eitaa logo
یادداشت‌های یک طلبه|امیر خندان
593 دنبال‌کننده
655 عکس
91 ویدیو
27 فایل
دغدغه، عکس‌نوشت ها و سوالات ذهنی یک طلبه 🖋امیر خندان #مِن_دانشگاه_حتّی_الحوزه #مشاهدات #دستور_از_خمینی ارتباط: @admin_delneveshtetalabe @delneveshtetalabe
مشاهده در ایتا
دانلود
25.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در کانالی زیر این قطعه فیلم نوشته بود: در روز دختر به دختران آگاهی هدیه بدهیم! کاری از گروه👇 https://eitaa.com/hamin_media
و کلیپ دوم👇
هدایت شده از افسران جوان جنگ نرم
18.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوربین مخفی آزمایش اجتماعی باموضوع حجاب 🔹واکنش مردم به خانمی که ماشینش خراب شده چیه؟ @Afsaran_ir
یادداشت‌های یک طلبه|امیر خندان
آروغ های دوست داشتنی... یکسال پیش در همین حوالی یک صدای آروغ کوچک جمع خانواده ما را شاد می کرد. هم نشان سلامتت بود و هم هضم شدن غذایت. البته چند شبی هم حسابی ما را بدخواب کردی. اشکال ندارد. فدای سرت. سید علی که برایت اذان و اقامه گفت، در خواب شیرین بودی و لبخند زدی. ولی وقت و بی وقت ما را از خواب بیدار کردی. باز هم فدای سرت، ویژگی دوره نوزادی همین است. موقع درآمدن دندان‌هایت اشک ریختی و گریه کردی؛ ولی این نشانه های رشد و سلامت تو بود. اولین نوه خانواده نبودی_ ان شاالله آخرین هم نخواهی بود_ ولی با آمدنت موجی از خوشحالی را با خودت آوردی! بالاخره هر گلی بویی دارد... دایی جان! نمیدانم این متن را زمانی خواهی خواند و یا به دست فراموشی سپرده خواهد شد. شاید هم مادرت برای تولد یکسالی‌ات این چند خط را برایت بخواند. شاید هم خودت بزرگ شده‌ای و زودتر از سنی که من خواندن و نوشتن یاد گرفتم، بتوانی این متن را بخوانی. شاید زمانی که این متن را می خوانی و یا می شنوی من در این دنیا نباشم و شاید هم خودم این متن را برایت بخوانم. این یکسال زندگی تو درس های زیادی برای من داشت، هر چند خودت آنها را نفهمیده باشی. اوایل که می خواستی روی دو پا بایستی به هر چیز خطرناک و بی پایه ای اعتماد می کردی. با دست گرفتن روی کاسه و قابلمه هم می خواستی بیایستی. کم کم به مبل و صندلی و میز دست گرفتی تا بلند شوی. اما این ها هم همیشه در دسترس نبودند و گاهی هم قابل اعتماد نبودند. روکش های روی میز زرق و برق داشتند و چند باری با همان ها زمین خوردی. زرق و برق و زمین خوردن! من دست روی زانوی خود گرفتن را در روی دو پا ایستادن تو خوب تماشا کردم. کم کم فهمیدی که خودت باید یا علی بگویی و بلند شوی. کارها از خودت شروع می شود. دست هایت را روی زمین گذاشتی و بلند شدی. خنده هایت بعد از این که خودت به تنهایی روی پا ایستادی را فراموش نمی کنم. بعد از روی پا ایستادن موقع راه رفتن بود. مدام زمین می خوردی. چند باری سرت هم به در و دیوار خورد. گریه کردی. ولی باز هم بلند شدی.چهار قدم راه رفتی و نشستی. اگر افتادی هم باز بلند شدی. باید بلند شد و ادامه داد. نشستن برای آدم های ضعیف است. دایی جان! درس های زندگی‌ات را بنویس تا فراموش نکنی. و بدان که زندگی اطرافت، پر است از درس هایی که برای موفقیت لازم است. درس بگیر، بکار ببند، تا موفق باشی! آرزوی موفقیت برایت دارم... راستی چند روز پیش، روز دختر بود، یعنی روز تو. ۱۴۰۲/۳/۲ امضاء: دایی امیر
جان مولانا و سعدي و لسان الغيب ها جان عطار و نظامي شاعران خاك ما باد قربان همان شاعر كه از جانش سرود بر مشامم ميرسد هر لحظه بوي كربلا
احترام استادی دوست داشتنی دارم، در ایامی که با او درس داشتم نکات نغز و جالبی می‌فرمود... یکی از حرف هایشان این بود: به سوال خودتان احترام بگذارید! سوال هایتان را یکجا بنویسید. محل خاصی برای نوشتن سوالاتتان داشته باشید. به جواب های ساده و پیش پا افتاده و سطحی در سوال های علمی اکتفا نکنید. سوال را برای فهم بخواهید. خیلی از مردم هستند که سوالات بزرگ و مهمی دارند، ولی به سوالشان اهمیت نمی‌دهند. این است که به کلیات بسنده می‌کنند و در توهمات باقی می مانند.
این مثل بشنو که شب دزدی عَنید در بُن دیوار حفره می‌برید نیم‌بیداری که او رنجور بود طَقطق آهسته‌اش را می‌شنود رفت بر بام و فرو آویخت سر گفت او را در چه کاری ای پدر خیر باشد نیمْشب چه می‌کنی تو که ای؟ گفتا دهل‌زن ای سنی در چه کاری؟ گفت می‌کوبم دهل گفت کو بانگ دهل؟ ای بوسبل! گفت فردا بشنوی این بانگ را نعره یا حسرتا وا ویلتا آن دروغست و کژ و بر ساخته سر آن کژ را تو هم نشناخته https://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar3/sh128 مولوی
جمعه ها جمعه روز استراحت است و جبران خواب. جمعه وقت تفریح هست. جمعه روز تعطیل هست و کار تعطیل. شبیه جملات بالا را گاهی در بین عرف می شنویم. ولی آیا روز جمعه روز انتظار نیست؟ آیا جمعه روز منتظران فرج نیست؟ دنیای مدرن، تعریف ما از زمان و مکان را در کام خود فرو بلعیده و ممزوجی چرکین را در پیش ما نهاده است. واقعا جمعه ها چه روزی است؟
یک روز گفتند تو هندی هستی. روز دیگر خواستند به آمریکا و انگلیس منتسبت کنند. به هر راهی برای بد نام کردن تو دست زدند. حرف هایت را تقطیع کردند. خودت را تبعید کردند. اطرافیان و یاران تو را ترور، تبعید و شهید کردند. ولی عزت و ذلت در دست دیگری است. بعد از گذشت سی و اندی سال از رفتن تو جایگاه کسانی که با تو و راه تو دشمنی کردند کجاست!؟ صدام یا آن شاهی که با اموال مردم فرار کرد! یا آن دیگرانی که از نزدیک تو را و تقوایت را به چشم خویش دیده بودند ولی پای لقمه حرام استکبار بزرگ شده بودند...
یادداشت‌های یک طلبه|امیر خندان
#روز_دختر در کانالی زیر این قطعه فیلم نوشته بود: در روز دختر به دختران آگاهی هدیه بدهیم! کاری از
زوجیت، محرمیت چند روز پیش نوجوانی چند سوالی در مورد محرمیت، خواندن عقد، الفاظ عقد و... داشت. من سعی کردم با رابطه زوجیت با مسأله ارث، فرزندآوری، مهریه و نفقه(ابعاد اجتماعی) جواب قانع کننده ای بدهم. ولی الان به نظرم یکی از جواب های خوب و کامل همین کلیپ است. احساسات زن! بله! همین دو کلمه نیازی به اثبات ارث و مهریه و...برای واضح و محکم بودن عقد ندارد. این کلیپ گویای این است که: چرا آشنایی برای ازدواج باید رسمی باشد! چرا باید عقد صریح و واضح در الفاظ مشخص باشد! و چرا باید بین محرم و نامحرم که رابطه زوجیت بین آنها قابل تصور است، خط قرمز در رفتار باشد. بعد از دو سه سال اشنایی، مرد از همراهی زن بهره نفسانی خود را برده است و زن بیچاره در خیال خود ازدواج را ترسیم می کرده!!!
خدایش رحمت کند معلم شهید مرتضی مطهری را. فکر میکنم که اخلاص او باعث شده گاهی چند دهه از عمر خود جلوتر باشد. برخی از مسائلی که امروز در جامعه با آن سر و کار داریم را او قبل از این که تبدیل به مسأله و بحران شود تشخیص داده است. روش عقلی او در بیان مطالب نیز باعث می شود که مخاطب او پای سخنش بنشیند. در حال بازخوانی کتاب مسئله حجاب شهید هستم. اگر توفیق همراه شود در موردش بیشتر خواهم نوشت.