فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبتون مملو از عطر خدا 💖🌹🦋
🖤🌟✨🌙🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم❣
❤️الهی به امیدتو❤️
به نام خالق یکتای جهان
که پیدا و نهان داند به یکسان
بنام خالق خورشید و باران
خداوند طراوت، جویباران
بار پروردگارا "🌹
امروزمان را نیز با نام تو آغاز میکنیم
روزتون درپناه خدا🌺
💖🌹🇮🇷🇮🇷🇮🇷
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
#التماسدعایفرج
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🦋💖🦋🍃====>
اي داغدار اصلي اين روضه ها بيا
صاحب عزاي ماتم كرب و بلا بيا
تنها اميد خلق جهان يابن فاطمه (س(
اي منتهاي آرزوي اولياء بيا
اللهم عجل لوليك الفرج
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🖤🏴🍃====>
#عبورزمانبیدارتمیکند🕰
#نویسنده_لیلافتحیپور
#پارت204
بعد از تمام شدن کارها به مادر شب بخیر گفتم و به طرف اتاقم رفتم. همین که روی تختم دراز کشیدم مادر وارد اتاقم شد و گفت:
–میگم در مورد این موضوعات یه وقت به پدرت یا امیرمحسن چیزی نگیا.
بلند شدم و نشستم.
–به امیرمحسن چرا نگم؟
دستهایش را از هم باز کرد.
–مردا ندونن بهتره، شاید خودمون بتونیم درستش کنیم. مردا که میدونی چطورین مثلا میخوان فوری همهی کارها رو درست کنن خرابترش میکنن. بخصوص در مورد اینجور مسائل، یه کم غیرتی هم میشن، کار رو سختتر میکنن.
اصلا انتظار این حرفها را از مادر نداشتم. جا خوردم. فقط توانستم سرم را کج کنم و بگویم. چشم.
قبل از خواب به بلعمی پیام دادم که شمارهی شوهرش را برایم پیامک کند تا بعدا به او زنگ بزنم و درخواستم را بگویم.
چیزی به سحر نمانده بود و من خیلی خسته بودم. حتی نتوانستم بعد از پیام دادن به بلعمی صفحهی گوشیام را خاموش کنم و فوری خوابم برد.
صبح با آلارم گوشیام از خواب بیدار شدم. چشمهایم باز نمیشد. دلم میخواست دوباره بخوابم. چادر نماز را از رویم کنار زدم و نگاهی به اطراف انداختم. روی زمین کنار سجادهام خوابم برده بود. اصلا یادم نمیآمد نماز صبح را کی و چطور خواندم. احتمالا در خواب و بیداری چیزهایی بلغور کرده بودم و به جای نماز قالب کرده بودم. عواقب دیر خوابیدن است دیگر. به زور با یک چشم باز و یک چشم بسته به آشپزخانه رفتم. مادر هنوز خواب بود. از روی اجبار برای پدر صبحانه را آماده کردم و دوباره خودم را روی تختم انداختم. باید میخوابیدم خواب هنوز مثل چسب به من چسبیده بود و رهایم نمیکرد. به سختی گوشیام را باز کردم و برای آقا رضا پیام دادم که امروز دو ساعت دیرتر به شرکت میآیم. اصلا دیگر شرکت رفتن برایم هیچ هیجانی نداشت. هر روز با امید این که شاید راستین بیاید بلند میشدم و شبها هم به امید این میخوابیدم که شاید صبح خبری از او بشنوم.
چشمهایم در حال سنگین شدن بودند که صدای پیامک گوشیام سبکشان کرد.
گوشیام را برداشتم و نگاهش کردم. آقارضا نوشته بود.
–سلام. لطفا زودتر بیایید، شوهر خانم بلعمی امده منتظر شماست. اگر مشکلی دارید و نمیتونید بیایید خودتان زنگ بزنید و بهش بگید.
بلند شدم و صاف نشستم. چرا آقا رضا با این لحن حرف میزد. من به بلعمی گفتم شمارهی شوهرش را بدهد نه این که شوهرش را با خودش به شرکت بیاورد.
خواب از سرم چنان پرید و چشمهایم چنان باز شد که انگار نه انگار همین چند ثانیه پیش از شدت خواب چشمهایم میسوخت. اولین کاری که کردم به آشپزخانه رفتم و به پدر گفتم خیلی عجله دارم قبل از رفتن به محل کارش مرا برساند. به چند دقیقه نرسید که آماده داخل ماشین منتظر پدر نشسته بودم.
تا جلوی در شرکت در مغزم حرفهایی که باید به شهرام بگویم را بالا و پایین کردم.
ترس خاصی نسبت به او داشتم. ترس از بیحیا بودنش. به نظرم آدمهای بیحیا واقعا ترسناک هستند.
انگار پدر متوجهی اضطرابم شد و پرسید:
–کار و بار چطوره؟ مشکلی تو کار نداری؟
–زیپ کیفم را به بازی گرفتم.
–بد نیست. میگذرونیم دیگه. کار خودتون چطوره آقاجان؟
–فعلا که شروع نکردیم. مغازه یه سری کارهاش مونده فکر میکنم یه هفته دیگه کار داره تا بتونیم شروع کنیم. البته بنر زدیم یه تبلیغاتی کردیم. ولی کو حالا بتونیم مشتریهای قبلیمون رو پیدا کنیم. خیلی طول میکشه.
–به نظر من که شما میتونید. وقتی کارتون خوب باشه مشتری خودش میاد.
سرش را به علامت مثبت تکان داد و لبخند زد.
–کاسب شدیا.
#ادامهدارد...
🦋🌹💖🦋🌹🦋🌹🦋🌹
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🖤🏴🍃====>
24.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نوحه ی مادر
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🖤🏴🍃====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خواهر از پنج حرف تشڪیل شده ڪه هرڪدام دنیایے از معنا و معرفت است
#خواهر دنیاے مهربانے و ایستادگے است
#خواهر معنے عشق و امید و زندگے است
خ =یعنے خوبترین تڪیه گاه
و = یعنے وفادار
ا = یعنے آرامش دهنده روح و جان
ه = یعنے همدم و همراه
ر = یعنے رنگ سخاوت و مردانگی
اونایے ڪه #خواهر دارن میدونن چه نعمتیه! سلامتے #خواهرا
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🏴🖤🏴🍃====>