#دلنوشته💕 میم. الف همه قرآن به سرگرفته اند. صدای الهی العفو از میان زمزمه های بغض آلود شنیده می شود. مگر امشب چه شبی است؟ فرقش باشب های دیگر در چیست؟ چه چیز این جمعیت را گرد هم آورده است تا اینگونه در دل شب با معبودشان نیاز کرده و طلب مغفرت می کنند. ندایی به گوش می رسد: انا انزلناه فی لیلة القدر، وما ادراک ما لیلة القدر، لیلة القدر خیر من الف شهر... چه آهنگ زیبا و بانفوذی دارد، گویی قصد دارد پیامی را به من برساند، نوایش در عمق جانم رخنه می کند. آری من چه میدانم که شب قدر چیست... شبی برتراز هزار ماه. اگر می فهمیدم که باید جان به جانان میسپردم.. از سوی دیگر صدای عالمی می آید: مردم امشب ملائک در سوگ ولی خدا نشسته اند. امشب فاطمه آمده است به دیدار علی.. امشب دعای علی مستجاب می‌شود. خداوند او را از قوم بی وفایش می ستاند.. حرف های عالم قلبم را منقلب می کند. گویی تازه دریافته ام در کجا قرار دارم. عالم می گوید ای مردم دراین لحظه های قیمتی خدا را به ولی شهیدش قسم دهید تا بریزد گناهانتان را. صدای آه وناله از جمعیت بلند می شود. یاعلی... یاعلی...الهی العفو... اللهم العن قتلة امیرالمومنین.. در این میان مات و مبهوت مانده ام. گویی بر لبانم مهر خاموشی خورده باشد. خدایا! نکند گناه اشک چشم هایم را ربوده، نمیگذارد دراین لحظات من نیز رها شوم رها از گناه، از دنیا. چشم هایم را می بندم، تو را با همه ی عظمت و مهربانی ات در حد فهم خود تجسم میکنم.. می بارم و می بارم.. خدایا خودت قلبم را رهایی بخشیدی.. خودت گناهانم را پاک کردی.. شاید شب قدر بهانه است. دلت هوای من بی سرو پارا کرده است.... #ارسالی #مخاطبان_کانال🌱 @delneveshte313🌿