🟥
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰🔰🔰از نماهنگ فلسطینی‌ها در آستانه سالروز ایام پیروزی انقلاب با حضور شاعر و خواننده این اثر رونمایی شد👇👇👇 mehrnews.com/x344YN
عشق آموز، اگر گنج سعادت خواهی دل خالی ز محبت، صدفِ بی‌گُهر است 🍂🌺🍂🌺🍂🌺
| غزلی تازه | . . آبشارم که فروریخته بر دوشِ خودم در خودم ریخته‌ام دست در آغوشِ خودم اگر از چشمِ تو افتاده‌ام ای قلّه چه باک مانده‌ام پایِ تو در کوه فراموشِ خودم مثلِ خاکستری از قافله‌ای سوخته‌ام که خودم ساخته با نغمه چاووش خودم تودراین معرکه هم کاسه ی سودابه ی شهر من دراین مظلمه خونخواه سیاووش خودم بس که برسینه زدم سنگ شماراهربار بت تراشیده ام ازسینه ی منقوش خودم سکه بریخ،سرخورشید کشیدی فریاد سکه بریخ،من وهنگامه ی خاموش خودم من اگرجامه کبودم بنویسیدکه من آخرین گمشده ی شهرسیه پوش خودم قاضی معرکه کردید کلاه خودتان پنبه هاکردم ازآن همهمه درگوش خودم باشراب غزلم خلق به نوشانوشند نیست جزخون جگرسهمی ازاین نوش خودم پیرتان دست مراپیش دوعالم رو کرد « آفرین بر نظر رند خطاپوش خودم » بازباپای خودم آمده درحلقه ی تان باز با دست خودم دوخته پاپوش خودم آخرین تیرمبادا نشود خرج شغاد منم وآخر شهنامه ی خونجوش خودم . . ۸ بهمن‌ماه ۱۴۰۲ شیراز . 📍آدرس کانال در پیامرسان ایتا: https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
همه خفتند به غیر از من و پروانه و شمع    قصه یِ ما دوسه دیوانه، دراز است هنوز @robaiiyat_takbait
| دگرگون‌ترین نماز | این غزل را ده سال پیش، هنگام سفر فقیه مجاهد، حضرت آیت الله نمازی به بندرعباس، سرودم. دریغ و درد که اکنون با داغ هجرت آن بزرگ، این غزل را زمزمه می‌کنم‌... . . فقیه مدرسه دیشب به خانقاه آمد سبو به دوش و غزلخوان تمامِ راه آمد کنار پنجره ی خانقاه، خیره به ماه به وقتِ شرعیِ باران شامگاه آمد نشَست در گذرِ کوچه‌ی سحرخیزان چه باشُکوه مگر در پرند ماه آمد پیاله بود و دو چشمِ ستاره پیمایَش خبر رسید به مستان که جان پناه آمد سحر به مدرسه شرح اصول وحدت بود سبو به دوش در آن درس صبحگاه آمد شراب‌های ازل بود و شور مستی او الست خواند و از آن سو به اشک و آه آمد میان معرکه باخطبه های دشمن سوز شبیه صاعقه درخرمن گیاه آمد به اقتدای شهیدان همیشه خوانده نماز عَلم به دوش به گُلچرخ با سپاه آمد دلم شنیده دگرگون ترین نمازش را پرنده خیز ترین فرصت پگاه آمد مُریدِ حضرتِ چشمش به آفتاب رسید اگر چه یکسره با نامه‌ی سیاه آمد خوشا به حالِ فقیهی که هر سپیده دَمان به کویِ مِیکده با ذکرِ لا اله آمد ولی‌ شناسیِ او را چگونه شرح دهم؟ که بر ارادتِ او پیرِ ما گواه آمد . . . 📍آدرس کانال در پیامرسان ایتا: https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد صیاد رفته باشد از آه دردناکم سازم خبر دلت را روزی که کوه صبرم بر باد رفته باشد آواز تیشه امشب از بیستون نیامد گویا به خواب شیرین فرهاد رفته باشد شادم که از رقیبان دامن‌کشان گذشتی گو مشت خاک ما هم بر باد رفته باشد پر شور از «حزین» است امروز کوه و صحرا مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد @golchine_sher
ابیاتی از قصیده‌ی بیدل دهلوی در وصف امیرالمومنین علیه السلام: امید، اینجا به غارتگاه حسرت رفته سامانش به هر دستی که دیدم، پاره‎ای دارد ز دامانش در این مرتَع، شکار مکرِ روباهان شد آن غافل که آگاهی ندادند از کنام شیر یزدانش کدامین شیر یزدان؟! مرتضی آن صفدر غالب که می خوانند مردان حقیقت، شاه مردانش شهنشاه یقین، تختِ جهان عزّت و قدرت که اعجاز کلام اللّه دارد کوس برهانش نگه، دریوزه کن تا بینی آن آیات قدرت را به دلها گوش نِه، تا بشنوی آواز قرآنش قضا، ترتیبی از خوان نوالش داشت در فطرت دم صبح ازل جوشید از گرد نمکدانش ز اِنعام «سَلُونی» بر خط امکان، صلا گستر ز حکم «لو کشَف» بر عالم تحقیق، فرمانش تأمُّل تا عیار دستگاه قدر او گیرد دهد دوش نبی اللّه ، نشان از پایه شانش بیاضِ حُسنِ «شقُّ الصّدر»، زیب مَطلَع صبحش سواد مُلک «تَمَّ الفَقْر»، تزیین شبستانش دو طاقِ منظر رحمت: خَم محراب ابرویش دو مصراعِ درِ علمِ نبی: لبهای خندانش! ترحُّمْ آفرین: ذاتش، شفاعت پرور: اخلاقش کرم: تصویر الطافش، نجات: ایجاد احسانش اگر عفوِ گرانْسَنگش، بیاراید ترازویی جهان بر عرش یابد پلّه اقبال عصیانش! زبانِ گبر اگر در دیر، نام شرم او گیرد کند آتش عرَق چندان، که گرداند مسلمانش لبِ بت، گر به تصدیق کمالش یا علی گوید به نوری آشنا گردد که آرد کعبه، ایمانش به کعبه پیش از آن کاین ذات اقدس در وجود آید عقیقه جز ذبیحُ اللّه نپسندند، قربانش! در این میخانه تا صبح قیامت کم نمی گردد عرقْ پیمایی دریا، ز شرم جرعه نوشانش مشیت، منحصر فهمید در ابداع امکانش فروغ جوهر آل نبی بر مهر تابانش چمنْ پیرای گلزار نبّوت، ریشه نخلش گهرْ تعمیر انوار رسالت، جوش عمّانش سیه روزی که از خاک درِ او دامن افشاند لباس کعبه گر پوشد، نبیند غیر قطرانش همه گر آفتاب از آستانش بگذرد غافل سحر خندد بر اِدبارش، فلک گرید به حرمانش به گاهِ حمله ی این شیر، اگر خواهد سپر داری جگر در خاک جوید رستم از سام نریمانش شُکوه رعد غیرت، صورْ خیز از نعره شیرش جلال برقِ قهر حق، نگاه چشمِ غضبانش به دریایی که آن دستِ حمایت، سایه اندازد صدای کشتی نوح آید از هوی نهنگانش! خمیر طینتش را چاشنی، از جوهر نوری که می ریزند رنگ عالم ارواح، ز ابدانش در آن حضرت اگر دریای امکان یک گهر بندد نمی ارزد به تشویق نگاه باریابانش بضاعت کو که باشد تحفه بزم قبول آنجا؟ جهان گر شرم دارد، زیره نفروشد به کرمانش طریق عجز می پویم، نمی دانم چه می‌گویم؟! به توصیف خداوندی که دانش‎هاست حیرانش @shaeranehowzavi
| گريه‌ی زنجير | نذر باب الحوائج، امام موسی کاظم(ع) . . ای زیر و بمِ گریه‌ی زنجیر شنیده با زمزمه‌ای موج‌به‌موج آینه چیده ای محبسِ بی‌روزنه دیدی که نوشتند بر سقفِ کبودت رقم قتل سپیده دود از نفَسِ سوخته‌ات حلقه‌به‌حلقه تا جزر و مدِ دجله‌ی بغداد رسیده از شعشعه‌ی حیدریِ یوسفم افتاد صد ولوله در محبس و بر دستِ بریده ها! می‌شنوی ناله‌ی «یا صاحبی السجن» در چشمِ تَرش معجزه‌هایی‌ست عدیده ای کاش که امشب متلاشی شوم از بغض بر منبری از روضه‌ی آن ماه ندیده با پایِ خودش کعبه به تشییع می‌آید تا تلبیه‌درتلبیه از حبس شنیده این ماهِ جوان کیست که با گریه عبا را در بدرقه بر کُشته‌ی خورشید کِشیده؟! این ماهِ جوان هروله در اشک می‌آید یافاطمه می‌گوید و با قدِّ خمیده... تسبیح مدینه‌ست به سجّاده‌ی بی او چون باغچه‌ای یاس همه رنگ پریده با سرخ‌ترین حادثه توأم شده اشکم تا مشقِ غزل‌گریه‌ی من گشت قصیده . . . 📍آدرس کانال در پیامرسان ایتا: https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a