✨
سر صبح بردن نام حسین بن علی میچسبد:
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ،
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ♥️
✍ @delneveshtehrj
#یامهدی_عج
این روزها
در جستجوی هلال ماه خدا
همه، سر به آسمان دارند.
اما افسوس!
که چرا کسی روی زمین،
در جستجوی ماهترین ماهِ خدا، نیست؟!
این المهدی...؟!
من از جهان به تو نازم که نازنين جهانى...
#هلالی_جغتایی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✍ ️@delneveshtehrj
#داستان
در زمان های قدیم یک دختر از روی اسب می افتد و (لگنش) از جایش درمیرود. پدر دختر هر حکیمی را به نزد دخترش میبرد، دختر اجازه نمیدهد کسی دست به باسنش بزند, هر چه به دختر میگویند حکیم بخاطر شغل و طبابتی که میکنند محرم بیمارانشان هستند اما دختر زیر بار نمی رود و نمیگذارد کسی دست به لگنش بزند .به ناچار دختر هر روز ضعیف تر وناتوانتر میشود .تا اینکه یک حکیم باهوش و حاذق سفارش میکند که به یک شرط من حاضرم بدون دست زدن به لکن دخترتان او را مداوا کنم...پدر دختر باخوشحالی زیاد قبول میکند و به طبیب یا همان حکیم میگوید شرط شما چیست؟ حکیم میگوید برای این کار من احتیاج به یک گاو چاق و فربه دارم, شرط من این هست که بعد از جا انداختن لگن دخترت گاو متعلق به خودم شود؟پدر دختر با جان و دل قبول میکند و با کمک دوستان و آشنایانش چاقترین گاو آن منطقه را به قیمت گرانی میخرد و گاو را به خانه حکیم میبرد, حکیم به پدر دختر میگوید دو روز دیگر دخترتان را برای مداوا به خانه ام بیاورید.
پدر دختر با خوشحالی برای رسیدن به روز موعود دقیقه شماری میکند...از آنطرف حکیم به شاگردانش دستور میدهد که تا دوروز هیچ آب و علفی را به گاو ندهند. شاگردان همه تعجب میکنند و میگویند گاو به این چاقی ظرف دو روز از تشنگی و گرسنگی خواهد مرد .حکیم تاکید میکند نباید حتی یک قطره آب به گاو داده شود .دو روز میگذرد گاو از شدت تشنگی و گرسنگی بسیار لاغر و نحیف میشود..خلاصه پدر دختر با تخت روان دخترش را به نزد حکیم می آورد, حکیم به پدر دختر دستور میدهد دخترش را بر روی گاو سوار کند. همه متعجب میشوند، چاره ای نمیبینند باید حرف حکیم را اطاعت کنند.. بنابراین دختر را بر روی گاو سوار میکنند .حکیم سپس دستور میدهد که پاهای دختر را از زیر شکم گاو با طناب به هم گره بزنند.همه دستورات مو به مو اجرا میشود، حال حکیم به شاگردانش دستور میدهد برای گاو کاه و علف بیاورند..گاو با حرص و ولع شروع میکند به خوردن علف ها، لحظه به لحظه شکم گاو بزرگ و بزرگ تر میشود، حکیم به شاگردانش دستور میدهد که برای گاو آب بیاورند..شاگردان برای گاو آب میریزند، گاو هر لحظه متورم و متورم میشود و پاهای دختر هر لحظه تنگ و کشیده تر میشود, دختر از درد جیغ میکشد..حکیم کمی نمک به آب اضاف میکند, گاو با عطش بسیار آب مینوشد, حالا شکم گاو به حالت اول برگشته که ناگهان صدای ترق جا افتادن لگن دختر شنیده میشود..جمعیت فریاد شادی سر میدهند, دختر از درد غش میکند و بیهوش میشود.حکیم دستور میدهد پاهای دختر را باز کنند و او را بر روی تخت بخوابانند .یک هفته بعد دختر خانم مثل روز اول سوار بر اسب به تاخت مشغول اسب سواری میشود و گاو بزرگ متعلق به حکیم میشود.
این ماجرا ، افسانه یا داستان نیست.
آن حکیم، ابوعلی سینا بود.
✍ ️@delneveshtehrj
🍃
اگر چه این شب هجران هنوز تاریک است
قسم به نور، که صبح ظهور نزدیک است...
#ابراهیم_زمانی
#أین_صاحبنا 💔
#هذا_یوم_الجمعه
✍ ️@delneveshtehrj
+♥
رجب را نفهمیدیمـ••
شعبان را تقدیم ڪردے
شعبان را رَها ڪردیم
به رمضان میهمانمان ڪردے📿
تو بگو این همہ دوسٺ داشتن
براے چہ؟ ...🌱
✍ ️@delneveshtehrj
مداحی آنلاین - قسم به روزای روزه داری - مهدی رسولی.mp3
4.83M
🌙استقبال از #ماه_رمضان
⏯ #شور احساسی
🍃قسم به روزای روزه داری
🍃قسم به تشنگی تو آقا
🎤 #مهدی_رسولی
✍ ️@delneveshtehrj
🌙
من از آداب مهمانداریات چیزی نمیدانم
ولی در شهر ما رسم است میبوسند
مهمان را ...
#معبود من♥️
✍ ️@delneveshtehrj
دلنوشتـه🇵🇸
🌙 من از آداب مهمانداریات چیزی نمیدانم ولی در شهر ما رسم است میبوسند مهمان را ... #معبود من♥
🍃
و قد يأتيك الفرح على هيئة شهر..!
و شادی برایت در هيبت یک ماه می آید..
#رمضان_کریم
✍ ️@delneveshtehrj
مـادرم گفتہ بگو اول مـــــاه
بابے انت و امے یا اباعبدالله ...
❣حلول ماه رمضان ماه بندگے خداوند برهمه مسلمانان مبارک باد.
✍ ️@delneveshtehrj
.
توفیق بده تا که در این ماه مبارک
جز ذکر تو چیزی نشود ورد زبانم
#محمد_قاسمی
✍ ️@delneveshtehrj
دلنوشتـه🇵🇸
. توفیق بده تا که در این ماه مبارک جز ذکر تو چیزی نشود ورد زبانم #محمد_قاسمی ✍ ️@delneveshtehrj
من چند صباحیست که در غفلت محضم
بیدار کن ای دوست از این خواب گِرانم
✍ ️@delneveshtehrj
#امام_حسین_ع
سلام باد بر آن روزه دار تشنه لبی
که آب نوشد و گوید سلام ما به حسین
شروع و آخر این ماه با زیارت اوست
چه عزت است که داده است کبریا به حسین
#سیدرضا_موید_خراسانی
✍ ️@delneveshtehrj
هدایت شده از دلنوشتـه🇵🇸
📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚
🎀 کتاب های زیبای
#سیاسی ،
#تاریخی ،
#مذهبی ،
#خاطراتشهدا
به ویژه خاطرات فوق العاده شهید #مصطفی_چمران و عناوین دیگر را
با #کیفیت_عالی صوتی کرده ایم .
💞 اگر کتابی مورد علاقه شماست ، آنرا به ما معرفی کنید تا تمام یا بخشی از آن را صوتی کنیم.
💞 با اطمینان،عضویت در "خط کتاب "
را به شما پیشنهاد میکنم.🌹
https://eitaa.com/joinchat/1767702530C37393612df
دلنوشتـه🇵🇸
📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚 🎀 کتاب های زیبای #سیاسی ، #تاریخی ،
دلنوشتـه🇵🇸
📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚 🎀 کتاب های زیبای #سیاسی ، #تاریخی ،
حیفه از دست بدین ☺️
حتما عضو بشین😍👌
#شنبه_های_نبوی
🌹پیامبر مهربانی صلےاللهعلیهوآله:
بر هر مسلمانی است که هر روز صدقه بدهد عرض شد : کسی که مال ندارد چکارکند ؟حضرت فرمودند :
برداشتن چیزهای آسیب رسان از ســر راه
صـدقـه است. نشان دادن راه به کسی
صدقه است .عیادت بیمــار صدقه است .
امر به معروف صدقه است .
نهی از منکر صدقـه است .
و جـواب سـلام دادن صدقه است .
📘 بحارالانوار ، ج ۷۵ ، ص ۵۰
#صدقه
#نیکوکاری
✍ ️@delneveshtehrj
/اگه سر سفره افطار به کسی که کنارمان نشسته بگوئیم : روزه ات قبول باشه ، اون چی جواب میده ؟
حتما میگه: ازشمام قبول باشه و ممنونم و کلی بهمون محبت میکنه .
حالا اگه سر افطار سرمون رو بالا بگیریم و به امام زمان (عج) عرض کنیم : آقاجون روزه تون قبول ، مطمئن باشید آقا هر جوابی بدهند ، دعاشون در حقمون مستجابه .
من سر سفره افطار میگم: آقاجون روزتون قبول باشه و امید دارم به اینکه آقا بفرمایند: از شمام قبول باشه ، عاقبت بخیر بشی .
✍ ️@delneveshtehrj
محبوبِ من!
اما،
زنده ماندن بی شما دشوار است..
#محمد_صالح_علاء
✍ ️@delneveshtehrj
یاعلی
مردم از حشر گریزند و ندانند که ما
به تمنای تو، در حسرت رستاخیزیم
✍ ️@delneveshtehrj
#یکشنبه_های_علوی
آبروی روزه و حج و نماز من علی است
با ولای مرتضی هر طاعتم کامل شده
#محمدجواد_شیرازی
✍ ️@delneveshtehrj
🌙 #حسن_جان
"روز دوم" بر درِ این خانه روی آورده ام
سائلش را "مجتبی" مهمان نوازی میکند
#علی_علی_بیگی
✍ ️@delneveshtehrj
#داستان
روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد
پیامبر(صل الله علیه و آله) از او پرسید:
ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی
آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟
عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:
- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.
۲- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.
در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم .
✍ ️@delneveshtehrj