#راهی_به_دریا
#برگ_یکم
مردم اين شهر تو را فراموش كرده اند، تو را از يادها برده اند، من هم تو را فراموش كرده ام!
اكنون در اين بيابان غربت گرفتار شده ام، هيچ كس نيست تا به فريادم برسد، من چه بايد بكنم؟ كجا بروم؟
تو كه مى دانى من هيچ پناهى ندارم، از مردم شهر فرارى شده ام، آخر در شهر، كسى به فكر تو نيست، من در جستجوى تو هستم. درست است از تو دور مانده ام، امّا هنوز در قلب من، عشق تو شعله مى كشد.
تو خود مى دانى كه من دوستت دارم، مى دانى كه عشق تو را با همه دنيا عوض نمى كنم.
مى دانم كه اين دنيا، هيچ وفا ندارد، باور كرده ام كه دير يا زود بايد از اينجا بروم، دل بستن به اينجا كارى بيهوده است، آيا آدم عاقل به "سراب" دل مى بندد؟
تو خودت از حال من باخبر هستى. مى دانى كه من از دل بستن به اين "سراب ها" خسته شده ام!
مولاى من! من راه را گم كرده ام، مى خواهم به سوى تو بيايم. مى خواهم با تو سخن بگويم.
خدا تو را "مهدى" نام نهاده است و تو را امامِ من قرار داده است، تو همان كسى هستى كه اگر من به سوى تو نيايم و به راه ديگرى بروم، گمراه خواهم شد.
آيا تو دست روى دست مى گذارى و براى من هيچ كارى نمى كنى؟ آيا تو فقط منتظر مى مانى تا من به سوى تو بيايم؟
نه، اين طور نيست، تو همانند پدرى مهربان مرا دوست دارى، اين باور من است. وقتى پدرى مى بيند كه فرزند به بيراهه مى رود، دست روى دست نمى گذارد، پدر وقتى مى بيند كه فرزندش به سوى گمراهى مى رود، برمى خيزد، فرزندش را كمك مى كند، دستش را مى گيرد و او را نجات مى دهد، آرى، تو هم دست مرا گرفتى و نجاتم دادى، زودتر از اين كه من سوى تو بيايم، تو به سوى من آمدى!!
🔷️🔷️🔷️🔷️💖🔷️🔷️🔷️🔷️
#زیارت_ال_یاسین
#راهی_به_دریا
#آیه_های_انتظار
#منتظران_ظهور
#دلنوشته_و_حدیث
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9