شاید کمی کمتر از چشم بر هم زدن و شاید هم کمی بیشتر، دقیق نمی دانم، ولی اولین خشت های دهه چهارم زندگی هم فرا رسید. شاید برخی اوقات کمی از روال خسته کننده و نگذشتن ایام ناگوار گله داشته ام، ولی سرعت حرکت عمر آن ها را هم از یادم کمرنگ کرده است که چه سالی بود و یا چه ترمی و کجا و....
دهه چهارم یعنی سلام بر میانسالی. یعنی سلام بر ریختن موهایی که هر 3 هفته یکبار باید کوتاه می شد و اگر نمیشد قیافه از قافیه به در میشد و الان اگر 5 هفته هم کوتاه نشود اتفاقی نمی افتد....
و ترکیب تارهای سفید و مشکی ....
دهه چهارم یعنی کم کم رسیدن به پله های بلوغ عمر. نفس ها و پله های آخر رسیدن به دوره اوج و چیدن ثمره بهار زندگانی
بارها به دوستان و نزدیکان گفته ام، سالروز تولد تبریک ندارد؛امّا با مساله کادو گرفتن و کیک خوردن دور هم بودن چندان مشکلی ندارم.
بهانه ای برای دور هم بودن زیباست ولی پیر شدن و نزدیک شدن به مرگ بیشتر تنبّه دارد تا تبریک.
تبریک چه؟!
من بیشتر این تبریک را شبیه یک بسته کادو خیلی قشنگ و پر از عکس گل و قلب میبینم که درونش یک کفن است!!
یک تبریک شبیه تبریک انتصاب یک فرد به یک سِمت...تبریکی که نه ثمری دارد و نه اثری!!
تبریک برای کدام موفقیت؟
تبریک برای نزدیک تر شدن به مرگ که هر لحظه در کنار ماست؟!
تبریک که یکسال دیگر هم عمرت را هدر دادی !؟
تبریک که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند و می وزند و میچرخند و ...من در غفلت؟!
تبریک برای یک سال فعالیت و مجاهدت و تلاش؟!
کدامیک!؟
در هر صورت در حد خواندن همین متن هم چند نفس به مرگ نزدیک شدیم.....
خواسته یا نا خواسته سلام دهه چهارم عمر من....سلام
پینوشت:
زندگی زیباست
و تلاش برای زیبا کردن آن زیبا تر
امید زیباست و مرگ است که این امید را مضاعف میکند.
شاید کسی برداشت کند متن یاس آور است، لیک باید عرض کنم خیر! با این نگاه بخوانید.
#تولد
https://eitaa.com/joinchat/3042705412C34cb363564
#یادداشت_های_یک_طلبه
@delneveshtetalabe
هدایت شده از یادداشتهای یک طلبه|امیر خندان
شاید کمی کمتر از چشم بر هم زدن و شاید هم کمی بیشتر، دقیق نمی دانم، ولی اولین خشت های دهه چهارم زندگی هم فرا رسید. شاید برخی اوقات کمی از روال خسته کننده و نگذشتن ایام ناگوار گله داشته ام، ولی سرعت حرکت عمر آن ها را هم از یادم کمرنگ کرده است که چه سالی بود و یا چه ترمی و کجا و....
دهه چهارم یعنی سلام بر میانسالی. یعنی سلام بر ریختن موهایی که هر 3 هفته یکبار باید کوتاه می شد و اگر نمیشد قیافه از قافیه به در میشد و الان اگر 5 هفته هم کوتاه نشود اتفاقی نمی افتد....
و ترکیب تارهای سفید و مشکی ....
دهه چهارم یعنی کم کم رسیدن به پله های بلوغ عمر. نفس ها و پله های آخر رسیدن به دوره اوج و چیدن ثمره بهار زندگانی
بارها به دوستان و نزدیکان گفته ام، سالروز تولد تبریک ندارد؛امّا با مساله کادو گرفتن و کیک خوردن دور هم بودن چندان مشکلی ندارم.
بهانه ای برای دور هم بودن زیباست ولی پیر شدن و نزدیک شدن به مرگ بیشتر تنبّه دارد تا تبریک.
تبریک چه؟!
من بیشتر این تبریک را شبیه یک بسته کادو خیلی قشنگ و پر از عکس گل و قلب میبینم که درونش یک کفن است!!
یک تبریک شبیه تبریک انتصاب یک فرد به یک سِمت...تبریکی که نه ثمری دارد و نه اثری!!
تبریک برای کدام موفقیت؟
تبریک برای نزدیک تر شدن به مرگ که هر لحظه در کنار ماست؟!
تبریک که یکسال دیگر هم عمرت را هدر دادی !؟
تبریک که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند و می وزند و میچرخند و ...من در غفلت؟!
تبریک برای یک سال فعالیت و مجاهدت و تلاش؟!
کدامیک!؟
در هر صورت در حد خواندن همین متن هم چند نفس به مرگ نزدیک شدیم.....
خواسته یا نا خواسته سلام دهه چهارم عمر من....سلام
پینوشت:
زندگی زیباست
و تلاش برای زیبا کردن آن زیبا تر
امید زیباست و مرگ است که این امید را مضاعف میکند.
شاید کسی برداشت کند متن یاس آور است، لیک باید عرض کنم خیر! با این نگاه بخوانید.
#تولد
https://eitaa.com/joinchat/3042705412C34cb363564
#یادداشت_های_یک_طلبه
@delneveshtetalabe
هدایت شده از یادداشتهای یک طلبه|امیر خندان
شاید کمی کمتر از چشم بر هم زدن و شاید هم کمی بیشتر، دقیق نمی دانم، ولی اولین خشت های دهه چهارم زندگی هم فرا رسید. شاید برخی اوقات کمی از روال خسته کننده و نگذشتن ایام ناگوار گله داشته ام، ولی سرعت حرکت عمر آن ها را هم از یادم کمرنگ کرده است که چه سالی بود و یا چه ترمی و کجا و....
دهه چهارم یعنی سلام بر میانسالی. یعنی سلام بر ریختن موهایی که هر 3 هفته یکبار باید کوتاه می شد و اگر نمیشد قیافه از قافیه به در میشد و الان اگر 5 هفته هم کوتاه نشود اتفاقی نمی افتد....
و ترکیب تارهای سفید و مشکی ....
دهه چهارم یعنی کم کم رسیدن به پله های بلوغ عمر. نفس ها و پله های آخر رسیدن به دوره اوج و چیدن ثمره بهار زندگانی
بارها به دوستان و نزدیکان گفته ام، سالروز تولد تبریک ندارد؛امّا با مساله کادو گرفتن و کیک خوردن دور هم بودن چندان مشکلی ندارم.
بهانه ای برای دور هم بودن زیباست ولی پیر شدن و نزدیک شدن به مرگ بیشتر تنبّه دارد تا تبریک.
تبریک چه؟!
من بیشتر این تبریک را شبیه یک بسته کادو خیلی قشنگ و پر از عکس گل و قلب میبینم که درونش یک کفن است!!
یک تبریک شبیه تبریک انتصاب یک فرد به یک سِمت...تبریکی که نه ثمری دارد و نه اثری!!
تبریک برای کدام موفقیت؟
تبریک برای نزدیک تر شدن به مرگ که هر لحظه در کنار ماست؟!
تبریک که یکسال دیگر هم عمرت را هدر دادی !؟
تبریک که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند و می وزند و میچرخند و ...من در غفلت؟!
تبریک برای یک سال فعالیت و مجاهدت و تلاش؟!
کدامیک!؟
در هر صورت در حد خواندن همین متن هم چند نفس به مرگ نزدیک شدیم.....
خواسته یا نا خواسته سلام دهه چهارم عمر من....سلام
پینوشت:
زندگی زیباست
و تلاش برای زیبا کردن آن زیبا تر
امید زیباست و مرگ است که این امید را مضاعف میکند.
شاید کسی برداشت کند متن یاس آور است، لیک باید عرض کنم خیر! با این نگاه بخوانید.
#تولد
https://eitaa.com/joinchat/3042705412C34cb363564
#یادداشت_های_یک_طلبه
@delneveshtetalabe
تولّد یا تنبّه
تدبّری در جشنِ غفلت، مرگِ جشن و یا جشنِ مرگ
چند روز پیش، به کیف قهوهایرنگی که قبل از دانشگاه پدرم برایم خرید نگاه میکردم. بیش از یک دهه من را همراهی کرده است. در این مدت چند باری هم نیاز به تعمیر پیدا کرد. یکی دو نفر هم گفتهاند: دیگر بس است! خجالت بکش! کیف نو بخر.
چند روز دیگر یا چند سال دیگر، عمر این کیف هم تمام است. کسی برایش سوگواری نخواهد کرد. نه من؛ که چندی با آن زندگی کردهام و در گرما و سرما آن را بر دوش گرفتهام، نه مغازهداری که آن را به ما فروخت و نه پدرم که آن را برای من خرید.
کیف و ماشین و خانه و برج و کارخانه هم همین است. همه از ما جدا خواهند شد. برخی از برخی زودتر و برخی دیرتر. شاید ما برویم (بخوانید: بمیریم) و اینها بمانند. برای ما سوگواری خواهند کرد؛ همانهایی که برای نزدیک شدن به مرگ برای ما جشن میگرفتند. خودمان هم شبیه داستان «خر برفت و خر برفت و خر برفت» در این جشنِ غفلت خوشرقصی میکردیم.
جشن نزدیک شدن به مرگ، چه جشنی است؟ باید در آن رقصید و پایکوبی کرد که «ای مرگ کجایی که من با نفسهایم قدمبهقدم به تو نزدیکتر شدهام»؟ یا باید لباس حزن پوشید و آه و ناله سر داد؟ شاید هم هیچکدام!
دو سال پیش در متنی نوشتم«پیر شدن تبریک ندارد»، باید در ادامه آن متن بنویسم «نزدیک شدن به مرگ هم همچنین».
نه پرتاب کیک در صورت فردی که سالروز تولدش فرارسیده، مرگش را به تعویق خواهد انداخت و نه نوار ترانهای که چند هزار بار تکرار کند: تولدت مبارک! حالا به هر زبانی.
آیا این جشن برای این است که فراموش کنیم که چند تار موی سرمان سفید شده است و چینوچروکهای روی صورتمان بیشتر! جشن برای چه؟
چه خوب است سالی یکبار این تنبّه برای ما ایجاد بشود که با عمر خود چه کردهایم؟ خود را در چه راههایی صرف کردهایم؟ چه پروندهای از اعمال را رقمزدهایم! به نظرم افسردگیهای دورههای سِنّی که در روانشناسی بررسی میشود، غیر از تغییرات جسمی و فیزیولوژی، بیربط به این مسئله هم نخواهد بود.
حتی اگر به جهان دیگری هم معتقد نباشیم، اعتقادداریم که مرگ پایان داستان زندگی هر انسانی در این دنیاست. پس فاصله بین تولّد و مرگ وقت محدودی است که در آن باید نقش خود را بهخوبی ایفا کنیم. با این فرصت محدود و نامعلوم تا الآن چه کردهایم؟
تاریخ تولّد فرصت خوبی است برای تولّد دوباره. برای بازاندیشی. برای نو شدن و نو دیدن؛ وگرنه هر شب میتوان کیک خورد و شمعی را فوت کرد.
میدانم که ریشه برخی از این مسائل مانند جشنها به عرف برمیگردد. ولی نمیتوانم فراموش کنم که همین عرف از «چهارشنبه سوزی» با آن حجم از کشتهها حمایت میکند و برای ازدواج جوانان با وجود مشکلات اقتصادی و غیره، دهها دردسر دیگر ایجاد میکند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
با کادو گرفتن، کیک خریدن و دورهمی مشکلی ندارم. ولی غفلت را نمیپذیرم. نمیخواهم در سالگرد تولدم بلندبلند بخوانم خر برفت و خر برفت و خر... . نمیخواهم آنقدر صدایم را بلند کنم تا صدای نرم و آهسته مرگ را نشنوم.
بیش از هشت میلیارد انسان روی زمین در حال فعلی زندگی میکنند. جشن تولد آنها چه ثمری در زندگی خودشان و دیگران دارد؟ بماند بقیه انسانهایی که از بین رفتهاند. جشن تولد آنها هم گذشته و دیگر اصلاً یادی از آنها نمیشود. مثلاً تولد پدربزرگها و مادربزرگهایی که فوتشدهاند را چه کسی در یاد دارد؟
تولّدها شأنی ندارند مگر تنبّه و تذکر. اگر سالروز میلاد ائمه اطهار(علیهمالسلام) نیز بر ما بگذرد و آن را فقط با شربت و شیرینی و کمی دستافشانی به سر ببریم و از نور وجود آنها توشهای برنگیریم، هم به خودمان ظلم کردهایم و هم به آن حقایق عالم که نور هستند و نور هستند و نور... .
این متن اگر تلخ است، حکم دارو را دارد نه زهر. همیشه شوخ و شیرینی، نیاز بشر نیست. گاهی کمی تلخی، طعم شیرینیها را بهتر به یاد ما خواهد آورد.
#تولد
#یادداشت_های_یک_طلبه
@delneveshtetalabe