eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
4هزار ویدیو
39 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
خداوند از راه‌های عجیب و غریب بندگانش را رهبری می‌کند و ما معتقدیم که مقصود خداوند فقط شاد و خوشبخت ساختن ماست؛ اما خودمان نمی‌دانیم که خداوند چه نوع خوشبختی را در حق‌مان روا داشته و از چه راهی به دستمان رسانده است.   ارسالی زهرا از تهران @delneveshte_hadis110    <====🍃🏴🏴🍃====>
همه افراد خوشبخت خدا را در دل دارند پس تو را چه غم که اینقدر احساس تنهایی می‌کنی؟ بدان در تنهاترین لحظات و در هر شرایط خداوند با توست. ارسالی زهرا از تهران @delneveshte_hadis110    <====🍃🏴🏴🍃====>
1_379577280.mp3
8.4M
قرائتـــ زیارت عــاشـورا با نوای 🌷شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه 🦋💖🌹🌟🏴🏴🏴🏴
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
اكنون امام قلم و كاغذى برمى دارد و مشغول نوشتن مى شود. او وصيّت نامه خويش را مى نويسد، او مى داند كه دستگاه تبليغاتى يزيد، تلاش خواهند كرد كه تاريخ را منحرف كنند. امام مى خواهد در آغاز حركت، مطلبى بنويسد تا همه بشريّت در طول تاريخ، بدانند كه هدف امام حسين(ع) از اين قيام چه بوده است. ايشان مى نويسد: "من بر يگانگى خداى متعال شهادت مى دهم و بر نبوّت حضرت محمّد اعتقاد دارم و مى دانم كه روز قيامت حق است. آگاه باشيد! هدف من از اين قيام، فتنه و آشوب نيست، من مى خواهم امّت جدّم رسول خدا را اصلاح كنم، من مى روم تا امر به معروف و نهى از منكر بنمايم". آرى! تاريخ بايد بداند كه حسين(ع)، مسلمان است و از دين جدّ خود منحرف نشده است. امام برادرش، محمّد حنفيّه را نزد خود فرا مى خواند و اين وصيّت نامه را به او مى دهد و از او مى خواهد تا در مدينه بماند و برنامه هاى امام را در آنجا پيگيرى كند، همچنين خبرهاى آنجا را نيز، به او برساند. اكنون موقع حركت است، محمّد حنفيّه رو به برادر مى كند: ــ اى حسين! تو همچون روح و جان من هستى و اطاعت امر تو بر من واجب است، امّا من نگران جان تو هستم. پس از تو مى خواهم كه به سوى مكّه بروى كه آنجا حرم امن الهى است. ــ به خدا قسم! اگر هيچ پناهگاه امنى هم نداشته باشم، با يزيد بيعت نخواهم كرد. اشك در چشمان محمّد حنفيّه حلقه زده است. او گريه مى كند و امام هم با ديدن گريه او اشك مى ريزد. آيا اين دو برادر دوباره همديگر را خواهند ديد؟ همه جوانان بنى هاشم و ياران امام آماده حركت هستند. زمان به سرعت مى گذرد. امام بايد سفرش را در دل شب آغاز كند. كاروان، آرام آرام به راه مى افتد. نمى دانم چرا مدينه با خاندان پيامبر اين قدر نامهربان بود. تشييع پيكر مادرى پهلو شكسته در دل شب، اشك شبانه على(ع) كنار قبر همسر در دل شب، تيرباران پيكر امام حسن(ع). اكنون هم آغاز سفر حسين(ع) در دل شب! خداحافظ اى مدينه! خداحافظ اى كوچه بنى هاشم! <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
* تاريخ: سال 1310 شمسى تو در كاشان زندگى مى كنى، مدّت ها نزد استاد عبّاس كار مى كردى. او معمار بزرگ كاشى كارى است. گلدسته هاى محمّدهلال(ع)نياز به تعمير دارد. از او خواسته اند تا آن ها را تعمير كند. او نياز به كمك تو دارد و در جستجوى توست. كاشى كارى گلدسته كار هر كسى نيست و نياز به مهارت دارد. صداى درِ خانه ات را مى شنوى، استاد به ديدن تو آمده است، او از تو مى خواهد كه فردا به كمكش بروى، ولى جواب تو منفى است. استاد تعجّب مى كند، تو پاى خود را به او نشان مى دهى، او كنار زانوى تو، زخم كهنه اى مى بيند، به او مى گويى كه مدّت طولانى است گرفتار اين بيمارى شده اى و شب ها هم از درد خوابت نمى برد. استاد نگاهى به تو مى كند و مى گويد: "تو فردا بيا، من شفاى تو را از محمّدهلال(ع) مى گيرم". آفتاب بالا آمده است و تو همراه استاد به سوى حرم محمّدهلال(ع)مى روى. وقتى به حرم مى رسيد با او به سمت ضريح مى روى. آن زمان، ضريح چوبى بود و درِ آن هم باز بود. استاد وارد ضريح مى شود، كنار مرقد آقا، مقدارى خاك به چشم مى آيد. استاد آن خاك را برمى دارد و بيرون مى آيد و آن را روى زخم پاى تو مى ريزد و روى آن را مى بندد... بعد از سه روز، آن پارچه اى را كه استاد روى زخم بسته بود، باز مى كنى، باور نمى كنى، آن زخم خوب شده است. تعجّب مى كنى، استاد به تو گفته بود كه تو بيا و من شفاى تو را از محمّدهلال(ع)مى گيرم. اكنون تو در بالاى داربست ايستاده اى و به استاد كمك مى كنى، مرتب، كاشى ها و ملاط را به بالاى داربست مى برى، هيچ كس نمى تواند باور كند كه تو همان كسى هستى كه سه روز قبل، آن زخم كهنه در پاى تو بود. 🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴 https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
بابا کجایی که داره_۲۰۲۱_۰۸_۲۴_۱۳_۱۰_۲۶_۶۶۸.mp3
8.93M
•°🌱 بابا کجایی که داره دخترت می‌میره این زخمای پاهام داره جونمو می‌گیره 🎙کربلایی حمید علیمی یا رقیه 😭😭 @delneveshte_hadis110    <====🍃🏴🏴🍃====>
🤲بخوان دعای فرج🤲 🌹به یاد خیمه سبز🌹 ❤️که آخرین گل سرخ❤️ از همه خبر دارد... شبتون حسینی 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
دوستان عزیزم سلام شبتون بخیر دو تا مریض داریم برای شفاشون و شفای همیه ی بیماران ختم صلوات و ختم امن یجیب گرفتیم برای همه مخصوصا مریضهای ما صلوات و امن یجیب بخوانید❤️❤️❤️❤️
┄┅─✵💝✵─┅┄ خدایا، کمک کن دیرتر برنجم، زودتر ببخشم، کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم ... سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 🌹💖🏴🏴🏴🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷