💕 #مجلس میهمانی بود...
پیر مرد از جایش برخاست تا به #بیرون برود...
اما وقتی که بلند شد، عصای خویش را
بر عکس بر #زمین نهاد.....
و چون دسته عصا بر زمین بود، تعادل کامل نداشت...
#دیگران فکر کردند که او چون پیر شده، دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که #عصایش را بر عکس بر زمین نهاده.....
به همین خاطر صاحبخانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود به #وی گفت:
پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟!
پیر مرد آرام و متین #پاسخ داد:
زیرا انتهایش خاکی است، می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود.....
مواظب #قضاوتهایمان باشیم....
مهم نیست که چه "مدرکی" دارید
#مهم_اینه که چه "درکی" دارید.
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔷🌷🔷💠====>
💕 #پدری به پسرش #وصیت کرد که پس از مرگم جوراب کهنه ای به پایم بپوشانید، میخواهم در قبر پایم باشد.
وقتی که پدرش فوت کرد و #جسدش را روی تخته شست و شوی گذاشتند تا غسل بدهند، پسر وصیت پدر خود را به عالم اظهار کرد، ولی عالم #ممانعت کرد و گفت:
طبق اساس دین ما، هیچ میت را به جز کفن چیزی دیگری پوشانیده نمی شود!
ولی پسر بسیار اصرار ورزید تا #وصیت پدرش را بجای آورند.
سرانجام تمام #علمای شهر یکجا شدند و روی این موضوع مشورت کردند، که سرانجام به مناقشه انجامید.
در این #مجلس بحث ادامه داشت که نا گهان شخصی وارد مجلس شد و نامه پدر را به دست پسر داد.
پسر نامه را باز کرد، #معلوم شد که نامه (وصیت نامه) پدرش است و با صدای بلند خواند:
#پسرم! می بینی با وجود این همه ثروت و دارایی و باغ و ماشین و این همه امکانات و کارخانه حتی اجازه نیست یک #جوراب کهنه را با خود ببرم. یک روز مرگ به سراغ تو نیز خواهد آمد، #هوشیار باش به تو هم اجازه یک کفن بیشتر نخواهند داد. پس کوشش کن از دارایی که برایت گذاشته ام استفاده کنی و در راه نیک و خیر به #مصرف برسانی و دست افتادگان را بگیری، زیرا یگانه چیزی که با خود به قبر خواهی برد همان #اعمالت است...
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔷🌷🔷💠====>