eitaa logo
دلنوشته امام زمانی
481 دنبال‌کننده
30 عکس
10 ویدیو
36 فایل
اینجا پر از دلنوشته های مهدوی هست که خیلی دنبالش بودی. کپی حلالت با ذکر صلوات صلوات برای فرج آقا یادت نره https://eitaa.com/joinchat/1488584823C657991448a @delneveshteehh
مشاهده در ایتا
دانلود
👆👆👆 💞 💞 😘 ⃣ ــ آقاى ! چقدر مرا در اين راه مى برى؟ ــ حوصله كن، ! ــ من مى خواهم به خانه (ع) بروم، ساعتى است كه مرا در اين مى چرخانى. ــ اينجا يك شهر است، ما به راحتى نمى توانيم به خانه برويم. دارد، مى فهمى! كشته شدن! تو از شنيدن اين من تعجّب مى كنى. هر گونه رفت و آمد به خانه را بازرسى مى كنند، آنها و (ع) را در شرايط بسيار قرار داده اند. @emamamm ✨💟الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الفرج💟✨
👆👆👆 💞 ⃣4⃣ مدّتى مى گذرد، وقت آن است تا مراسم ازدواج برگزار شود; ! من با خود فكر مى كنم كه حتماً براى اين ، جشن باشكوهى برگزار خواهد شد; امّا متوجّه مى شوم كه هيچ در كار نيست. اين به صورت مخفى صورت مى گيرد و فقط چهار نفر در اين مراسم شركت دارند: و (ع) و و . شايد تعجّب كنى؟ تو تا به حال مراسم اين طورى نديده اى؟ شنيده اند سرانجام كسى مى آيد كه همه حكومت هاى ظلم و ستم را نابود مى كند. آنها به خيال خود مى خواهند كارى كنند كه آن هيچ نسلى نداشته باشد0 امروز (ع) مى خواهد پسرش مخفى باشد تا دشمنان حسّاس نشوند. ! ماندن ما در اين شهر ديگر به صلاح نيست. بايد به خود برويم، مى ترسم حكومتى به ما شك كنند. من به تو قول مى دهم كه باز هم به اينجا بياييم. من در خانه خود مشغول هستم. به تو و خاطرات سفرمان فكر مى كنم. از ما يك سال گذشته است. صداى درِ خانه به گوشم مى رسد. بلند مى شوم در را باز مى كنم. از ديدنت خيلى مى شوم. باور نمى كردم كه اين قدر با باشى كه باز هم به من سر بزنى. ... @emamamm