eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
4هزار ویدیو
39 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به امام حسن مجتبی علیه السلام و امام حسین علیه السلام يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْمُجْتَبىٰ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🦋 يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، يَا حُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الشَّهِيدُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ، اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @delneveshte_hadis110
👩‍⚖   🌷 ﷽ * مشغول معاينه ي پسربچه اي بودم كه ظاهراً ريه هاش عفونت كرده بود و سرفه هاي بدي ميكرد. خانم دكتر و فاطمه براي ديدن بيماري رفته بودن و مجبور شدم آقاي دكتر رو صدا بزنم. كنارم ايستاد و با دقت به توضيحات گوش داد. گوشي پزشكيش رو روي سـ*ـينه ي پسربچه گذاشت. معاينه ي لازم رو انجام داد و حدس من رو تصديق كرد. ازم خواست تا داروش رو از اتاق بيارم. كمد داروها رو نگاه كردم. از اين نوع دارو يه بسته بيشتر نبود. بسته ي قرص رو به دست آقاي دكتر دادم و گفتم: - آخرين بسته بود. سري تكون داد و گفت: - همين امروز زنگ ميزنم تا از بيمارستان برامون بفرستن. مشغول توضيح دادن به پسربچه بود تا ساعت خوردن قرص رو بهش بگه. پسربچه آروم و متين به تمام حرفهاي آقاي دكتر گوش ميداد و بعد از كلي تشكر از مطب بيرون رفت. آقاي دكتر پشت ميز نشست و من مشغول جمع كردن وسايل كنار تخت شدم كه گفت: - من واقعاً به خاطر اتفاقي كه براتون افتاده و جداييتون متاسفم. چشمهام از حدقه بيرون زد و با تعجب بهش خيره شدم. - شما چطور فهميدين؟ خيلي خونسرد و آروم گفت: - مهم نيست كه از كجا و چه جوري فهميدم. الان مهم اينه كه يه جواب بهم بدين. - عذر ميخوام چه جوابي؟ خب من اين ملاقاتمون رو به فال نيك ميگيرم. احساس ميكنم كه اين يه نشونه است كه بهمون بفهمونه ما هنوز فرصتاي زيادي براي باهم بودن داريم - آقاي دكتر من واقعاً... - من متوجهم كه شما الان مادريد و اين طبيعيه كه نگران آينده اش باشيد. من اين قول رو به شما ميدم كه آينده اش رو تضمين كنم و مثل بچه ي خودم ازش مراقبت كنم. - شما متوجه نيستيد. من واقعاً قصد ازدواج مجدد رو ندارم و هيچ علاقه اي هم به تجربه زندگي جديد ندارم. ازتون خواهش ميكنم كه با اينجور صحبتاتون من رو بيشتر از چيزي كه هستم اذيت نكنيد. - خانم رفيعي شما داريد محبت و عشق من رو نديد ميگيريد. - متأسفم؛ اما من نميتونم جواب اين عشقتون رو بدم. از مطب بيرون زدم و ريه ام رو از هواي پاك پر كردم تا شايد از دردش كم بشه. اين روزها اشك چشمهام خيلي زود جاري ميشد. دلم خيلي زود ميگرفت. خيلي زود قلبم به درد مياومد. توقع داشتم بعد از اينهمه اتفاقات بدي كه پشت سرهم سرم اومده قلبم از سنگ شده باشه و سرسختتر از قبل شده باشم؛ اما هر بار كافي بود كه به هديه فكر كنم، ناخودآگاه قلبم به درد مياومد و اشكهام جاري ميشد. * مانتوي زرشكي رنگم رو با روسري سفيدم سر كردم و به فاطمه كه در حال آرايش كردن بود نگاهي انداختم. - فاطمه چيكار داري ميكني؟ همونجور كه داشت ريمل رو به مژه هاش ميماليد و دهنش رو باز نگه داشته بود گفت: - معلوم نيست؟ - ديرمون شد. زود باش. كرم پودرش رو از داخل كيف آرايش بيرون آورد و به دستم داد. - يه كم از اين بزن به صورت رنگ پريده ات. حوصله ندارم. همين الان هم كه دارم ميام فقط به خاطر تيداست؛ وگرنه فكر كردي الان اوضاع من به عروسي رفتن ميخوره؟! - زيادي سخت ميگيري به خدا. الان بايد از تك تك لحظاتت لـ*ـذت ببري. - هر موقع انشاءاالله مادر شدي ميام بهت ميگم فاطمه يه ساعت بچه ات رو بده من با خودم ببرم، بعد برش ميگردونم. اونوقت ببينم چه حسي داري. - خيله خب. من آماده ام. بريم. روسريش رو روي سرش انداخت و باهم از مطب بيرون زديم. خانم دكتر با مانتو و شلوار سرمه اي رنگ و شال نقره اي به ميزش تكيه زده بود. با ديدن ما كيفش رو از روي ميز برداشت و گفت: - بريم؟ هر دو سر تكون داديم و از مطب بيرون زديم. آقاي دكتر كتوشلوارپوشيده بيرون از مطب ايستاده بود و دستش رو توي جيب شلوارش كرده بود و سرش رو بالا گرفته بود. انگار ستاره ها رو ميشمارد يا شايد بيش از حد توي فكر بود! با صداي خانم دكتر به خودش اومد و نگاهش بين ما سه نفر گردش كرد و روي چشمهاي من خيره موند. سرم رو پايين اندختم و با نوك پا سنگ جلوي پام رو به بازي گرفتم تا از زير نگاه سنگينش خلاص بشم. كنار همديگه قدم برميداشتيم. از اين فاصله هم صداي ساز و دُهُل جشن به گوشمون ميرسيد. تمام هوش و حواسم فقط پيش هديه بود. بدجور دلتنگش شده بودم و فقط ميخواستم براي لحظه اي دستهاي كوچيكش رو نوازش كنم. اشك چشمم رو قبل از چكيدن پاك كردم. نبايد امشب حال خوب بقيه رو خراب ميكردم. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
‏تندتر از ولایت فقیه و امام نروید که پایتان خورد می شود از امام هم عقب نمانید که منحرف می شوید قدر امام و ولایت فقیه را داشته باشید که شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند! شهید محمد رضا‌ تورجی زاده🕊🌹 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
💥بعد مرگ ما مهمان سفره خودمونیم...دست پخت خودمونو میخوریم تو دنیا چیکار کردی؟اون دنیا همون میشه غذات 👌چیزی جز اعمالت به خوردت نمیدن.... 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
🔰 حضور قلب اگر انسان تمام تلاش خود را برای حضور قلب در به کار گرفت و موفق نشد، بعد از نماز به سجده رود، طلب عفو کند و خاضعانه بگوید، خداوندا شرمنده ام که نتوانستم آن گونه که شایسته است، در پیشگاه تو حاضر شوم. 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: همانا خداوند تبارک و تعالی با غيرت است و مردان غيور را دوست دارد و از همين رو، زشتى ها را چه آشكار و چه پنهان حرام كرده است.✨ 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
مداحی آنلاین - الماس وجود - استاد عالی.mp3
2.08M
♨️الماس وجود 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
من و تو کار نکنیم منوتو کار میکنه!! چقدحق بود😔 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
تلنگرانه✨ یھ روز ميفھمے خدا براۍِ چے اون دَر رو روۍِتو بستھ و بھ خاطرش اَزش تشکر میکنے:)!! - +بعضے از نشدناۍِ زندگیتونو بزارین بھ حساب اینکھ اگھ میشد بد میشد'!🍃❤️ 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
رفیق یادت باشه بهشتو جهنمتو خودت درون خودت خلق میکنی باهربار دیدن تصاویر حرام یا با هربار چت از سر هوس با نامحرم جهنمی فوق العاده ترسناک و دردناک درون خودت ذخیره میکنی...جهنمی که حتی یه ثانیه اش واقعا حتی یه ثانیه اش قابل تحمل نیست... تو با دیدن صحنه ی حرام یا چت کردن روح خودتو الوده و باطن خودتو زشت میکنی...باطنی که درست کردنش توی برزخ سالهااا زمان میبره😖 هیچوقت بازم میگم هیچوقت بخاطر یه لذت کوتاه مدت درونتو جهنم نکن رفیق 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
🌱 اگرذهن رو بتونیم ڪنترل‌ڪنیم رفتارمون هم رو میتونیم ڪنترل‌ڪنیم مواظب‌فڪرامون‌باشیم...☘️ 🌱 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
✨﷽✨ ✅ای کاش زودتر رسیده بودم... ✍مردی که به قصد یادگیری علم سفر می کرد وارد شهری شد و نشان نزدیک ترین مسجد را گرفت و به آنجا رفت. عده ای در مسجد نشسته بودند و یک سخنران برای آنان سخنرانی می کرد. مرد به گوشه ای رفت و کوله اش را گذاشت و نشست. مرد کوله اش را باز کرد و خواست کمی نان بخورد اما با خود گفت : غذا خوردن دیر نمی شود اما ممکن است نکته ای را بگوید و من آن را از دست بدهم، پس در جمع مُستمعین نشست... سخنران گفت: نکته آخرم را یادتان باشد،، بر طولانی بودن رابطه ها با هیچ کسی تکیه نکنید چون حتی دوستی های طولانی هم ممکن است روزی به دشمنی تبدیل شود... و دیگر آنکه، اگر در جمعی حاضر شدید برای حفظ بزرگی و احترامتان کم سخن گویید و زود مجلس را ترک کنید... و یادتان باشد آبرو چیزی است که نمیتوان بر آن قیمت گذاشت پس مراقب حفظ آن برای خود و دیگران باشید... مرد مسافر گفت: سؤالی دارم و در ادامه گفت : به نظر شما چطور میتوان انسان ها را شناخت؟؟ سخنران پاسخ داد: جوابش خیلی طولانی است اما همین قدر بگویم که؛ کسی که قبل از شناخت تو، در حقّت کوتاهی کند را سرزنش مکن و یادت باشد، حرف کسانی که زیاد قسم میخورند را باور نکن... مرد، با اینکه از دیر رسیدن به مجلس ناراحت بود اما خوشحال از اینکه مطالب آخر را از دست نداده، و با خود گفت باید همین نکات را در زندگی ام به کار ببرم... 📚کشکول شیخ بهایی 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>