eitaa logo
کانال رسمی دلنوشته شهید دهقان
220 دنبال‌کننده
991 عکس
215 ویدیو
4 فایل
#دلنوشته‌برای‌شهید‌ #نحوه‌آشنایی‌شماباشهید‌ #داستان‌تحول‌شما‌به‌واسطه‌شهید #عنایات‌شهیددهقان 📩ارسال آثاربه: @vesal_h213 ♻️تبادل: @shahid_m_dehghan صفحه اینستاگرام: Inastagram.com/hoseinvesali
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 🦋1⃣ من قبلاً باشهید محمد رضا دهقان امیری آشنا شده بودم به واسطه ی عمم ایشون گفته بودن که یه شهید هست به نام محمدرضا دهقان بعد من رفتم قم و جمکران به عنوان هدیه یه کسی این کتاب رو به من داد من خیلی خوشحال شدم چند وقت بعد با مادرم دعوام شد و خیلی ناراحت بودم رفتم سر. کمدم اولین چیزی که اومد جلوم عکس شهید بود داشت بهم می‌خندید حالا از اون طرف هم پیکسلشون دوماه بود که گمشده بود من زندگیمو زیر ورود کردم ولی پیدا نکردم خلاصه عکس رو گرفتم تو دستم و گفتم تو هیچ کاری نمیتونی بکنی و پرتش کردم اونور همون موقع دیدم یه چیزی از روی عکس افتاد پایین دیدم پیکسل اینطوری شد که رفاقت منو و ایشون خیلی صمیمی شد 🔰 💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻 🆔| @khadem_hor •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 🦋2⃣ راستش من شهید رو کم و بیش می شناختم اما حس خاصی نسبت بهشون نداشتم البته همون اول هم از طریق دوستم شناختمشون ولی برام مثل هزاران شهید دیگه بودن تا این که یک شب مشرف شدیم حرم امام رضا علیه السلام و اونجا پدرم بی هوا کارت اعتباری رو دادن دستم و گفتن برو هر چیزی که دوست داری بخر از محصولات فرهنگی ش انقدر ذوق کرده بودم که نمی دونستم چه کار کنم .سریع کفش هامو پوشیدم و رفتم سمت فروشگاهش که یک کتاب فروشی بود. لابه لای کتاب ها می گشتم که یک کتاب مناسب پیداکنم چون چنین فرصتی دیگه گیرم نمیومد. که ناگهان عکس شهید دهقان رو روی جلد کتاب یک روز بعد از حیرانی دیدم. اول خواستم بی تفاوت رد بشم اما هرکاری کردم نشد . راستش دنبال کتاب پایی که جا ماند بودم اما پیدا نکردم و نمی شد از خیرش بگذرم هیچی دیگه کتاب رو خریدم و باخوشحالی زیاد پیش پدرم رفتم. کتاب رو بادقت میخوندم و مراقب بودم که کثیف و خراب نشه این شهید جالب ترین زنرگی ای رو داشتن که من تابه حال درک کردم 🔰 💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻 🆔| @khadem_hor •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 🦋3⃣ سلام 😊 ... من تازه وارد کانالتون شدم و دیدم که خواستید که نحوه ی آشناییمون با این شهید بزرگوار رو بگیم...💕 ... من مذهبی هستم با شهدا هم آشنایی داشتم اندکی و کتابهایی خوندم در مورد شهدا ولی دیگه خیلی اطلاعات نداشتم و اینکه شهدای زیادی رو نمیشناختم 😕 تا اینکه چند تا مطلب درمورد دوست شهید خوندم و احساس کردم که چقدر به همچین رفیقی توی زندگیم نیاز دارم که همیشه کنارم باشه 😇 ولی نمیدونستم که باید چیکار بکنم و چجوری رفیق شهیدم رو انتخاب بکنم ...☹️ تصمیم گرفتم که برم آلبوم شهدا رو نگاه بکنم و اولین شهیدی رو که به دلم نشست و تونستم باهاش راحت حرف بزنم ، رو به عنوان رفیق شهیدم انتخابش کنم 🙃 چند تا عکس رو که نگاه کردم دیدم آخه همشون نورانیتی دارن و همشون به دل میشینن😊 اما این وسطا من متوجه یه جوان بیست ساله شدم که واقعا خیلی به دلم نشستن ایشون نمیدونم شایدم عنایت خودشون بود که اونجور عجیب به دلم نشست ... تصمیم گرفتم مطالب بیشتری داشته باشم ازشون ، هر چقدر که بیشتر ازشون میخوندم و میدیدم بیشتر به دلم مینشستن☺️ و این شد که من ایشونو به عنوان رفیق شهیدم انتخابشون کردم ، البته بین شهدا رفیق های دیگه ای هم دارم اما صمیمیتم با داداش محمدرضا بیشتره و با ایشون راحت تر میتونم درد و دل کنم ❣ ... امیدوارم که هممون مورد عنایت و شفاعت این شهید بزرگوار قرار بگیریم 🔰 💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻 🆔| @khadem_hor •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 🦋4⃣ سلام راستش زمان آشنایی من با ایشون سال اول شهادت این شهید بزرگوار هستش. زمانی که من هیچ شناختی از شهدا نداشتم حتی آن زمان علاقه به شناخت شهدا هم نداشتم .اما روزی که من عکس این شهید و دیدم برعکس همه شهدا احساس میکردم دارن بامن صحبت میکنند . وقتی عکس این جوون رو دیدم با خودم گفتم اینا برای چی رفتن چرا جون شون رو به خطر می‌اندازند چی به این شهدا میرسه .آن زمان ایشون رو دوباره فراموش کردم و بعد از چهار سال شدن رفیق شهیدم الان که فکر میکنم کسی که باعث تغییر من شد این شهید بزرگوار بودن، کسی که من و از دختری راحت به یه طلبه تغییر داد.امیدوار در روز قیامت رفیق شهیدم آقا محمد رضا من و هم شفاعت کنند😔😔😔 🔰 💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻 🆔| @khadem_hor •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 🦋5⃣ عرض سلام و خسته نباشید داستان دوستی منو اقا محمد رضا از 5اسفند سال95 شروع شد که یادوار شهدا داشتیم داخل مدرسه و امدن دعا فرج با عکس شهید تاریخ شهدا تولد اینها چاپ کرد بودن و قرار بود هر دانش اموز یکی از اینها بردار من دختری بودم اعتقاد قوی نداشتم سوسول بودم بعدش با دوستم رفتیم که برداریم زمانی برداشتم محمدرضا دیدم خیلی حال عجیب داشتم کل یادوار به عکسش خیره بودم دوستام بهم میگفتن عاشق شدی در یک نگاه همین جوری کلا حال هوای ما عوض شد امدم خونمون به مامانم گفتم مامان براتون مهمون اوردم روزا باید دعا فرج بخوانیم براش مامانم خیلی اهل شهدا بود دوستشون داشت از این موضوع خوشحال شد همین شد که من از محمدرضا خواستم بهم کمک کنه تا به نمازم پایند بشم و محمد رضا به برادر خطاب میکردم خیلی بهم کمک کرد و سال هشتم من با این دوستم قهر کردم به علت بیماری مامانم خواستم شفا بده ولی خب یک مدت دکترا گفتن خیلی امیدی به زندگی نیست که من کلا قید همه چیو زدم ولی خب مامانم برا عمل رفت بود باز ازش نمونه برداری کردن گفتن شما مشکلی ندارین مطمئنید اینها برا شما هست زمانی اینو بهم گفتن پریدم سمت عکس محمدرضا میگفتم اخه روح من فدایت تو چقدر خوبی از اینجا به بعد دیگه رابطه ای داشتم خودش هر چی میخواستم ازش کمک میخواستم همش میگفتم کاری منو میبینه و همین جوری بود باهام خوب بودیم و سال نهم تو ایام فاطمیه محمد رضا خواب دیدم بودم ازم خواست چادری بشم من امدم نیابتی چادر پوشیدم دیگه همین بهم کمک کرد همش چادر داشته باشم و تو موقعیتی عاشق شدم بابام اینها ناراضی بودن با کمک محمدرضا که آرامش میداد بهم حاجتم هم داد بابام راضی شد میتونم بگم یکی از بهتر دوستای هست که دارم تو لحظه های که اشوبم ارامش من هست و افتخار میکنم با چنین فردی دوست شدم اینقدر منو متحول کرد که هر کس میپرسه چگونه اینقدر تغییر کردی از محمد رضا براش میگم همه میگن میشه ماهم باهاش دوست بشیم چقدر خوبه انشالله منم شفاعت کنه در آخرت ❤️ محمد رضا اگر تو نبودی ابجی فریده ات هیچی نبود🙃 🔰 💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻 🆔| @khadem_hor •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 🦋6⃣ میخواستم نحوه آشنا شدم با شهید دهقان بگم☺️ من یه نوجون راهنمایی بودم توی یه خانواده معمولی و مذهبی بزرگ شدم و از اول با دین و شهدا اشنایت داشتم و در دوران راهنمایی بشدت پایبند به اصول و قوانین اسلامی بودم ولی وقتی وارد دبیرستان شدم کم کم کمرنگ شدن پیدا شدن دوستای جدید،اینترنت،مسیر رفت و برگشتم به خونه و از همه مهم تر نداشتن اراده و ایمان قوی باعث شد از اون شخصیتم دور بشم ... شدم یکی مثل بقیه دخترای هم سنم دنبال مد و فلان لباس و رنگ سال و... از نظر تحصیلیم که نگم بهتره کلا نمراتم رسید به ۱۰و ۱۱ 😅😔چادرم کنار رفت مانتوام کم کم کوتاه و تنگ تر شد منی که با ۳تا ۴تا سنجاق روسریمو نگه می‌داشتم فکر و ذکرم مدل موی بود که چطوری از زیر روسری بیرون بدم 😔😔 نماز اول وقتم شد آخر وقت و یه روز بخون ۱۰ روز نخون کلا شخصیتم عوض شد تا چند ماه پیش که با یه بند خدای که چندسال هم ازم بزرگتر بود آشنا شدم مدل حرف زدنش ،کاراش،خجالت کشیدناش و تعجب کردناش همه برام آشنا بود و خنده داره کم کم با هم راحت حرف زدیم و به رفتا این دوستم فکر میکردم که رسیدم به خودم همون خودمی که دوران راهنمایی بودم🤭🤭 فهمیدم ای دل قافل😓😟زدم تو جاده خاکی و دارم با سرعت زیاد حرکت میکنم جاده خاکی که تهش یه دره است 😖 کدوم شهرداری راهی که به یه دره برسه رو آسفالت میکنه؟.🤔🤔هیچ رههی نیست جز دنده عقب گرفتن😍برگشتم کم کم نمازم خوندم موهام رفت زیر روسری چادرم برگشت ولی هنوز انقدری کامل نشده بودم😟 توی یه گروه دخترونه مذهبی عضو شدم😇با دوستان رشد کردم و تا یه روز بحث رفیقشهید افتاد🙁🤔رفیق شهید؟!😳چی هست؟ 🤷🏼‍♀ خوب من چند سالی از جاده آسفالت و راه رهست دور بودم😅😔از دکه ها و مغاز های که برای راحت رسیدن به خدا به ادم کمک میکردن شناختی نداشتم🤷🏼‍♀ مثل (رفیق شهید ، ذکر روزانه، جمع بهشتی و...) خلاصه از یکی از دخترا پرسیدم که داستان این رفیق شهید چیه🤔 گفت که یکی از شهدا رو انتخاب کن و باهاش رفیق شو کثل یه دوست صمیمی باهاش درد دل کن بخاطر این ووستت گناه نکن ثواب کارای خوب رو که انجام میدی هدیه کن بهش توسل کن بهش ☺️ برام جالب بود😃😃میخاستم امتحانش کنم توی گوگل سرچ کردم عکس شهدا😍شهدای زیادی بودن همه هم از هم ارام بخش تر و قیافه های مهربون تر تا رسیدم به عکس شهید دهقان 🤔😃برام یکم عجیب بود آرروم بودم چند دیقه فقط به عکس خیره بودم نمیتونستم چشم بردارم از عکس شهید☺️ بعد از حدود ۱۰دیقیه اسم شهید سرچ کردم و دربارش هر چیزی که تونستم خوندم مخصوصا صحبت های خواهر و مادر گرامیشون در باره نحوه شهید شدن و حضور و عطر ایشون در زندگیشون واقعا حالم عجیب بود بار ها شعر اخر وصیت نامه شهید رو خوندم و گریه کردم واقعا دگرگون شدم از اون روز به بعد دیگه پیگیر سبک زندگی این شهید والا شدم🌱 و ایشون شدن رفیق شهیدم ،کسی که باهاشون زندگی میکنم و داداش صداشون میزنم😅😃 و کل روز هامو با ایشون سپری میکنم امیدوارم که شهید هم منو به عنوان یه خواهر قبول کنن😔🌷 بال هایم هوس با تو پریدن دارد بوسه بر خاک قدم‌های تو چیدن دارد من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست و از آن روز سرم میل بریدن دارد 🔰 💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻 🆔| @khadem_hor •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 🦋7⃣ سلام من۱۰ ساله هستم نحوه آشنایی من با شهید دهقان آشنایی من از طریق دخترعموی بود دختر عموی من کتاب شهیدکتاب شهید محمدرضا دهقان را می میخواند من هم مشتاق شدم ببینم این کتاب چیست که دختر عمو خیلی تعریف می‌کند برایم زندگی نامه ایشان را تعریف کرد من خیلی مشتاق شدم که پیشتر با شهیدمحمدرضادهقان آشنا شود چند ماه برای تولد امام رضا علیه السلام نذر کوچکی کردم و در کاغذی احادیثی از امام رضا علیه السلام می‌نوشتم و پشت آنها نام یک شهید را می می‌نوشتم چه شهید های هشت سال دفاع مقدس چه شهید های مدافع حرم داشتم این کار را انجام می دادم که یک هو نام مبارک شهید محمدرضا دهقان در زهنم آمد نام مبارکه این شهید را هم یادداشت کردم بعدها کل زندگی نامه ایشان را خواندم ایشان مرا به عنوان دوست خود انتخاب کرد کلام آخر: شهید محمدرضا دهقان من شما را دوست دارم 🔰 💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻 🆔| @khadem_hor •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 🦋8⃣ سلام داستان آشنایی من با شهید محمد رضا دهقان 🌱 بعد از یک تحول عجیب و بعد از اون اتفاقی که یهویی پیش اومد و حتی قابل گفتن هم نیست ، و با خوابی که یکی از شب های ماه رمضان همون روزا مامانم دید همه چی تغییر کرد ...... شدم یک ادم دیگه...... اون معجزه شاید اون روزا سخت بوم برام ولی همیشه دعا میکنم کاش اگه قراره آدمی خوب بشه از همین اتفاقات بد بیفته براش ولی مثل مال من حل بشه ان شاء الله بعد از تحولم هنوز مشکلاتی داشتم ....ولی نه در حد قبل .... ی روز که خونه مامان بزرگم بودم عمم یک کتاب خریده بود منم که علاقه زیادی به کتاب داشتم برداشتم و شروع کردم به خوندن خیلی قشنگ بود و نتونستم ولش کنم و اون کتاب یادت باشه خاطرات شهید حمید سیاهکالی 🌱بود چند روزی پیشم بود و مخخوندم تا به اخراش رسیدم و و با پایانش خیلی متحول شدم و واقعا تاثیر زیادی روم گزاشت 🕊 یک ماهی بود که اسباب کشی کرده بودیم و رفتیم ی شهر دیگه.... یک روز که رفتیم گردش و کار خاصی نداشتیم ناگهان به دلم افتاد بریم تخت فولاد( یکی از بزرگ ترین و معروف ترین و قدیمی ترین مکان هایی هست که انسان ها و عالم های خیلی بزرگی توش خاک هستن در استان اصفهان ) و بقیه هم قبول کردن و رفتیم اونجا اول رفتیم مقبره بانوامین ( یکی از عالمه های خیلی بزرگ هستن ) بعد از اونجا رفتیم گلزار شهدا یکم با بانو امین فاصله داشت و با ماشین رفتیم رسیدیم و پیاده شدیم جای خیلی قشنگی بود ✨ وارد شدیم ... کنار مامان بابام و داداشم وارد شدم از ورودی که میرفتیم جلو ی خانمی از دور میومدن برخلاف ما نگاهم به دستشون افتاد کتاب سلام بر ابراهیم دستشون بود سرمو سمت بابام بردم و گفتم بابا یادت باشه کتاب سلام بر ابراهیم ۲ رو بخریم حرفم که تموم شد سرمو که بالا آوردم دیدم که اون خانم نزدیک ما شده بودن سرشون پایین بود نزدیک شدن و وقتی رسیدن به ما دستشو ناگهان اوردن جلو و کتاب رو سمتم گرفتن منم بدون هیچ حرفی دستمو بردم جلو و گرفتم و گفتم ممنون خیلی شوکه شده بودم رفتیم زیارت شهدا و بعدش رفتیم کتاب فروشی و چندتا کتاب مذهبی شهدایی خوب خریدم از اون شب برای بار دوم کتاب سلام بر ابراهیم رو خوندم چون بار اول فقط برای رفع تکلیف خوندمش و اولین رفاقتم با آقا ابراهیم شروع شد🌱 چند ماهی گذشت مشکلاتی برام پیش اومده بود و خستم کرده بود لبه پرتگاه گناه بودم چند دفعه ائمه دستمو گرفتن ولی واقعا خسته شده بودم مثل هر هفته پنجشنبه رفتیم خونه مامان بزرگم وارد اتاق شدم و وسایلم رو گزاشتم رو میز ناگهان چشمم به کتابی که رو میز بود افتاد ی پسر جوون بود با چشم هایی که انگار توی همون نگاه اول دلموشهدایی‌کرد کتاب رو برداشتم نوشته بود یک روز بعد از حیرانی 🕊شهید محمدرضا دهقان حالم عجیب بود به دختر خالم گفتم میشه این کتاب رو ببرم؟ گفت آره برا خودت اوردمش و از اونجا تحولم شروع شد 🌱 تنها کتاب و اولین کتابی که انقدر باهاش گریه کرده بودم همین کتاب شد خیلی روم تاثیر گزاشت لحظات شهادت داداش اصلا حال خودمو نمیفهمیدم یعد از تموم شدن کتاب ، کتاب داداش محمد رضا هم رفت پیش کتاب اقاابراهیم بالا سرم و هر شب و صبح با نگاه و سلام به اونا شروع و تموم میشد چند هفته بعدش وارد روبیکا شدم توی یکی از لایو های کانال شهید بابک نوری گفتم که میتونم از شهید حججی لایو بزارم و از اون به بعد شدم ادمین کانال شهید نوری روز به روز متحول تر و به قول شهدایی از این دنیا بیشتر دل میکنم و عاشق و مرید شهدا میشدم چند وقت بعدش ادمین کانال رسمی شهید دهقان توی روبیکا شدم و خادم داداش محمد رضا شدم 💐 همه چی به سرعت میگذشت و من مدیون مهربونی خدا ☘ ائمه و نگاه شهدا بودم چند ماه بعد رفتیم تهران و گفتم میخوام برم چیذر من که دقیق سال قبلش با اصرار به پدرم میخواستم برم کنسرت ی خواننده و همیشه آرزوی عکس گرفتم با اون رو داشتم حالا دیگه اون چیزا مهم نبود برام من بالاتر رو میدیدم قبلا نگاهش دنیایی بود الان دیگه دلمو شهدا برده بودم 🌼 و ازشون ممنونم برا همه چی رفتیم چیذر وقتی بین شهدا دنبال داداش محمد رضا میگشتم قلبم تند تند میزد اصن نمیدونستم باید چیکار کنم چشمم یهویی به عکس قشنگ بالاسرش افتاد لبخندش انگار داشت نگام میکرد قلیم تند میزد رفتم جلو سلام داداش محمد رضا 🥀 و این شد اولین دیدار ✨ از اون روز همه زندگیم تغییر کرد و هر روز با شهدا و رفقای جدیدی آشنا میشدم و لایق خادمی شهدا میشدم ....... امیدوارم رنگ و بوی شهدا به دل وقلب هممون باشه و نگاه شهدا از زندگی هیچ کس برداشته نشه التماس دعا التماس دعای شهادت اللهم عجل لولیک الفرج و فرجنا بهم 🔰 •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 🦋9⃣ نحوه آشنایی من با شهید دهقان برمیگرده به دو سال پیش... اون روزی که برای اولین بار مستند این شهید از شبکه ی دو پخش شد... قبل از این شناخت من از ایشون فقط در حد اسم بود اما الان.... دوران راهنمایی من هم مثل بعضی از دخترا شل حجاب بودم خودم هم در این راستا تلاش میکردم چون الگوی من بازیگرایی بودن که از نظر پوشش درست نبودن و همچنین بعضی از همکلاسیام که باهاشون دوست بودم... اول دبیرستان رفتم راهیان نور... بااینکه درک زیادی نداشتم اما به خاطر علاقه ای که داشتم(ناگفته نمونه که قبلش بابام اصلا از راهیان نور خوششون نمیومد اما گویا شهدا دعوتم کردن... چیزی که اون موقع میگفتن و من خیلی درکش نمیکردم اما الان...) بعد از راهیان نور با اولین شهدایی که آشنا شدم شهید ابراهیم هادی و محمدرضا تورجی زاده بود... هرچند که باهاشون حرف میزدم و جواب میگرفتم اما انگار خیلی ازشون دور بودم... من از اون روز به بعد عاشق شهدا بودم اما اون شهیدی که بخوام به عنوان داداشم باشه .... گذشت و گذشت تا این که یک روز خیلی اتفاقی راهنمای الکترونیکی شبکه ی دو رو نگاه کردم و اون روز مستند از آسمان گفت و گو با خونواده ی شهید دهقان بود خیییییلی پاش گریه کردم دلم شکست! بعد از اون به گفتم من داداش بزرگتر ندارم تو بیا جای داداش بزرگترم باش ..... که خب خداروشکر همه چیز اون جوری که میخواستم پیش رفت. الان هم هرموقع میرم حرم امام رضا براش زیارت امین الله میخونم و خیلی کارهای دیگه...! دیگه کلا که الان مثل یک داداش بزرگتر هوامو داره حتی یه جاهایی هم احساس میکنم که از دستم ناراحته!☺️ 🔰 💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻 🆔| @khadem_hor •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 🦋0⃣1⃣ یکی از دوستام چندین بار عکس این شهید رو استوری کردن حدودا یک ماهه پیش با همین دوستم به مشکل خوردم خیلی بد دلمو شکست فقط میتونستم ب شهدا پناه ببرم بدترین شب زندگیم بود شب تا صب واقعا نمیدونم تو عالم خواب و رویا بودم یا بیداری اما تا صبح فقط با این شهید بزرگوار صحبت کردم و شکایت دوستمو بردم پیشش آرومم کرد چند روز بعد توی اینستا خیلی اتفاقی یکی از پست یا استوریای شما که عکس این شهید بود رو دیدم بلافاصله فالو کردم ..نمیدونم اگه اون شب این شهید و لبخندش نبود چه بلایی سرم میومد .. من تا سال 93 از شهدا متنفر بودم فک میکردم خودخواه ترین آدمای روی زمینن آخه بعد از شهادت داییم مادربزرگم دق کرد مامانم مریض شد .. بخاطر همین دوسشون نداشتم تا اینکه سال 93 از سمت دانشگاه من و دوستام رفتیم راهیان البته میخاستیم به اسم راهیان بریم شمال یه هفته باهم باشیم اما هر سه تامون یادمون رفت و وقتی رسیدیم اندیمشک تازه یادمون افتاد تصمیمون چی بود ولی راه برگشتی دیگه نداشتیم .. بماند که تو این سفر چه معجزه هایی دیدیدم .. من همونجا با شهدا معامله کردم و غیرممکن ترین خواستم به اجابت رسید.. و از اون تاریخ تا الان مهرشون توی دلم هست و بهشون ارادت خواستی دارم .. 🔰 💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻 🆔| @khadem_hor •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 🦋1⃣1⃣ قضیه اشنایی من با شهید دهقان به روزی برمیگرده که من اصلا اسم ایشونو نمیدونستم و فقط چند بار عکسشونو دیده بودم.ی روز که حالم خوب نبود توی یک گروه دیدم نوشتن رفیق شهیدم شهید محمدرضا دهقان همان جا یکدفعه به ایشان گفتم من با شهید های قبلی خودم رفیق شدم ونظر ان هارا نپرسیدم حالا شما به من بگویید میخواهید با من دوست شوید یا نه حدود یک ساعت بعد برنامه ملازمان حرم مادر شهید محمد حسین حدادیان در امامزاده علی اکبر چیذر صحبت میکردند که یکدفعه گفتند مزار شهید دهقان هم آن طرف است و باهم دوست بودند وشهید دهقان خیلی خوب باهمه رفیق میشدند واین جمله بود که من جوابم را از شهید گرفتم ورفاقت ما از انجا آغاز شد 🔰 💠 شما هم مطالب خودتون رو برای کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان ارسال بفرمایید 👇🏻 🆔| @khadem_hor •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•
💠 بِسْمِ ربِّ الشُّهدا و الصِّدیقین 💠 سلام خدمت همراهان همیشگی کانال دلنوشته شهید محمدرضا دهقان امیری 🙂 بزرگواران ان شاءالله قصد داریم مطالب ارسالی شما رو در روزهای هفته و با هشتگ های مخصوص به خودشون داخل کانال قرار بدیم 🙂 شما میتونید مطالب مورد نظرتون تحت عنوان های👇 ✅ دلنوشته برای شهید ✅ نحوه آشنایی شما با شهید ✅ داستان تحول شما به واسطه شهید رو به آیدی زیر ارسال بفرمایید🙏🏻 🆔| @vesal_hossein ان شاءالله مطالب ارسال شده توسط شما با هشتگ های زیر هرروز داخل کانال قرار گرفته میشه 😊 🌹 🦋 😇 🙏🏻| سپاس از همراهیتون 🌷| ان شاءالله شفاعت سیدالشهدا شامل حالتون ❇️| •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄• @delneveshte_shahid_dehghan •┄══┄═•💠🌹💠•═┄══┄•