eitaa logo
یادداشت‌های یک طلبه|امیر خندان
593 دنبال‌کننده
655 عکس
91 ویدیو
27 فایل
دغدغه، عکس‌نوشت ها و سوالات ذهنی یک طلبه 🖋امیر خندان #مِن_دانشگاه_حتّی_الحوزه #مشاهدات #دستور_از_خمینی ارتباط: @admin_delneveshtetalabe @delneveshtetalabe
مشاهده در ایتا
دانلود
دیروز چهارشنبه ۱۴آبان ۱۳۹۹ و مصادف با۱۸ربیع الاول، دقیقا یک روز بعد از میلاد حضرت رسول(صل الله و علیه و آله و سلم) وسط جلسه آشنایی با مکتب امام خمینی، ذهنم رفت سمت خاطرات سه سال قبل... با حاج علی مهدیان و اقای کاظم زاده و شبان و سایر دوستان رفته بودیم برای یاری رسانی به مناطق زلزله زده کرمانشاه دقیقا در همین ایام ۱۶آذر ۹۶و ایام میلاد رسول الله(ص) جشن مفصلی برای بچه های منطقه روستای برگزار کردیم، همون روستایی که آقای مهدیان در موردش مطلب را نوشت... یاد مجتبی حصاری هم افتادم که با محافظان خانم مسئولی که آمده بود مصاحبه ای بگیرد و برود ، بحث میکرد و داد و بیداد که بس است نمایش...اگر راست میگویید حداقل همین چند دقیقه مثل مردم زیر باران با مردم حرف بزن و نه زیر چتر مصاحبه بگیر و برو... اسدی هم کلی جایزه برا بچه ها آورده بود... نیروهای جهادی هم مشغول کار تعمیر و یا سرپا کردن خانه های پیش ساخته بودند و امـــّا خاطره نیاز به ماندگاری داره و نقطه ماندگاری خاطرات آن اردو جهادی زلزله کرمانشاه ،سید محمد ساجدی بود... همه این ها که نوشتم و گفتم در ذهنم مانده ولی نقطه ماندگاری است وسط روز بود نیروهای‌جهادی منطقه پایین روستا،برای گرم شدن و خشک کردن لباس های خیس شده از باران به حسینیه آمده بودند سید محمد وارد حسینیه شد و گفت: بچه ها تو بالای روستا زیر بارون مشغول کار هستند...خیس و خسته..چند نفر بیان کمک... دوباره همه راهی شدند سید محمد آروم و قرار نداشت خدایش بیامرزد همه فن حریف بچه های جهادی بود... از بنایی و جوشکاری تا نقاشی‌و البته مهم ترین هنرش دلبری بود... این شد. اولین و آخرین اردوی‌جهادی من با سید محمد آخرین دیدارم با سید محمد، اربعین سال ۹۷بود..همان سالی که پر کشید و رفت.. بین جاده نجف تا کربلا، با احمد عابدینی بودم که سید و اقای ناصر رو دیدیم و...... سه سال گذشت... @ali_mahdiyan @tamardom @m_shaban @khanetolab تصاویر بیشتر را ببینید در...👇👇 https://www.instagram.com/p/CHMrIkUHWxM/?igshid=1j8vnm6bg4m9a https://eitaa.com/joinchat/3042705412C34cb363564 @delneveshtetalabe
دیروز چهارشنبه ۱۴آبان ۱۳۹۹ و مصادف با۱۸ربیع الاول، دقیقا یک روز بعد از میلاد حضرت رسول(صل الله و علیه و آله و سلم) وسط جلسه آشنایی با مکتب امام خمینی، ذهنم رفت سمت خاطرات سه سال قبل... با حاج علی مهدیان و اقای کاظم زاده و شبان و سایر دوستان رفته بودیم برای یاری رسانی به مناطق زلزله زده کرمانشاه دقیقا در همین ایام ۱۶آذر ۹۶و ایام میلاد رسول الله(ص) جشن مفصلی برای بچه های منطقه روستای برگزار کردیم، همون روستایی که آقای مهدیان در موردش مطلب را نوشت... یاد مجتبی حصاری هم افتادم که با محافظان خانم مسئولی که آمده بود مصاحبه ای بگیرد و برود ، بحث میکرد و داد و بیداد که بس است نمایش...اگر راست میگویید حداقل همین چند دقیقه مثل مردم زیر باران با مردم حرف بزن و نه زیر چتر مصاحبه بگیر و برو... اسدی هم کلی جایزه برا بچه ها آورده بود... نیروهای جهادی هم مشغول کار تعمیر و یا سرپا کردن خانه های پیش ساخته بودند و امـــّا خاطره نیاز به ماندگاری داره و نقطه ماندگاری خاطرات آن اردو جهادی زلزله کرمانشاه ،سید محمد ساجدی بود... همه این ها که نوشتم و گفتم در ذهنم مانده ولی نقطه ماندگاری است وسط روز بود نیروهای‌جهادی منطقه پایین روستا،برای گرم شدن و خشک کردن لباس های خیس شده از باران به حسینیه آمده بودند سید محمد وارد حسینیه شد و گفت: بچه ها تو بالای روستا زیر بارون مشغول کار هستند...خیس و خسته..چند نفر بیان کمک... دوباره همه راهی شدند سید محمد آروم و قرار نداشت خدایش بیامرزد همه فن حریف بچه های جهادی بود... از بنایی و جوشکاری تا نقاشی‌و البته مهم ترین هنرش دلبری بود... این شد. اولین و آخرین اردوی‌جهادی من با سید محمد آخرین دیدارم با سید محمد، اربعین سال ۹۷بود..همان سالی که پر کشید و رفت.. بین جاده نجف تا کربلا، با احمد عابدینی بودم که سید و اقای ناصر رو دیدیم و...... سه سال گذشت... @ali_mahdiyan @tamardom @m_shaban @khanetolab تصاویر بیشتر را ببینید در...👇👇 https://www.instagram.com/p/CHMrIkUHWxM/?igshid=1j8vnm6bg4m9a https://eitaa.com/joinchat/3042705412C34cb363564 @delneveshtetalabe