eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🕰 –اصلا راستین خان می‌دونن که میای اینجا؟ با شنیدن حرفم اخم غلیظی کرد. –مگه چیکار می‌کنم؟ معلومه که میدونه، چیه نکنه با دیدن یه کلاس فکر کردی اینجا خبریه، اخم کردم. –یعنی می‌خوای بگی خبری نیست؟ در مورد من چی فکر کردی پری‌ناز؟ هنوز اینقدر بدبخت نشدم که پاشم بیام اینجور جاها، توام نیا، آخه یه مرد بین این همه دختر چیکار داره؟ تحقیرانه نگاهم کرد. –واقعا که، بهت نمیاد اینقدر امل باشی، فکر کردم آدم حسابی هستی، گفتم بیارمت... پوزخند زدم. –اینجا ارزونی شما آدم حسابیها. اگر از اینجا بیرون نیای برای راستین توضیح میدم که اینجا چه خبره. بعد با سرعت به طرف در راه افتادم. دنبالم دوید، حرفم عصبی‌اش کرده بود. از پشت روسری‌ام را کشید. –وایسا ببینم. گفتی چه غلطی می‌کنی؟ برای این که از افتادن روسری‌ام جلوگیری کنم برگشتم و مجبور شدم هلش بدهم. تلو تلو خوران به عقب رفت ولی روی زمین نیوفتاد. –چیکار می‌کنی؟ دفعه‌ی آخرت باشه دست به من میزنیها. خیز برداشت تا به طرفم هجوم بیاورد. من هم فوری پا به فرار گذاشتم. دنبالم ‌دوید و بلند بلند گفت: –اگر حرفی به کسی بگی روزگارت رو سیاه می‌کنم. اصلا تقصیر منه دلم برات سوخت، تو لیاقت نداری. برو همون مثل بدبختا زندگی کن. از در موسسه رد شدم. ولی او همانجا جلوی در موسسه ایستاد. من هم با فاصله ایستادم و گفتم: – این تو و همه‌ی اون کسایی که اون داخل هستن دارید مثل بدبختا زندگی می‌کنید نه من، به نظر من که کامپیوتر یاد دادن توام الکیه. سر کارت گذاشتن. واقعا نمی‌فهمم میرن خارج که رقص رو یاد بگیرن بیان به دخترا یاد بدن؟ برات عجیب نیست؟ اینا یه کاسه‌ایی زیر نیم کاسشون هست. یا تو اونقدر ساده‌ایی که اینارو نمی‌فهمی یا با خود اینا هم دستی که دخترای مردم رو از راه به در می‌کنید. من حاضرم صبح تا شب غر‌غر بشنوم ولی یه ساعت اینجا نمونم. با فریاد چند فحش رکیک نثارم کرد. چهره‌اش قرمز شده بود و دندانهایش را روی هم می‌سابید. از این که کوچه خلوت بود و کسی حرفهایش را نشنید نفس راحتی کشیدم. اصلا فکر نمی‌کردم همچین دختر بی‌حیایی باشد. از خجالت شنیدن حرفهایی که زده بود دیگر حرفی نزدم و به طرف خانه راه افتادم. تازه فهمیدم نه تنها در موردش اشتباه نکرده بودم، بلکه اصلا نشناخته بودمش. در تاکسی نشسته بودم و به اتفاقات چند دقیقه پیش فکر می‌کردم. به کسایی که آنجا دیده بودم. به عکسهای هنر پیشه‌های نیمه برهنه خارجی که به در و دیوار اتاق رقص چسبانده بودند، به نگاههای مدیر موسسه و همسرش، حال بدی پیدا کرده بودم. عکسهای اتاق خیلی زنده بودند. حتما سه بعدی بودند شاید هم پنج بعدی. نمی‌دانم چه اتفاقی برایم افتاده بود آن عکسها مدام در ذهنم مرور میشد و نمی‌توانستم از خودم دورشان کنم. یادم است در جایی شنیدم که توصیه می‌کرد. نباید هر تصویری را دید چون گاهی بعضی تصاویر چهل سال طول می‌کشند تا از ذهن پاک شود. از کارم پشیمان بودم، خیلی پشیمان، مثل آن حیوان وفادار. نباید به پری‌ناز اعتماد می‌کردم. اصلا چه دلیلی داشت که مرا به آنجا برد. هدفش چه بود؟ با صدای زنگ گوشی‌ام افکارم حباب‌گونه ترکیدند. فوری گوشی‌ را از کیفم بیرون کشیدم. صدف بود. آنقدر با ذوق و شوق حرف میزد که درست نمی‌فهمیدم چه می‌گفت. –صدف از چی اینقدر خوشحالی، کم جیغ جیغ کن ببینم چی شده؟ صارمی حقوقت رو اضافه کرده؟ –نه بابا، خیلی از اون مهم‌تر. بالاخره بابام رضایت داد. گفت فعلا چند ماه برای آشنایی بیشتر محرم بشید تا بعد. –آخه این خوشحالی داره، خب اگه چند ماه دیگه گفت منصرف شدم چی؟ 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
یا امام رضا 💚 باز هم میل زیارٺ ڪرده ایم از راه دور نیٺ از ما قصد از ما رفت و آمد با شما ما ڪبوترهای بی بالیم اما آمدیم لذت پرواز در اطراف گنبد با شما ✋ 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
✨﷽✨ 💢حاجت غلام در حرم حضرت امام رضا(ع) روا شد ✍ابوالحسن محمّد بن عبداللّه هروى مى گويد: مردى از اهالى بلخ با غلامش به زيارت حضرت امام رضا عليه السلام آمد، خود و غلامش آن حضرت را زيارت كردند. ارباب بالاى سر حضرت آمد و مشغول نماز شد و غلام پايين پاى حضرت به نماز ايستاد. چون هر دو از نماز فارغ شدند به سجده رفتند و سجده را طولانى نمودند، ارباب پيش از غلام سر از سجده برداشت و غلام را صدا كرد، غلام سر از سجده برداشت و گفت: لبيك اى مولاى من! به غلام گفت: مى خواهى آزادت كنم؟ گفت: آرى، گفت: تو در راه خدا آزادى و فلان كنيز من هم كه در بلخ است در راه خدا آزاد است و من در اين حرم مطهر او را با اين مقدار مهريه به همسرى تو درآوردم و پرداخت آن را نيز ضامن شدم و فلان زمين حاصل خيز خود را هم وقف بر شما دو نفر و اولادتان و اولاد اولادتان و همين طور نسل و ذريه شما كردم و حضرت امام رضا عليه السلام را هم به اين برنامه شاهد گرفتم. 💥غلام گريست و به خدا و به حضرت رضا عليه السلام سوگند ياد كرد كه من در سجودم جز اين امور را نخواستم و به اين سرعت اجابتش از سوى خدا برايم معلوم شد! 📚برگرفته از اهل بيت عليهم السلام عرشيان فرش نشين نوشته استاد حسین انصاریان ‌‌‌‌💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
✍از امام رضا(ع) سوال شد. بهترين بندگان خدا چه کسانی هستند فرمودند: کسانی هستند که وقتی کارهای نيک انجام می دهند، خوشحال می شوند، و زمانی که کارهای بد انجام می دهند، طلب مغفرت می کنند، و زمانی که به آنها نعمتی عطا می شود، شکرگزارند، و هنگامی که گرفتار می شوند، صبر می کنند، و زمانی که خشمگین می شوند، عفو می کنند. 📚 تحف العقول؛ صفحه۳۳٢ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت محمد ﷺ فرمودند: كسى كه دوست دارد خندان و با روى گشاده خداوند را ديدار كند، بايد از محبّت و ولايت على بن موسى الرضّا(ع) بهره‏ مند باشد.✨ 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
در باغ ولایت گل خوشبوست رضا سـروچمــن گلشــن مینوست رضــا نومیــد مشـــــو ز درگه احســانش زیرا به جهان ضامن آهوست رضــا 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
1_1069964158.mp3
5.22M
🌸 (ع) نور گنبد طلا نورالله فی الظلمات آب سقا خونته برای ما آب حیات 🎤 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
4_5861716291215164988.mp3
3.91M
🌸﷽🌸🍃 📖أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰاعَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰا(ع) 📖 مولودی امام رضا(ع) 🔉 مداح؛ حاج سیدمهدی میرداماد   (ع) 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
10.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲ویژه استفاده در 🌸 (ع) 💐آقا سنه قربان 💐این‌بار برای امام رضا(ع) 🎤 👏 👌فوق زیبا 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>