🌹توصیه ای از آیت الله سید عبدالکریم کشمیری(ره)
🌺سوره یس بخوانید و ثواب آن را به امام جواد (ع) تقدیم کنید، حاجت شما را خواهند داد.
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
✨﷽✨
🌼فریب عبادت زیاد بعضی ها را نخورید
✍امام علی علیه السلام به "کمیل بن زیاد" فرمود: ای کمیل! شیفته کسانی که نماز طولانی می خوانند و مدام روزه می گیرند و صدقه می دهند و گمان می کنند که آدمهای موفقی هستند، مباش و فریب آنها را نخور.
زیرا ممکن است که به این عبادات "عادت" کرده باشند یا بخواهند عمداً مردم را فریب دهند.ای کمیل! وشیطان وقتی قومی را دعوت به گناهانی مثل ، شراب خواری، ریا و آنچه شبیه این گناهان است می نماید. عبادات زیاد را با طول رکوع و سجود و خضوع و خشوع پیش آنان محبوب می گرداند.
وقتی خوب آنها را به دام انداخت. آنگاه آنان را دعوت به ولایت و دوستی پیشوایان ظلم و ستم می نماید.
📚بحارالانوار ، جلد ۸۱ ، صفحه ۲۲۹
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#هفتشهرعشق
#یازدههمینمسابقه
#صفحهصدچهاردهم
ــ فرزندم! تو بايد راه پدر را ادامه دهى. مى بينى كه امام حسين(ع) تنها مانده است.
ــ مادر! من آماده ام تا جان خود را فداى امام نمايم.
مادر پيشانى نوجوانش را مى بوسد و پيراهن سفيدى بر تنش مى كند. شمشير به دستش مى دهد و بند كفش هايش را مى بندد. اكنون نوجوان او آماده رزم است. مادر براى بار آخر نوجوانش را در آغوش مى گيرد و مى گويد: "پسرم، خدا به همراهت!".
سپس او را تا آستانه خيمه بدرقه مى كند. مادر در آستانه خيمه ايستاده است و شكوه رفتن پسر را مى نگرد. او در دل خويش با امام خود سخن مى گويد: "اى مولاى من! اكنون كه نمى توانم خودم تو را يارى كنم، نوجوانم را تقديمت مى كنم، باشد كه قبول كنى".
همه نگاه ها متوجّه اين نوجوان است. او مى آيد و خدمت امام مى رسد.
امام حسين(ع) مى بيند كه عَمْرو بن جُنادَه در مقابلش ايستاده است. پدرش جناده در حمله صبح، شربت شهادت نوشيد. او به امام سلام مى كند و پاسخ مى شنود. امام مى فرمايد:
ــ اى عمرو، مادر تو عزادار و سوگوار پدرت است. تو بايد كنار او باشى، شايد او به ميدان آمدن تو را خوش نداشته باشد.
ــ نه، مولاى من! مادرم، مرا نزد شما فرستاده است. امام سر به زير مى اندازد. عَمْرو منتظر شنيدن پاسخ امام است.
امام مى گويد: "فرزندم، داغ سنگين پدر كافى است. مادرت چگونه داغى تازه را طاقت مى آورد. مادرت را تنها نگذار"، امّا عَمْرو همچنان اصرار مى كند. آنجا را نگاه كن! مادر كنار خيمه ايستاده است و با نگاهش تمنّا مى كند.
سرانجام امام اجازه مى دهد و عَمْرو به سوى ميدان مى رود. او شمشير مى كشد و به سوى ميدان مى تازد. در آغاز حمله خود چند نفر را به خاك و خون مى كشد، امّا دشمنان او را محاصره مى كنند. گرد و غبار است، نمى دانم چه خبر شده است؟
آن چيست كه به سوى خيمه ها پرتاب مى شود؟
خداى من! اين سر عَمْرو است. مادر مى دود و سر نوجوانش را به سينه مى گيرد و بر پيشانى معصوم او بوسه اى مى زند و با او سخن مى گويد: "آفرين بر تو اى فرزندم! اى آرامش قلبم".
اى زنان دنيا! اى مادران!
نگاه كنيد كه چه حماسه اى در حال شكل گيرى است. به خدا هيچ مردى در دنيا نمى تواند عمق اين حماسه را درك كند. فقط بايد مادر باشى تا بتوانى عظمت اين صحنه را درك كنى.
سرِ جوان در آغوش مادر است او آن را مى بويد و مى بوسد، امّا اين مادر پس از اهداى گل زندگيش به امام، يك كار عجيب ديگر هم انجام مى دهد. او رو به دشمن مى كند و سر فرزندش را به سوى آنها پرتاب مى كند.
او با صداى رسا فرياد مى زند: "ما چيزى را كه در راه خدا داديم پس نمى گيريم!".
آسمان مى لرزد و فرشتگان همه، متعجّب مى شوند. نگاه كنيد كه چگونه يك مادر قهرمان، ايثار و عشق واقعى را نمايش مى دهد.
ما كربلا را خوب نشناختيم و آن را در گريه و زارى خلاصه كرده ايم. كربلا هم گريه دارد و هم گريه نكردن.
به نظر من يكى از عظمت هاى كربلا در گريه نكردن اين مادر است. او داغ جوان ديده و دست هايش از خون سر جوانش رنگين شده است، امّا با اين وجود گريه نمى كند.
شايد به زبان آوردن اين وقايع كار آسانى باشد، امّا به خدا تا انسان مادر نباشد، به اوج اين حماسه ها پى نمى برد.
اين شير زن كربلا، چنان كارى كرد كه تاريخ تا ابد مبهوت او ماند.
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#محرم
#امامحسینعلیهالسلام
#یازدههمینمسابقه
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
از بالای تپه
بهمن ماه سال 1365 بود. به خاطر بمباران، مدرسهها تعطيل بود.
ما و دختر عمهام، رفته بوديم روستاي «توران». هر روز توي روستا مي گشتيم و از تپهها بالا مي رفتيم و گردش مي کرديم. روزها، اين طوري مي گذشت.
يک روز، تنهايي رفتم سر وقت بلندترين تپه اطراف روستا. حدود ساعت سه بعدازظهر بود و داشتم برمي گشتم که ناگهان، صدايي از آسمان به گوشم رسيد. سرم را بردم بالا. شش هواپيماي سياه و ترسناک، نزديک مي شدند و صدايشان، لحظه به لحظه، بيشتر مي شد. قبلا، شنيده بودم که هواپيماهاي عراقي، براي بمباران شهر «اراک» هميشه از بالاي همين روستاي توران مي گذرند. از ترس اينکه تيري به طرفم شليک کنند، زود دراز کشيدم روي زمين. هواپيماها با سر و صداي زياد، از بالاي سرم گذشتند و رفتند.
پا شدم و راه افتادم. هنوز در فکر آنها بودم و بيشتر از پنج دقيقه از رفتنشان نگذشته بود که باز صدا آمد و ديدم هواپيماها دارند بر مي گردند. اما اين بار فقط پنج تا بودند. همان شب اخبار ساعت هشت راديو گفت که عصر آن روز، يکي از آنها به هلاکت رسيده است. من خيلي خوشحال شدم.
راوی: امیر بختیاریان
🦋🌹💖
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
در این شب زیبای زمستانی
✨بالاترین
✨آرزویم براتون این است که
✨حاجت دلتون
✨با حکمت خدا
✨یکی باشد
شبتون بخیر
و سرشار از مهر خدا🌹
@hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خدایا🌻🍃
سرآغازصبحمان را
با یاد و نام و امید تو
میگشاییم🌻🍃
پنجره های قلبمان را
عاشقانه بسویت بازمیکنیم
تانسیم رحمتت به آن بوزد🌻🍃
الهی به امید تو 💚
💖🌹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_مولای_من♥
سلام زیباترین آرزوی من
تو چقدر معطری که نامت
دهانم را پر از بوی نرگس می کند
و یادت قلبم را
سرشار از شمیم یاس می سازد
و مهرت جانم را
مملو از عطر رازقی می کند ...
اللهم عجل لولیک الفرج
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی
🙏خـدایـا
در اولین روز ماه آذر
درهای رحمتت را
به روی همه بگشا
خـیر و برکت ، سلامتی
آرامش و خوشبختی را
در زندگیشون جاری کن
🙏بارالها شروع اسفند ماه را برای
همه عزیزان شروع بهترینها مقدرفرما
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#هدیهیاجباری👩⚖
#پارتبیستم🌷
... -
من هم خوبم، به لطف شما!
... -
- خوبن، سلام دارن خدمتت.
... -
- غرض از مزاحمت ميخواستم ببينم كه فردا وقت آزاد داري؟
... -
- يه كار كوچيك باهات داشتم.
... -
- نه توي شركت نباشه، خصوصيه!
... -
- آره عاليه. پس ميبينمت. ساعت ٤ خوبه!
... -
- آره آره، خيلي لطف كردي. سلام به خاله برسون. ممنون خداحافظ.
گوشي رو قطع كرد و چشمكي حواله ي قيافه ي پريشون و وارفته ي من كرد.
- اين هم از قرار فردا. من گفتم بهم اعتماد كن ديگه. شما دو نفر كنار هم فوقالعاده ائید
ميشيد! واي خداجون دارم ذوق مرگ ميشم.
نفسم رو با پوف كلافه اي خارج كردم كه همزمان با صداي آيفون شد.
- آخجون مهيار اومد.
- مگه كليد نداره؟
- داره؛ ولي دوست داره هميشه خودم در رو براش باز كنم.
- ديوونه هاي عاشق!
سريع به سمت در يورش برد. چادر هستي رو برداشتم و سر كردم. از پشت پنجره
نظارگر رفتارهاشون شدم.
هستي از عرض حياط با سرعت ميدويد. صداي ريگ و سنگريزههاي داخل حياط با
هر قدمش توي حياط ساكت و سرد ميپيچيد. در حياط رو باز كرد و مهيار داخل
حياط شد. كيفش رو روي زمين گذاشت و هستي رو توي آغـ*ـوش گرفت، از روي
زمين بلندش كرد و دور خودش چرخوند.
پرده ي پنجره رو پايين انداختم و به عشقشون فكر كردم، چقدر خوشحال بودم كه بعد از اينهمه سختي كنار همديگه روزگارشون رو پر از عشق و علاقه ميگذرونن.
چقدر زيباست وقتي كه از تك تك ثانيه هاشون به خاطر كنار هم بودن لـ*ـذت
ميبرن! دوباره به خودم فكر كردم، من كجاي اين دنيا ايستاده بودم؟ كنار چه آدمهايي؟ با كدوم ويژگي؟ از زندگيم چي ميخواستم؟ واقعاً ازدواج كردن يكي از اهداف زندگيم
بوده؟ اصلاً تا حالا بهش فكر كرده بودم؟! من بعد از كاري كه كيارش باهام كرده
بود، از همه ي مردها متنفر شده بودم. هربار كه از كنار مرد و زني رد ميشم با خودم ميگم اين يكي چطور از اين خانم استفاده ميكنه؟ اون رو به چه چشمي ميبينه؟ به
چشم يه وسيله براي خوشگذروني؟ براي پركردن وقت آزادش؟ براي كدوم
تفريحش سراغ يه دختر رفته؟! و حالا من مجبورم كه با يكي از اين آدما زندگي كنم.
حالا بايد از خودم بپرسم كه اين مرد من رو براي چي ميخواد؟! اصلاً من رو ميخواد
يا نه؟ اصلاً هدفش از ازدواج با من چيه؟ چقدر سخته انتخاب و چقدر سختتره پاسخ
به همه ي اين سؤالاتي كه تا با كسي زير يه سقف زندگي نكني به جوابش نميرسي!
صداي هستي من رو به خودم آورد.
آقامهيار مهمون داريما.
- قدمشون سر چشم.
مهيار و هستي هردو باهم وارد خونه شدن.
صداي «يااالله» گفتن مهيار توي خونه پيچيد و صداي «بفرماييد» من كسب اجازه اي بود
تا پا داخل خونه بذاره.
- سلام!
- به به سلام مبيناخانم! راه گم كرديد، سري بهمون نميزنين!
- اختيار داريد. من كه هميشه مزاحمم.
- اي بابا اين چه حرفيه. اينجا خونه خودتونه.
- صاحبش زنده باشن.
- تشكر، بفرماييد خواهش ميكنم.
ممنوني زير لب گفتم و روي مبل نشستم.
- مهيارجان تا شما لباست رو عوض ميكني من هم چايي رو ميارم.
- دست شما درد نكنه خانمجان.
مهيار سمت اتاق خواب رفت، من هم به سمت آشپزخونه رفتم تا به كمك هستي شام
درست كنيم.🌻🌻🌻🌻
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:
سرلوحة پروندة هر مؤمن (در روز قیامت) دوستی و محبت علی بن ابیطالب علیهالسلام است.✨
موضوع: #امام_علی_ع
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#صفات_امام_علی_ع
⇦ در رکاب نور
بریده اسلمی گوید: هرگاه که با پیامبر صلی الله علیه و آله به سفر می رفتیم، علی علیه السلام مسئول توشه و بار پیامبر بود، آنها را از خودش جدا نمیکرد، و هنگامی که در جایی منزل میکردیم توشه و اثاث پیامبر را وارسی نموده و اگر نیاز به ترمیم و اصلاح داشت اصلاح میکرد و اگر کفش و نعلین پیامبر نیاز به تعمیر و دوخت داشت آن را انجام میداد.
📗منابع:
بحار الانوار 37:303
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
⚠️ #تلنگرانه
قشنگه🙃بخونید❤️🍃
یه موتور گازے داشت 🏍
که هرروز صبح و عصر سوارش میشد
و باش میومد مدرسه و برمیگشت .
یه روز عصر ...
که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت❗️ رسید به چراغ قرمز .🚦
ترمز زد و ایستاد ‼️
یه نگاه به دور و برش کرد 👀
و موتور رو زد رو جک
و رفت بالای موتور و فریاد زد :🗣
الله اکبر و الله اکــــبر ...✌️
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب .😳
اشهد ان لا اله الا الله ...👌
هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید 😂
و متلک مینداخت😒
و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد 😳
که این مجید چش شُدِه⁉️
قاطی کرده چرا⁉️
خلاصه چراغ سبز شد🍃 و ماشینا راه افتادن🚗🚙
و رفتن . آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید ؟
چطور شد یهو؟؟!! حالتون خُب بود که؟!!
مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت👀
و گفت : "مگه متوجه نشدید ؟ 😏
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود
که عروس توش بی حجاب نشسته بود 😖
و آدمای دورش نگاهش میکردن .😒
من دیدم تو روز روشن ☀️
جلو چشم امام زمان داره گناه میشه ❌
به خودم گفتم چکار کنم
که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !"👌
همین‼️✌️
🎌برگےازخاطراتشهیدمجیدزین الدین🌟
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
🌷امام صادق عليه السلام:
✍🏻خانهاى كه در آن، كتاب خداوند متعال خوانده شود، چنان نورى از آن بر آسمان مى تابد كه در ميان خانه ها، شناخته مىشود.
📚 بحارالأنوار ج ۹۲، ص ۲۰۳
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#یک_آیه_ازقرآن
✨فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
🌹 أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ
✨تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ ﴿۱۰۱﴾
✨اى پديدآورنده آسمانها و زمين تنها
🌹تو در دنيا و آخرت مولاى منى
✨مرا مسلمان بميران و مرا به
🌹شايستگان ملحق فرما (۱۰۱)
📚 سوره مبارکه یوسف
✍آیه ۱۰۱
🔔
⚠️ #تـــݪنگـــرامـــروز
زنان مهدوی را دست کم نگیرید!!
زنان مهدوی اگر نتواند مانند حضرت زهرا سرباز امام زمان باشند.
مانند حضرت ام البنین مربی سربازان امام زمان میشوند.
راهت را برای عاقبت به خیری انتخاب کن برای امام زمانت
فاطمه ای یا ام البنین؟
@delneveshte_hadis110
به قول استادپناهیان :
مانندِ کودکی کھ انگشتِ پدر
را در خیابان در دست گرفته...
وقتۍ ازخانه بیرون مۍروید؛ سعۍکنید
انگشت خدا را در دست بگیرید
و این انگشترا رها نکنید
#خداجانم❤️
@delneveshte_hadis110
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨امام صادق علیهالسلام فرمودند:
هرگاه رسول اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم نماز مى خواندند و كسى نزد ايشان مى نشست، ايشان نماز خود را كوتاه مى كردند و به او رو مى نمودند و مى فرمودند: آيا خواسته اى دارى؟✨
موضوع: #حضرت_محمد_ص #نماز #احترام
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
از مدرسه
درست سه سال پيش بود. در کلاس پنجم درس مي خواندم. نام مدرسه مان «عدالت» بود. مدرسه نزديک نيروگاه بود. آن روز همه با خيال راحت مشغول درس خواندن بوديم. ساعت علوم بود. معلم مان در مورد درس توضيح مي داد. ناگهان صداي آژير قرمز از دفتر مدرسه به گوش رسيد. برخاستيم که برويم سنگر. هنوز توي راهرو بوديم که صداي وحشتناکي بلند شد. سراسيمه به حياط ريختيم. هواپيماهاي دشمن روي سرمان بود. همه ترسيده بوديم. بمبها يکي يکي به زمين مي افتاد. از دور خانههاي مردم را مي ديدم که ويران مي شوند دود و گرد و خاک همه جا را گرفته بود. هيچ وقت آن لحظه را فراموش نمي کنم.
راوی: آیدا موذی
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#دلانه💫
خوشبخت،
کسی است که بداند!
هر چه دارد از شماست
نه از تلاش خودش ...🖐🏻
دار و ندار ما، شماييد که نداریمتان♥️
یا صاحب الزمان علیه السلام ...
و آنکس که خدا و شما را دارد،
چه کم دارد؟!...
«اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفرج»
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردانی که زنان باحجاب دارند......
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خدایا🌻🍃
سرآغازصبحمان را
با یاد و نام و امید تو
میگشاییم🌻🍃
پنجره های قلبمان را
عاشقانه بسویت بازمیکنیم
تانسیم رحمتت به آن بوزد🌻🍃
الهی به امید تو 💚
💖🌹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_مولای_من♥
سلام زیباترین آرزوی من
تو چقدر معطری که نامت
دهانم را پر از بوی نرگس می کند
و یادت قلبم را
سرشار از شمیم یاس می سازد
و مهرت جانم را
مملو از عطر رازقی می کند ...
اللهم عجل لولیک الفرج
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>