«السلام علیک یا ایها العلم المنصوب!»
درود بر تو اي پرچم افراشته ي هدایت. درود بر ان هنگام کـه قیام تو آغاز شود؛ و ان زمان کـه از پرده ي غیبت بـه درآیی.
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔷🌷🔷💠====>
#رمان_محمد_مهدی🪴
#قسمت_صددهم🪴
🌿﷽🌿
🔰 ساسان : واقعا ممنون ، خیلی خوبه ، از همین امشب که شب اول ماه مبارک هست شروع می کنیم، ان شالله بتونیم تا آخر ماه تمامش کنیم. فقط هرجا رو درست متوجه نشدم میام ازت سوال می کنم
✳️ محمد مهدی : حتما ، اینطوری چون با هم میخونیم، یه انگیزه ای میشه که ادامه دار باشه و کار حتما سر وقت به اتمام برسه ، تنبلی هم ممنوع ، ماه رمضان هست و ممکنه کمی خسته بشیم و گرسنگی نگذاره مطالعه کنیم،
👈 اما میتونیم بعدظهر ها که گرسنگی زیاد میشه، بخوابیم تا شب ها راحت تر درس بخونیم و مطالعه کنیم
🔰 ساسان: خب به من بگو چطور باید کتاب بخونم ؟ نکات مهم رو چطوری پیدا کنم ؟ چطوری مطالب رو حفظ کنم؟
❇️ محمد مهدی : نترس ، درست میشه، همه چی کم کم ، منم اوایل داشتم کتاب میخوندم خیلی کند پیش می رفتم، خیلی
کم کم سرعتم رفت بالا
کم کم شیوه کتاب خوندن رو یاد میگیری ،کم کم متوجه میشی چطور باید مطالب کتاب رو یاد بگیری
🔰 ولی حتما سعی کن کتاب رو برای بار اول سریع تمام کنی و روزنامه وار مطالبش رو بخونی ، برای بار دوم اما سعی کن نکات مهمی که در دور اول مشخص کردی رو بخونی ، بسیار با دقت بخون تا یاد بگیری
👈 بعدا هم که قراره بیای برای من توضیح بدی دیگه ، پس خوب با خودت تمرین می کنی و هم سخنرانی کردنت خوب میشه و هم اینکه مطالب کتاب رو به خوبی یاد می گیری
👈👈هروقت تونستی کتاب رو طوری بخونی که بتونی مطالبش رو به یه نفر دیگه توضیح بدی ، اونوقت هست که میتونی بگی کتاب رو کامل یاد گرفتی! 👉👉
💠 تو همین لحظه یه مرتبه حاج اقا عسکری سر رسید و گفت...
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#توبه🌿
مرحوم حضرت آية اللّه شهيد محراب سيد عبدالحسين دستغيب شيرازى رضوان اللّه تعالى عليه در كتاب شريفش نوشته:
يك نفر حاجى مؤمنى كه از ارادتمندان به مرحوم حاج شيخ محمد تقى مجلسى رضوان الله تعالى عليه بود يك روز لوطيهاى محل دورش را مى گيرند و مى گويند امشب مى خواهيم بخانه تو بيائيم. حاجى از يك طرف مى ببيند اگر آنها بيايند با وسائل لهو ولعب مى آيند و مشغول فسق و فجور مى شوند از طرف ديگر اگر آنها را رد كند و جواب رد گويد چگونه با لوطيها طرف شود مرتبا برايش مزاحمت ايجاد ميكنند ناچارا قبول ميكند بعد هم سراسيمه خدمت مرحوم مجلسى پناهنده شده و گرفتاريش را ذكر مى كند.
مرحوم مجلسى فكرى مى كند و مى فرمايد: اشكالى ندارد بگو بيايند من هم مى آيم، حاجى مجلسى مهيا مي كند و شيخ مجلسى زودتر از لوطى وارد مى شود، لوطيها آمدند همين كه وارد خانه شد ديد مرحوم مجلسى در مجلس نشسته . لوطى باشى ناراحت شد الان عيش و لهو ولعب جلوى آقا نمى شود كرد و آقا موى دماغش شده با بودن اوهيچ كارى نمى شود كرد.
اجمالا پيش خود خيال كرد حرفى بزند تا مرحوم مجلسى قهر كند برود و آن وقت آنها آزاد باشند. گفت: جناب آقا مگر راه و روش ما لوطيها چه عيبى دارد كه بما اعتراض مي كنند.
مرحوم مجلسى فرمود: چه خوبى درشما هست كه آنرا مدح كنيم. گفت هزارها عيب داريم اما باز نمك شناسيم اگر نمك كسى را خورديم ديگر به او خيانت نمى كنيم تا آخر عمر مان يادمان نمى رود،
مرحوم مجلسى فرمود: اين صفت خوبى است ولى آن را در شما نمى بينم. لوطى باشى گفت: در اين اصفهان از هركس مى خواهى بپرس؟ ببينيد ما نمك چه كسى را خورده ايم كه به او بد كرده باشيم مرحوم مجلسى فرمود: خود من گواهى مى دهم كه شما همه نمك بحر اميد آيا با خداى خود چه مى كنيد،
اى كسى كه نمك خدا را مى خورى و نمكدان مى شكنى ، اين همه نعمت خدا را خوردن و استفاده كردن و اين جور سركشى كردن و پيروى از نفس و هوى كردن؟! نمك خدا خوردن و نمك دان او را شكستن ...
اين كلمات مرحوم مجلسى كه عين واقع و حقيقت بود در همه آنها اثر كرد، سرخجلت بزير انداختند و هيچ سخن نگفتند سكوت مطلق ، پس از مدتى همه رفتند، صبح اول وقت لوطى باشى در خانه مرحوم مجلسى را كوبيد مرحوم مجلسى در را بازكرد ديد لوطى باشى است .
گفت : ديشب ما را آتش زدى ما را آگاه كردى ما را توبه ده چون از كرده هاى خود پشيمانيم ، مرحوم مجلسى هم لطف مى كند آنها را به عمل توبه و تدارك از گذشتها وا مى دارد
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔷🌷🔷💠====>
بى پناهم من و سوى تو پناه آوردم
به اميد كرمت عذر گناه آوردم
يارب از لطف پناهم ده و عذرم پذير
حال چون روى بسوى تو اله آوردم
در بساطم نبود هيچ بجز آه دلى
زين سبب هديه بدرگاه توآه آوردم
دل بريدم ز خلايق كه همه محتاجند
بى نيازى تو و من بر تو پناه آوردم
ما فقيرم بذات و تو غنيّى بالذّات
شاهد عجز خود اين حال تباه آوردم
گنهم در خور بخشايش بسيار تونيست
گرچه چون كوه گران بار گناه آوردم
خواستم پيش عطاى تو بسنجم گنهم
مثل سيل عظيم و پركاه آوردم
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔷🌷🔷💠====>
#دعای_روزهای_ماه_رمضان
#دعای_روز_بیست_و_دوم
اللَّهُمَّ افْتَحْ لِي فِيهِ أَبْوَابَ فَضْلِكَ، وَ أَنْزِلْ عَلَيَّ فِيهِ بَرَكَاتِكَ، وَ وَفِّقْنِي فِيهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِكَ، وَ أَسْكِنِّي فِيهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِكَ، يَا مُجِيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّينَ.
#التماس_دعا_برای_ظهور
@hedye110
Tahdir joze22.mp3
4.06M
#هر_روز_با_قرآن
#ختم_قرآن_کریم_در_رمضان
جزء بیست و دوم
👤با صدای استاد معتز آقایی
#التماس_دعا_برای_ظهور
@hedye110
#دلانه
بندناف را بریدند و گریستیم از ترس جدایی.
اما رازش را نفهمیدیم.
به مادر دل بستیم و روز اول مدرسه گریستیم و رازش را نفهمیدیم.
به پدر دل بستیم و وقتی به آسمان رفت گریستیم و باز.... نفهمیدیم.
به کیف صورتی گلدار...
به دوچرخه آبی شبرنگ... بارها دل بستیم و از دست دادیم و شکستیم و باز نفهمیدیم.
چقدر این درس "تنهایی" تکرار شد و ما رفوزه شدیم.
این بند ناف را روز اول بریده بودند
ولی ما هرروز به پای کسی یا چیزی گره زدیم تا زنده بمانیم
و نفهمیدیم.....
افسوس نفهمیدیم که قرارست روی پای خود بایستیم
نفس از کسی قرض نگیریم
قرار از کسی طلب نکنیم
عشق بورزیم اما در بند عشق کسی نباشیم
دوست بداریم اما منتظر دوست داشته شدن نباشیم... به خودمان نور بنوشانیم و شور هدیه کنیم.
دربند نباشیم....
رها باشیم و برقصیم و آواز عشق سر دهیم.
عزت انسان بودنمان را به پای کرشمه کسی قربانی نکنیم.
بند ناف را خوب نبریده ایم....
بــــہ مــویــــے بنـــد ســت...
تمامش کنیم!
انســــــــان بـــــــاشیــــــــم
🔵🔺🔻
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔷🌷🔷💠====>
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨پیامبر اکرم حضرت محمد (ص) فرمودند:
آگاه باشيد، بدرستى كه بهترين بندگان خدا كسى است كه با تقوا، پاك و گمنام باشد و بدترين بندگان خدا كسى است كه انگشت نما باشد.✨
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔷🌷🔷💠====>
مداحی_آنلاین_چرا_امام_زمان_را_نمی.mp3
1.52M
♨️چرا امام زمان(عج) را نمیبینیم؟
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #دارستانی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔷🌷🔷💠====>
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔷🌷🔷💠====>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#سكوتآفتاب🪴
#قسمتچهلهفتم🪴
🌿﷽🌿
ابن ملجم را به خانه على(ع) مى آورند او را در اتاقى زندانى مى كنند، اُم كُلثوم او را مى بيند و به او مى گويد:
ــ چرا اميرمؤمنان را كشتى؟
ــ من اميرمؤمنان را نكشتم، من پدر تو را كشتم!
ــ پدر من به زودى خوب خواهد شد، امّا تو با اين كار خودت، خشم خدا را براى خود خريدى.
ــ تو بايد خود را براى گريه آماده كنى. پدر تو ديگر خوب نمى شود، من هزار سكّه طلا دادم تا شمشيرم را زهرآلود كنند، آن شمشير با آن زهرى كه دارد مى تواند همه مردم را بكشد.
* * *
فكر مى كنم آنها طبيبان كوفه هستند و براى معالجه على(ع)آمده اند. آيا آنها خواهند توانست كارى بكنند؟
بايد صبر كنيم.
هركدام از طبيبان كه زخم على(ع) را مى بيند به فكر فرو مى رود، آنها مى گويند كه معالجه اين زخم كار ما نيست، بايد استاد ما بيايد.
ــ استاد شما كيست؟
ــ آقاى سَلُولى! بايد او را خبر كنيد.
چند نفر مى خواهند به دنبال آقاى سَلُولى بروند كه خودش از راه مى رسد، سلام مى كند و در كنار بستر على(ع) مى نشيند. به آرامى زخم سر او را باز مى كند و نگاهى مى كند. همه منتظر هستند تا او چيزى بگويد و دارويى تجويز كند.
او لحظه اى سكوت مى كند، بار ديگر با دقّت به زخم نگاه مى كند و سپس مى گويد: "براى من ريه گوسفندى بياوريد".
بعد از مدّتى ريه گوسفند را براى او مى آورند، او رگى از آن ريه را جدا مى كند و با دهان خود در آن مى دمد و سپس به آرامى آن را در ميان شكاف سر على(ع)مى گذارد، لحظه اى صبر مى كند. بعد آن را بيرون مى آورد و به آن نگاه مى كند، همه منتظر هستند ببينند او چه خواهد گفت.
خداى من! چرا او دارد گريه مى كند؟ چه شده است؟ او سفيدى مغز على(ع) را مى بيند كه به آن ريه چسبيده است. او رو به على(ع)مى كند و مى گويد: مولاى من! شمشير ابن ملجم به مغز تو رسيده است، ديگر اميدى به شفايت نيست.
با شنيدن اين سخن همه شروع به گريه مى كنند، طبيب با على(ع)خداحافظى مى كند و از جاى خود برمى خيزد كه برود. يكى از او سؤال مى كند: چه غذايى براى مولاى ما خوب است؟
طبيب در جواب مى گويد: به او شير تازه بدهيد.
* * *
ساعتى است على(ع) از هوش رفته است، همه گرد او نشسته اند، اشك از چشمان آنها جارى است، اكنون على(ع) به هوش مى آيد، براى او ظرف شيرى مى آورند، امّا او از خوردن همه آن صرف نظر مى كند. حسن(ع) رو به پدر مى كند:
ــ پدر جان! شير براى شما خوب است. آن را ميل كنيد.
ــ پسرم! من چگونه شير بخورم در حالى كه ابن ملجم شير نخورده است؟ او اسير ماست، بايد هر چه ما مى خوريم به او هم بدهيم تا ميل كند، نكند او تشنه باشد، نكند او گرسنه باشد!!
اكنون حسن(ع) دستور مى دهد تا براى ابن ملجم شير ببرند. او در اتاقى در داخل همين خانه است، او ظرف شير را مى گيرد و مى نوشد.
خدايا! تو خود مى دانى كه قلم من از شرح عظمت اين كار على(ع)، ناتوان است.
آرى! تاريخ براى هميشه مات و مبهوت اين سخن تو خواهد ماند.
تو كيستى اى مولاى من؟!
افسوس كه ما تو را به شمشير مى شناسيم، تو را خداىِ شمشير معرّفى كرده ايم!
افسوس و هزار افسوس!
تو درياى مهربانى و عطوفت هستى، اگر دست به شمشير مى بردى، براى اين بود كه بى عدالتى ها و ظلم ها و سياهى ها را نابود كنى.
دروغ مى گويند كسانى كه ادّعا مى كنند مثل تو هستند، دروغ مى گويند، چه كسى مى تواند اين گونه با قاتل خويش مهربان باشد؟
■■■□□□■■■
#سكوتآفتاب🪴
#امامشناسی🪴
#پانزدهمینمسابقه🪴
#ویژهعیدمیلادامیرالمومنینع
#نشرحداکثری🪴
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef