دیروز چهارشنبه ۱۴آبان ۱۳۹۹
و مصادف با۱۸ربیع الاول، دقیقا یک روز بعد از میلاد حضرت رسول(صل الله و علیه و آله و سلم)
وسط جلسه آشنایی با مکتب امام خمینی، ذهنم رفت سمت خاطرات سه سال قبل...
با حاج علی مهدیان و اقای کاظم زاده و شبان و سایر دوستان رفته بودیم برای یاری رسانی به مناطق زلزله زده کرمانشاه
دقیقا در همین ایام
۱۶آذر ۹۶و ایام میلاد رسول الله(ص)
جشن مفصلی برای بچه های منطقه روستای #زرده برگزار کردیم، همون روستایی که آقای مهدیان در موردش مطلب #صبور_زرده را نوشت...
یاد مجتبی حصاری هم افتادم که با محافظان خانم مسئولی که آمده بود مصاحبه ای بگیرد و برود ، بحث میکرد و داد و بیداد که بس است نمایش...اگر راست میگویید حداقل همین چند دقیقه مثل مردم زیر باران با مردم حرف بزن و نه زیر چتر مصاحبه بگیر و برو...
اسدی هم کلی جایزه برا بچه ها آورده بود...
نیروهای جهادی هم مشغول کار تعمیر و یا سرپا کردن خانه های پیش ساخته بودند
و امـــّا
خاطره نیاز به ماندگاری داره
و نقطه ماندگاری خاطرات آن اردو جهادی زلزله کرمانشاه ،سید محمد ساجدی بود...
همه این ها که نوشتم و گفتم در ذهنم مانده ولی نقطه ماندگاری #سید_محمد_ساجدی است
وسط روز بود
نیروهایجهادی منطقه پایین روستا،برای گرم شدن و خشک کردن لباس های خیس شده از باران به حسینیه آمده بودند
سید محمد وارد حسینیه شد و گفت:
بچه ها تو بالای روستا زیر بارون مشغول کار هستند...خیس و خسته..چند نفر بیان کمک...
دوباره همه راهی شدند
سید محمد آروم و قرار نداشت
خدایش بیامرزد
همه فن حریف بچه های جهادی بود...
از بنایی و جوشکاری تا نقاشیو
البته مهم ترین هنرش دلبری بود...
این شد. اولین و آخرین اردویجهادی من با سید محمد
آخرین دیدارم با سید محمد، اربعین سال ۹۷بود..همان سالی که پر کشید و رفت..
بین جاده نجف تا کربلا، با احمد عابدینی بودم که سید و اقای ناصر رو دیدیم و......
سه سال گذشت...
@ali_mahdiyan
@tamardom
@m_shaban
@khanetolab
تصاویر بیشتر را ببینید در...👇👇
https://www.instagram.com/p/CHMrIkUHWxM/?igshid=1j8vnm6bg4m9a
https://eitaa.com/joinchat/3042705412C34cb363564
#یادداشت_های_یک_طلبه
@delneveshtetalabe
هدایت شده از یادداشتهای یک طلبه|امیر خندان
دیروز چهارشنبه ۱۴آبان ۱۳۹۹
و مصادف با۱۸ربیع الاول، دقیقا یک روز بعد از میلاد حضرت رسول(صل الله و علیه و آله و سلم)
وسط جلسه آشنایی با مکتب امام خمینی، ذهنم رفت سمت خاطرات سه سال قبل...
با حاج علی مهدیان و اقای کاظم زاده و شبان و سایر دوستان رفته بودیم برای یاری رسانی به مناطق زلزله زده کرمانشاه
دقیقا در همین ایام
۱۶آذر ۹۶و ایام میلاد رسول الله(ص)
جشن مفصلی برای بچه های منطقه روستای #زرده برگزار کردیم، همون روستایی که آقای مهدیان در موردش مطلب #صبور_زرده را نوشت...
یاد مجتبی حصاری هم افتادم که با محافظان خانم مسئولی که آمده بود مصاحبه ای بگیرد و برود ، بحث میکرد و داد و بیداد که بس است نمایش...اگر راست میگویید حداقل همین چند دقیقه مثل مردم زیر باران با مردم حرف بزن و نه زیر چتر مصاحبه بگیر و برو...
اسدی هم کلی جایزه برا بچه ها آورده بود...
نیروهای جهادی هم مشغول کار تعمیر و یا سرپا کردن خانه های پیش ساخته بودند
و امـــّا
خاطره نیاز به ماندگاری داره
و نقطه ماندگاری خاطرات آن اردو جهادی زلزله کرمانشاه ،سید محمد ساجدی بود...
همه این ها که نوشتم و گفتم در ذهنم مانده ولی نقطه ماندگاری #سید_محمد_ساجدی است
وسط روز بود
نیروهایجهادی منطقه پایین روستا،برای گرم شدن و خشک کردن لباس های خیس شده از باران به حسینیه آمده بودند
سید محمد وارد حسینیه شد و گفت:
بچه ها تو بالای روستا زیر بارون مشغول کار هستند...خیس و خسته..چند نفر بیان کمک...
دوباره همه راهی شدند
سید محمد آروم و قرار نداشت
خدایش بیامرزد
همه فن حریف بچه های جهادی بود...
از بنایی و جوشکاری تا نقاشیو
البته مهم ترین هنرش دلبری بود...
این شد. اولین و آخرین اردویجهادی من با سید محمد
آخرین دیدارم با سید محمد، اربعین سال ۹۷بود..همان سالی که پر کشید و رفت..
بین جاده نجف تا کربلا، با احمد عابدینی بودم که سید و اقای ناصر رو دیدیم و......
سه سال گذشت...
@ali_mahdiyan
@tamardom
@m_shaban
@khanetolab
تصاویر بیشتر را ببینید در...👇👇
https://www.instagram.com/p/CHMrIkUHWxM/?igshid=1j8vnm6bg4m9a
https://eitaa.com/joinchat/3042705412C34cb363564
#یادداشت_های_یک_طلبه
@delneveshtetalabe