ند".
دشمنان او را محاصره مى كنند و از هر طرف به سويش حمله مى برند. كم كم بازوان پيرمرد خسته مى شود و چند زخم عميق، پهلوان روشن دل را از پاى درمى آورد.
او را اسير مى كنند و دست هايش را با زنجير مى بندند و به سوى قصر مى برند. ابن زياد به ابن عفيف كه او را با دست هاى بسته مى آورند، نگاه مى كند و مى گويد:
ــ من با ريختن خون تو به خدا تقرّب مى جويم و مى خواهم خدا را از خود راضى كنم!
ــ بدان كه با ريختن خون من، غضب خدا را بر خود مى خرى!
ــ من خدا را شكر مى كنم كه تو را خوار نمود.
ــ اى دشمن خدا! كدام خوارى؟ اگر من چشم داشتم هرگز نمى توانستى مرا دستگير كنى، امّا اكنون من خدا را شكر مى كنم چرا كه آرزوى مرا برآورده كرده است.
ــ پيرمرد! كدام آرزو؟
ــ من در جوانى آرزوى شهادت داشتم و هميشه دعا مى كردم كه خدا شهادت را نصيبم كند، امّا از مستجاب شدن دعاى خويش نااميد شده بودم. اكنون چگونه خدا را شكر كنم كه مرا به آرزويم مى رساند.
ابن زياد از جواب ابن عفيف بر خود مى لرزد و در مقابل بزرگى ابن عفيف احساس خوارى مى كند.
ابن زياد فرياد مى زند: "زودتر گردنش را بزنيد" و جلاد شمشير خود را بالا مى گيرد و لحظاتى بعد، پيكر بى سر ابن عفيف در ميدان شهر به دار آويخته مى شود تا مايه عبرت ديگران باشد.
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#امامحسینعلیهالسلام
#دوازدههمینمسابقه
#ویژهیماهمبارکرمضان
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
مداحی_آنلاین_نون_و_چوب_حجت_الاسلام_دانشمند.mp3
2.22M
♨️نون و چوب
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #دانشمند
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجت الاسلام قرائتی:اگر میخوایم دعامون مستجاب بشه باید این شش تا کار رو انجام بدیم...
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#حرفدل
زندگی به من یاد داده
برای داشتن آرامش و آسایش
امروز را با خدا قدم بر دارم
و فردا را به او بسپارم …
زندگی زیباست!
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#حرفدل
گاهی مواقع رو به آسمان نظاره می کنم
لبخندی میزنم و زیر لب میگویم:
خدایا میدونم که کار تو بود!
ممنونم!!
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#حرفدل
یک روزی هست که خدا چرتکه دستش می گیرد
و حساب و کتاب می کند
و آن روز تو باید تاوان آنچه با من کردی را بدهی
فقط
نمی دانم
تاوان دادن آن موقع تو
به چه درد من می خورد ….؟
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خدایا🌻🍃
سرآغازصبحمان را
با یاد و نام و امید تو
میگشاییم🌻🍃
پنجره های قلبمان را
عاشقانه بسویت بازمیکنیم
تانسیم رحمتت به آن بوزد🌻🍃
الهی به امید تو 💚
💖🌹🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🍀یہاستاد داشتیـم مےگفت :
📚اگه درسمیخونین بگین برا#امام_زمان
🛠اگه مھارٺ ڪسب می ڪنین نیٺٺون باشہ براےمفیدبودن در دولٺ امام زمان...
🏃♂اگہ ورزش می ڪنین آمادگی
براے دویدن تو حڪومت ڪریمه ی آقا باشه...
✅اینجورے میشیم سـربازِ قبل از ظهـور
👌اصلا ما براۍ هر ڪارۍ ڪه میڪنیم باید هدف درسٺ و مشخصۍ داشتہ باشیم...
💚السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#هدیهاجباری👩⚖
#پارتهشتادچهارم🌷
﷽
- امروز يه.كم رنگت پريده. خوبي؟
- آره خوبم. شما نگران نباش.
صداي عمو از داخل پذيرايي اومد.
خانم؟ يه چاي نمياري براي ما؟
خاله خواست بلند شه كه گفتم:
- من ميبرم!
سيني چاي رو داخل پذيرايي بردم و اول سمت عمو و بعد سمت احسان و امير
گرفتم. آيدا و آناهيتا چاي برنداشتن. خاله از داخل آشپزخونه اومده بود و كنار عمو
نشست. يكي از استكانهاي چاي رو برداشتم و روي مبل روبه روي احسان نشستم.
سرش رو به سمتم چرخوند. ناخودآگاه لبخندي روي لبم نشست. انگار ميون اينهمه
غريبه يه آشنا ديده بودم. احسان هم لبخند زيبايي بهم زد و دوباره مشغول صحبت با
امير شد. صداي زنگ آيفون نويد اومدن بابا و مامان رو ميداد. دلم واسه ي
ديدنشون پر ميكشيد.
مامان چادر سادهي مشكيرنگش رو سر كرده بود. روسري صدفيرنگش به صورت
سفيد و چشمهاي روشنش عجيب مياومد. بابا كتوشلوار مشكيرنگش رو با پيراهن
سفيدش پوشيده بود.
فوري به سمتشون رفتم كه مشغول احوالپرسي با عمو و خاله بودن. اول مامان رو توي
آغـ*ـوش گرفتم و بـ*ـوسش كردم و بعد هم بابا رو محكم بغـ*ـل كردم.
نديدنشون توي اين دو هفته چقدر زجرآور بود!
احسان هم با بابا و مامان احوالپرسي كرد و تعارف كرد كه بشينن. مامان و بابا روي
كاناپه نشستن و من هم كنارشون جا گرفتم. امير و آناهيتا و آيدا هم سلام كردن و
مامان و بابا با خوشرويي جواب دادن.
مامان دستش رو پشت كمرم گذاشت.
- دختر كوچولوي من! چقدر دلم تنگ شده بود برات! چرا نيومدي يه سري بهمون
بزني؟
- شرمنده. همهش بيمارستان بودم. اين روزا سرمون خيلي شلوغ بود.
- واسه همين اينقدر لاغر شدي؟
- لاغر شدم؟! نه فكر نميكنم.
آيدا با سيني چاي سمتمون اومد. اول سيني چاي رو به بابا تعارف كرد و بعد به مامان
كه مامان گفت:
- انشاءاالله سيني چاي خواستگاريت عزيزم.
رو به آيدا كه نيشش باز شده بود گفتم:
آيدا فعلاً قصد ازدواج نداره! قصد ادامه تحصيل داره.
خاله: بله. آيداخانم اگه خدا بخواد قراره امسال رو بخونه كه براي پزشكي قبول بشه.
مامان: به سلامتي! انشاءاالله كه موفق باشي.
آيدا تشكري كرد و سيني چاي رو بعد از تعارف به بقيه روي ميز گذاشت.
خاله داخل آشپزخونه بود. لبخندي به چهره ي مامان زدم و به بابا كه مشغول صحبت
كردن با عمو بود نگاه كردم.
- من برم كمك خاله.
- باشه برو عزيزم.
از كنار مامان بلند شدم و به سمت آشپزخونه رفتم.
- خاله جون كمك نميخواي؟
- نه قربونت برم. برو پيش مادر و پدرت بشين. به خاطر تو اومدن.
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#حدیث
امام سجاد عليه السلام :گناهانى كه باعث نزول عذاب مى شوند، عبارت اند از: ستم كردن شخص از روىآگاهى، تجاوز به حقوق مردم، و دست انداختن و مسخره كردن آنان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#حدیث
امام علی علیه السلام:
رستگار شد آنکه بر هوسش چیره گشت و انگیزههای نفسانی خود را مهار کرد
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#خدا
خداوند از راههای عجیب و غریب بندگانش را رهبری میکند و ما معتقدیم که مقصود خداوند فقط شاد و خوشبخت ساختن ماست؛ اما خودمان نمیدانیم که خداوند چه نوع خوشبختی را در حقمان روا داشته و از چه راهی به دستمان رسانده است.
اورینا
@delneveshte_hadis110